روایت ام‌سلمه درباره شهادت امام حسین(ع)

کد خبر: 302092

اى فاطمه! هر چشمى فرداى قیامت گریان است غیر از چشمى که در مصیبت حسین گریه کند؛ صاحب آن چشم خندان است و مژده نعمت‌‏هاى بهشت به وى داده خواهد شد.

فارس: روایاتی درباره گریه پیامبراکرم صلی الله علیه و آله برای امام حسین علیه‌السلام و شهادت ایشان نقل شده است که به چند روایت اشاره می‌کنیم.

1. قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: یَا فَاطِمَةُ کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا عَیْنٌ بَکَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَیْنِ فَإِنَّهَا ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعِیمِ الْجَنَّة. (بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏44، ص: 293)

اى فاطمه! هر چشمى فرداى قیامت گریان است غیر از چشمى که در مصیبت حسین گریه کند؛ صاحب آن چشم خندان است و مژده نعمت‌‏هاى بهشت به وى داده خواهد شد.

2. ... فَلَمَّا کَانَ بَعْدَ حَوْلٍ وُلِدَ الْحُسَیْنُ (علیه السلام) وَ جَاءَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله و سلم) فَقَالَ یَا أَسْمَاءُ هَلُمِّی ابْنِی فَدَفَعْتُهُ إِلَیْهِ فِی خِرْقَةٍ بَیْضَاءَ فَأَذَّنَ فِی أُذُنِهِ الْیُمْنَى وَ أَقَامَ فِی الْیُسْرَى وَ وَضَعَهُ فِی حَجْرِهِ فَبَکَى فَقَالَتْ أَسْمَاءُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی مِمَّ بُکَاؤُکَ قَالَ عَلَى ابْنِی هَذَا قُلْتُ إِنَّهُ وُلِدَ السَّاعَةَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ مِنْ بَعْدِی لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی ثُمَّ قَالَ یَا أَسْمَاءُ لَا تُخْبِرِی فَاطِمَةَ بِهَذَا فَإِنَّهَا قَرِیبَةُ عَهْدٍ بِوِلَادَتِه‏ ... (عیون أخبار الرضا علیه السلام ، ج‏2 ، ص 26)

اسماء گوید: حسین (علیه‌السّلام) متولّد شد، رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) به سراغ او آمد و فرمود: اى اسماء فرزندم را بیاور، اسماء، حسین را در حالى که در پارچه‏ سفیدى پیچیده شده بود به دست آن حضرت داد، و ایشان (صلّى اللَّه علیه و آله) در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه خواند، آنگاه او را در آغوش گرفت و گریست، اسماء گفت: پدر و مادرم فداى تو باد، گریه براى چیست و از چه رو می‌گریى؟ حضرت فرمود: بر حال این فرزندم مى‏‌گریم، عرض کردم یا رسول اللَّه! او هم اکنون به دنیا آمده است! حضرت فرمود: ستمکاران او را پس از من شهید مى‌‏کنند، خدا شفاعت مرا نصیب آنان نگرداند، آنگاه فرمود: اى اسماء این خبر را (که او را مى‌‏کشند) به فاطمه نرسانید، زیرا او تازه فارغ گشته است‏.

