سرويس فرهنگي «فردا»؛ «تنهاي تنهاي تنها» اسم چندان گيرايي ندارد. اما يكي از پديدههاي جشنواره فيلم فجر سال گذشته بود. بهطوري كه مورد استقبال منتقدان، سينماگران و اهالي رسانه قرار گرفت. داستان فيلم درباره پسربچهاي است كه راهي سازمان ملل ميشود تا پيام صلح ايرانيان را به رئيسجمهورهاي جهان برساند و همچنين از حقوق كشورمان دفاع كند. اين
فيلم اولين فيلم بلند سينمايي «احسان عبديپور» بعد از ساخت سه تله فيلم است. اهل بوشهر است و بسيار شيرين و طنازانه صحبت ميكند. معتقد است فيلم آبرومندي ساخته و حتي اگر پولش هم برنگشت برايش چندان اهميتي ندارد. فيلم جديدش هنوز مجوز ساخت نگرفته. جوان بوشهري كه با دلش فيلم ميسازد دل خوشي از بوروكراسي اداري براي ساخت فيلم ندارد! فكر ميكنيد چرا يكي از سياستمردان دولت گذشته از فيلم تنهاي تنهاي تنها دفاع كرد؟ مثلا چه كسي؟ همينكه سعيد جليلي گفته بود «يك جوان ۲۵-۳۰ ساله از بوشهر فيلم تنهاي تنهاي تنها را قبل از مذاكرات آلماتي ساخت كه بسيار بهتر از من از موضوع هستهاي دفاع
ميكند»... حافظ كه شعر گفته نه چپي است نه راستي ولي همه آن را ميخوانند. مثلا اگر سهشنبه شعري از حافظ بخوانيم ميگوييم حرف ماست ولي روز ديگر ميگوييم نه اصلا اينطور نيست. حرف بيخودي زده! اين خصوصيت هنر است. مثلا ممكن است شما داستاني بنويسد كه يك يهودي يا مسلمان يا مسيحي از آن خوشش بيايد. اين بدان معنا نيست كه شما در اين صورت براي كسي حنجره شدهايد. ولي به نظرم سعيد جليلي حرف خوبي زده و البته از سر مناعت طبع اين را گفته. شما مشكلي نداريد با حرفهاي اينچنيني؟ چرا. يكبار سعيد جليلي در ايام جشنواره با برادرم تماس گرفت و از ساخت اين فيلم تشكر كرد. اوبه عنوان يك انسان چنين تشكري كرده ولي وقتي يك جناح سياسي چنين حرفي ميزند داستان فرق ميكند. تصور كنيد ميخواهم فيلمي بسازم درباره كم و كسريهاي تاكسيراني در تهران و بعد رانندههاي تاكسي در بيانيهاي از من تشكر كنند! اين يعني فيلم من آن چيزي كه بايد، نشده. من فيلمي ساختهام كه در آن سياسيزدگي را مورد چالش قرار دهم آنوقت افراد سياسي قربان صدقهاش بروند؟! اين يعني من حرفي را كه ميخواستم نزدهام. شايد براي همين دست دفاعيات است كه كسي تهيهكننده كار جديدتان
نشد! من كه از تهيهكنندههاي خصوصي درخواستي نداشتم. اتفاقا تهيهكنندههاي دولتي دست رد به سينه من زدند! چرا؟! فيلم را دوست نداشتند! ميگفتند به درد نميخورد. سليقه است ديگر. من كه فكر ميكنم كار خوبي است. به نظرم آنقدر خوب آمد كه همه زندگيام را برايش گذاشتم. ممكن است اگر در بوشهر زندگي نميكرديد چنين داستاني نميساختيد؟ صد در صد! شايد فيلمي ميساختم درباره پسر سفيري در ايران كه عصرها به كلاس تكواندو ميرفت و در اين حين با پسري ايراني آشنا ميشد. طنزي در فيلم وجود دارد كه خيلي جالب است. اما به نظر ميرسد قرار نبوده فيلم طنز باشد. درست است؟ فيلم به ذات طنز نيست ولي قرار نيست فيلمي كه به ذات تلخ است هيچ طنزي نداشته باشد. اين اشتباهي است كه در خيلي از فيلمسازان ديدهام. مثلا ميگويند وقتي در فيلم رابطه زن و شوهري سرد است بايد رنگهايش آبي و خاكستري باشد. به نظرم وقتي چنين چيزي است بايد اين رابطه سرد را با چيزي بالانس و فضايش را گرم كرد تا بيننده بتواند آن را ببيند. اگر رابطهها سرد است حداقل فضا را طوري رنگآميزي كنيم كه جذابيت داشته باشد. من به نظرم فيلم را با اين طنزها بالانس كردهام. اين طنز در خود شما
هم وجود دارد! اين طنز كلا در بوشهر وجود دارد! به نظر ميرسد سوژهاي را انتخاب كردهايد كه در بوشهر خيلي دم دستتان بوده. چيزي كه با آن بسيار سر و كار داشتيد. اين سوژه بديع است اما در منطقه شما هميشه در مقابل چشم است و مدام آن را ميبينيد. شما تجربهاي در ساخت فيلم سينمايي نداشتيد ولي تنهاي تنهاي تنها را سينمايي ساختيد. از تجربه كسي استفاده كرديد؟ خود آن تله فيلمهايي كه ساخته بودم تجربه هستند. ولي وقتي خواستم اين فيلم را بسازم يك تعامل ساده بين سازنده و كارفرما به وجود آورديم. از همان روز اول به صدا وسيما گفتم ميخواهم همه توانم براي فيلمسازي را در اين فيلم خرج كنم و از آنها هم خواستم تمام كمكشان را به من بدهند. نگاتيو خواستم و آنها هم تلاش كردند برايمان فراهم كردند. من ميخواستم اثر خوبي بسازم. تلويزيون شاهكار تعامل را با من داشت. بعدها كه ميخواست در كنداكتور پخش قرارش دهد به خاطر من اين كار را نكرد. در آخر، اين فيلم براي تلويزيون بود و قرار بود در عيد پخش شود ولي اجازه دادند اين فيلم به اكران برسد. كاش در ساخت آثار اين روال جاري شود. چطور اجازه دادند كه اين فيلم را به صورت سينمايي ارائه دهيد؟ به هم
اعتماد كرده بوديم. چند تله فيلم ساخته بودم و در بخش ويدئويي جشنواره فجر ارائه داده بودم. در جشنوارههاي خارجي جايزه گرفته بود. اعتماد اينطور شكل گرفته بود. براي همين اجازه دادند اكران شود؟ وقتي فيلم در جشنواره فجر اكران شد خيلي بازخورد خوبي گرفت و آنها هم راضي شدند فيلم به اكران برسد. به نظرم فيلم من خيلي با آبرو است. به نظرم آبرو خيلي از جيب مهمتر است. «تنهاي ...» فيلم كودك است يا بزرگسال؟ فيلمي با متريال كودك براي بزرگسال! ولي كودك هم ميتواند به مسائل سياسياش كاري نداشته باشد و به عنوان يك داستان عاشقانه كودكان آن را تماشا كند. ولي براي بزرگسال دو داستان دارد. يكي درباره مسائل هستهاي و ديگري درباره رابطه اين دو كودك. در واقع ما داريم تبعات يك خطا از بزرگسالان يك قوم را در يك جامعه كودكان نشان ميدهيم. آن كودكان كه هيچ تقصيري ندارند ولي بزرگترها دارند زندگي آنها را با سادهانگاريهايشان خراب ميكنند. بهترين انتخاب براي نشان دادن تاثير بد سياست در زندگي، بچه است. بچه دستي در انتخابات ندارد. حق طبيعياش اين است كه زندگي سالمي داشته باشد. زندگي اين بچه با هراس شروع ميشود. اين هراس در تهران وجود
ندارد. ما بوشهريها علاوه بر هراسهايي كه كل كشور دارند، هراس نيروگاه را هم داريم كه اگر زماني مورد حمله قرار گيرند تا نسلهاي آيندهمان هم به فنا ميروند. يعني شما هميشه با اين ترسها شب به خواب ميرويد؟ در اين سالهاي اخير ادبيات رايج در مذاكرات همين بوده كه همه گزينهها روي ميز است. همه گزينه يك كلمه شيك سياسي براي حمله با تير و خمپاره است. فيلم چطور در جشنواره فيلم كودك اكران شد در صورتي كه ميگوييد براي كودك ساخته نشده؟ همانطور كه گفتم بچه هم ميتواند فيلم را ببيند. ولي جامعه هدف من كودك نبود. المانهايي كه كودك بتواند فيلم را ببيند در فيلم وجود دارد. تعامل برقرار كردن با روسها چطور بود؟ روسها خيلي آدمهاي خشكي هستند. حتي خودشان هم با خودشان شوخي ندارند! انگار سيمان هستند! بازيگران اصلي روس را از ارمنستان آوردهام. چطور دعوتشان كرديد؟ تقريبا۱۰ روزي در ارمنستان بودم. بازيگر نقش پدر روسي، يكي از مستندسازان معروف ارمنستان است. قرار بود به من چند بازيگر معرفي كند. من هم در ميانههاي راه از خودش خواستم كه نقش را قبول كند! گفت تا به حال اين كار را نكرده ولي بدش نميآيد ايران را ببيند. براي همين قبول
كرد براي بازي در اين فيلم به ايران بيايد و هم بازيگر ما بشود و هم ايرانگردي كند! انسان بسيار شريفي است. خيلي مددكار تيم بود. مادر روسي هم يكي از بازيگران ارمني است. پسر بچه را در كلاسهاي اوقات فراغت پيدا كردم. پسربچهاي ۱۰ ساله كه در مسابقات رقص كودكان در اروپا مقام داشت. پدر و مادرش در لهستان بودند و من هم او را به همراه مادربزرگش به ايران آوردم تا در فيلم بازي كند. با بازيگر زن و مرد با زبان انگليسي ارتباط برقرار ميكردم و با پسر بچه هم با ايما و اشاره. خيلي زود بازي كردن در مقابل دوربين را ياد گرفت. در ايران با كسي براي ديدن بازيگرها هماهنگ كرديد؟ بله. شخصي در ايران است به نام آندرانيك خچوميان از دولت ارمنستان نشان فرهنگي دارد. چون در ترجمه نمايشهاي ايراني به ارمني و بالعكس خيلي كار كرده. براي اولين بار او با ما به ارمنستان آمد. شايد اگر فيلم در تهران ساخته ميشد اينقدر فيلمجذاب نميشد! شكي درش نيست! بايد با المانهاي دم دستي فيلم بسازي. شايد اگر در تهران بودم چيزهاي ديگري خلق ميكردم. چطور اسم فيلم يكدفعه از رنجرو به تنهاي تنهاي تنها تغيير كرد؟! زماني بود كه اسم فيلمها در ارشاد دچار حساسيت شده
بود. اسم فيلم من هم در همان زمان دچار آسيب شد. چندبار اسمش تغيير كرد ولي يكدفعه در پيادهروهاي وليعصر تنهاي تنهاي تنها به ذهنم رسيد. داستان با سه نفر شروع ميشود كه هر سه تنها هستند ولي با هم جور ميشوند و در نهايت دوباره تنها ميشوند. داستان فيلم همهاش همين است. فيلم جديدتان در چه حالي است؟ هنوز پروانه ساخت نگرفتهايم! ميگويند بايد برويد تهيهكننده از تهران بياوريد تا پروانه ساخت به شما بدهيم. برادرم ۱۰ فيلم ويدئويي را تهيهكنندگي كرده اما به او كارت تهيهكنندگي نميدهند. يعني واقعا حق اين گروه نيست كه اين همه مدت در حال ساخت فيلم در بوشهر هستند و كارتي به ما بدهند كه ما كارمان را انجام دهيم؟! يعني اينقدر اين اتوبوس كوچك است كه جايي براي ما ندارد؟! آنوقت فيلمهايي كه در همين سينما پخش ميشود را ببينيد! اصلا آدم خجالت ميكشد بگويد اينجا سينماست. فيلم جديدم هم فيلم باآبرويي است و برايش بسيار مايه گذاشتهام. آنقدر داستانش را دوست داشتم كه تصميم گرفتم آن را با سرمايه شخصي بسازم. برادرم همهچيزش را فروخت تا بتواند خرج «پاپ»(نام فيلم جديدش) را در بياورد. خيلي سخت است كه به او كارت تهيهكنندگي نميدهند.
يعني فجر سال آينده آنقدر فيلمهاي خوبي دارد كه اين فيلم من در آن جايي ندارد؟! فقط ميخواهيد براي بوشهر فيلم بسازيد؟ نه اصلا من از اين اتيكتها خوشم نميآيد! چه اشكالي دارد هر سال در سينماي ما صدايي هم از بوشهر شنيده شود؟ ما اصلا ايران را در فيلمهايمان نداريم. در سينماي ما معمولا فقط يك استان است، آنهم استان تهران! اميدوارم آقاي ايوبي اجازه دهد كه اين صداها از شهرهاي ديگر به گوش سينما برسد. چقدر خوب ميشود فقط با ايدههاي بوشهري فيلم بسازيد كه ايدههاي بديع به سينما بدهيد! اميدوارم فيلم جديدم اجازه ساخت بگيرد آنوقت به سراغ ديگر ساختههايم هم ميروم! اگر فيلم جديدتان پروانه ساخت نگيرد فيلمسازي را كنار ميگذاريد؟ نه. خيلي شيفته فيلمسازي نيستم ولي هنوز به آن مرحلهاي نرسيدم كه بخواهم كنارش بگذارم. يعني الان شغل ديگري داريد؟! نه. من مجنون سينما نيستم ولي مجنون نوشتن هستم. هميشه دلم ميخواهد در هر جشنوارهاي كه ميروم جايزه فيلمنامه را بگيرم. خيلي برايم جايزه باشخصيتي است. من اصلا داستاننويس بودم و بعدها نمايشنامه نوشتم. دلم خلوت ميخواهد ولي سينما اصلا خلوت نيست. اينكه از بوشهر هم بيرون نميآيم به اين
دليل است كه حوصله مناسبات سينما را ندارم. منبع: تهران امروز
دیدگاه تان را بنویسید