3. مرحوم شیخ مفید رحمت الله علیه در کتاب الإرشاد می‌نویسد: عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا ذَاتَ لَیْلَةٍ فَغَابَ عَنَّا طَوِیلًا ثُمَّ جَاءَنَا وَ هُوَ أَشْعَثُ أَغْبَرُ وَیَدُهُ مَضْمُومَةٌ فَقُلْتُ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لِی أَرَاکَ أَشْعَثَ مُغْبَرّاً فَقَالَ أُسْرِیَ بِی فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ إِلَى مَوْضِعٍ مِنَ الْعِرَاقِ یُقَالُ لَهُ کَرْبَلَاءُ فَرَأَیْتُ فِیهِ مَصْرَعَ الْحُسَیْنِ وَ جَمَاعَةٍ مِنْ وُلْدِی وَ أَهْلِ بَیْتِی فَلَمْ أَزَلْ أَلْتَقِطُ دِمَاءَهُمْ فِیهَا هِیَ فِی یَدِی وَ بَسَطَهَا فَقَالَ خُذِیهِ وَ احْتَفِظِی بِهِ فَأَخَذْتُهُ فَإِذَا هِیَ شِبْهُ تُرَابٍ أَحْمَرَ فَوَضَعْتُهُ فِی قَارُورَةٍ وَ شَدَدْتُ رَأْسَهَا وَ احْتَفَظْتُ بِهَا فَلَمَّا خَرَجَ الْحُسَیْنُ (علیه السلام) مُتَوَجِّهاً نَحْوَ أَهْلِ الْعِرَاقِ کُنْتُ أُخْرِجُ تِلْکَ الْقَارُورَةَ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ فَأَشَمُّهَا وَ أَنْظُرُ إِلَیْهَا ثُمَّ أَبْکِی لِمُصَابِهَا فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ الْعَاشِرِ مِنَ الْمُحَرَّمِ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی قُتِلَ فِیهِ أَخْرَجْتُهَا فِی أَوَّلِ النَّهَارِ وَ هِیَ بِحَالِهَا ثُمَّ عُدْتُ إِلَیْهَا آخِرَ النَّهَارِ فَإِذَا هِیَ دَمٌ عَبِیطٌ فَضَجِجْتُ فِی بَیْتِی وَ کَظَمْتُ غَیْظِی مَخَافَةَ أَنْ یَسْمَعَ أَعْدَاؤُهُمْ بِالْمَدِینَةِ فَیُسْرِعُوا بِالشَّمَاتَةِ فَلَمْ أَزَلْ حَافِظَةً لِلْوَقْتِ وَ الْیَوْمِ حَتَّى جَاءَ النَّاعِی یَنْعَاهُ فَحُقِّقَ مَا رَأَیْتُ‏. (الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ، ج‏2 ، ص130 ، فصل فی فضائل الإمام الحسین و مناقبه . و إعلام الورى بأعلام الهدى ، ص 219 ، الفصل الثالث فی ذکر بعض خصائصه و مناقبه و فضائله)

از ام سلمه روایت شده که وى گوید‌: در یکى از شب‏‌ها حضرت رسول از ما دور شدند و این غیبت مقدارى به طول انجامید، پس از مدتى‏ آمدند در حالى که غبار آلود و گرفته به نظر می‌رسیدند، و دست خود را هم بهم گذاشته بودند، عرض کردم: یا رسول اللَّه ترا غبار آلود مى‌‏بینم، فرمودند: مرا در این شب به عراق بردند و در محلى به نام کربلا فرود آوردند، و من در آن جا محل شهادت حسین را دیدم که با گروهى از فرزندان و اهل بیتم در آن جا شهید خواهند شد، و من همواره خون آن‌ها را جمع می‌کردم و اینک مقدارى از آن خون‌ها در دست من موجود است.

در این هنگام پیغمبر خون‌‏ها را به من دادند و فرمودند: این خون را نگهدارید من خون را از آن جناب گرفتم؛ در حالى که مانند خاک سرخى بودند، خون را در میان شیشه‌‏اى نگهداشتم، هنگامى که حسین علیه‌السّلام به طرف عراق حرکت کردند من هر روز آن شیشه را نگاه می‌کردم و او را مى‏بوئیدم، و به مصیبت او می‌گریستم.

روز دهم محرم که فرا رسید اول روز به شیشه نگاه کردم او را به حال اول دیدم و در آخر روز بار دیگر در وى نگاه کردم مشاهده کردم تبدیل به خون غلیظى شده، ناگهان فریادى کشیدم، و لیکن از ترس دشمنان او مطلب را مخفى داشتم، من همواره در انتظار بودم که ناگهان خبر قتل حسین بن علی علیهما‌السّلام را در مدینه اعلام کردند.

4. وَ رَوَى السَّمَّاکُ عَنِ ابْنِ الْمُخَارِقِ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ بَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) ذَاتَ یَوْمٍ جَالِسٌ وَ الْحُسَیْنُ (علیه السلام) فِی حَجْرِهِ إِذْ هَمَلَتْ عَیْنَاهُ بِالدُّمُوعِ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَرَاکَ تَبْکِی جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ جَاءَنِی جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) فَعَزَّانِی بِابْنِیَ الْحُسَیْنِ وَ أَخْبَرَنِی أَنَّ طَائِفَةً مِنْ أُمَّتِی سَتَقْتُلُهُ لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی‏. (الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ، ج‏2 ، ص130 ، فصل فی فضائل الإمام الحسین و مناقبه . و إعلام الورى بأعلام الهدى ، ص 219)

ام سلمه گوید: یکى از روزها حضرت رسول نشسته بودند و حسین علیه‌السّلام نیز در دامن او بودند، در این هنگام ناگهان چشمانش پر اشگ شد، عرض کردم: یا رسول اللَّه تو را گریان مشاهده می‌کنم. فرمود: جبرئیل نزد من آمد و مرا نسبت به حسین تسلیت گفت، و به من اطلاع داد که گروهى از امت من او را خواهند کشت، خداوند آنان را از شفاعت من محروم می‌گرداند. (الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج‏2، ص129، فصل فی فضائل الإمام الحسین و مناقبه)

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت