تفسیر خواندنی حجت الاسلام قرائتی از سیره امام نهم/ نقش انگشتری امام جواد چه بود؟/ یک روایت از کودکی امام و مسأله امامت/ نوای شورانگیز طاهری و کریمی در شهادت ابن الرضا (ع)

کد خبر: 292142

دو نفر خدمت امام جواد(ع) رسيدند. فرمود: «شرقا أو غربا» به شرق برويد يا به غرب برويد حرف حق همين‌جا هست. اين كتاب‌هاي علوم انساني و كتاب‌هاي دانشگاهي و اينها خيلي‌هايش بهترش را ما خودمان داريم. منتهي چون آنهايي كه قبلاً دانشگاه را اداره مي‌كردند آنها ايماني به اسلام خيلي نداشتند.

تفسیر خواندنی حجت الاسلام قرائتی از سیره امام نهم/ نقش انگشتری امام جواد چه بود؟/ یک روایت از کودکی امام و مسأله امامت/ نوای شورانگیز طاهری و کریمی در شهادت ابن الرضا (ع)
سرویس فرهنگی «فردا»: آخرین روزهای ذی القعده روایتی از هجران و مظلومیت امامت است. آخرین روزهای ذی القعده همانند آخرین روزهای صفر می‌ماند. شهادت پسر نیز به پدر شباهت دارد. شهادت ابن الرضا (ع) این روزها بیش از همه داغ فرزندش را تازه تر می‌کند. مولای ما، مهدی جان آجرک الله فی مصیبت جدک الجواد ...
سخنان حجت الاسلام قرائتی در عظمت امام جواد علیه السلام
اين جلسه مطالبي راجع به امام جواد(ع) مي‌خواهم بگويم. هم از كمالات ايشان، زندگي ايشان، و علم ايشان و موعظه‌هاي ايشان در حدي كه فرصت برنامه هست، من راجع به آن صحبت كنم.
عرض كنم كه سه پيغمبر در بچگي پيغمبر شدند. حضرت سليمان، حضرت عيسي، حضرت يحيي. قرآن هم راجع به يكي اشاره مي‌كند و مي‌فرمايد: «وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا» (مريم/12). اين سه پيغمبر در بچگي پيغمبر شد، سه امام هم در بچگي امام شدند. امام جواد(ع)، امام هادي(ع)، امام زمان(ع). (صلوات حضار)
1- علم امامان(عليهم السلام) از سرچشمه علم الهي
براي بچه‌ها خواسته باشيم حرف بزنيم، مي‌گوييم: گاهي وقت‌ها يك دوربين موبايل عكسي مي‌گيرد كه يك دوربين ده، بيست كيلويي، سي‌كيلويي، همان عكس را مي‌گيرد. يعني دوربين لازم نيست كه بزرگ باشد، تا عكسش خوب باشد. گاهي دوربين‌هاي كوچك عكس‌هاي خوبي مي‌گيرند.
حديث داريم «يَتَوَارَثُ أَصَاغِرُنَا عَنْ أَكَابِرِنَا» (كافي/ج1/ص320) كوچك ما فتوكپي بزرگ ما است. يعني اينطور نيست كه حالا كه كوچولو است، علمش هم كم باشد. چون علم اينها به خاطر اتصال به علم خداست. مثل برق، لامپ كوچك يا لامپ بزرگ وقتي وصل به برق شد برق را جذب مي‌كند. چه كوچك باشد و چه بزرگ. راجع به امام زمان يك مثل زدم، لابد در تلويزيون شنيده‌ايد. حالا براي امام جواد تكرار مي‌كنم چون شب شهادت بحث را مي‌بينيد. شما فلش كامپيوتر را ديديد چقدر است. اندازه‌ي يك تخمه‌ي كدو است. اين فلش كامپيوتر را به كامپيوتر مي‌زني بعد از چند ثانيه همه‌ي علوم از آن كامپيوتر وارد اين مي‌شود.
خوب چطور يك مهندس، يك انسان، چيزي ساخت كه علوم از آن فلز به اين فلز منتقل شد. خداي بشر نمي‌تواند علم اميرالمؤمنين را به بچه‌ي دو ساله منتقل كند؟ يعني بچه‌ي دوساله از فلش كامپيوتر كمتر است؟ يا قدرت خدا از قدرت مهندس كمتر است؟ ميليون‌ها از اين مهندس‌ها را خود خدا ساخته است. مهندسين ما روي جماد كار مي‌كنند، خدا روي آب كار كرد. انسان از آب آفريده شده است. نطفه! تمام مهندسين ما زير برق كار مي‌كنند، خدا در تاريكي‌هاي شكم مادر، روي آب نقاشي كرد. اين هم چه ساخت! انسان ساخت. اين هم با چند دستگاه، قلب، كليه، ريه، بينايي، شنوايي، يعني 40، 50 تا دستگاه را متناسب، متمركز، همه را با هم هماهنگ در يك بدن. يك زنبور عسل سه تا كارخانه را با خودش حمل مي‌كند. زنبور عسل چقدر مي‌ارزد؟ در بدن اين هم كارخانه‌ي عسل‌سازي است، هم كارخانه‌ي زهرسازي است، هم كارخانه‌ي موم سازي. يعني يك زنبور كه حركت مي‌كند سه تا كارخانه دارد بالاي سر شما مي‌رود. خداي بشر نمي‌تواند علم را از چيزي به چيزي منتقل... ما چقدر دانشمند داشتيم كه علامه و دانشمند بودند يك مرتبه هرچه بلد بودند فراموش كردند. به همان دليل كه خدا مي‌تواند بگيرد، خدا مي‌تواند بدهد.
امام جواد بچه بود يك كسي اسباب بازي برايش آورد، فرمود: «مَا لِهَذَا خَلَقَنِي اللَّه‏» (بحارالانوار/ج50/ص58) درست است سن من كم است اما خدا من را براي بازي خلق نكرده است. «مَا أَنَا وَ اللَّعِب‏» مرا چه كار به بازي؟!
2- امام جواد(عليه‌السلام) در نفي بخل
يكبار امام جواد(ع)، از شب تا صبح فقط مي‌گفت: «اللَّهُمَّ قِنِي شُحَّ نَفْسِي‏» (بحارالانوار/ج70/ص301) خدايا مرا از بخل حفظ كن، مرا از بخل حفظ كن. از شب تا صبح هي بخل بخل مي‌كرد. گفتند: آقا از سر شب تا صبح يك دعا كردي. گفت: نمي‌دانيد بخل چيست! بزرگترين بخيل‌ها الآن آمريكا است. غير از اينكه انرژي هسته‌اي‌اش را ياد كشورهاي ديگر نمي‌دهد، بخل هم دارد كه خودتان چرا فهميده‌ايد. مي‌گويد: شما نبايد بفهميد، من بايد بفهمم. شما نبايد داشته باشيد. فلسطين نبايد اسلحه داشته باشد. اسرائيل هرچه مي‌خواهد اسلحه داشته باشد. بزرگترين بخل است. بخل‌هاي بين‌المللي!
ما آدم داريم شعر مي‌گويد و شعرهايش را به كسي نمي‌دهد. خانه‌شان قالي دارد، به عروس نمي‌گويد: شما عروسي داريد قالي مرا ببريد. مي‌گويد: نه چشمش كور، برود اجاره كند. خانم حقوق دارد، ولو مالك است حق دارد به شوهرش ندهد. اين حق خانم است كه حقوق خودش براي خودش باشد. اما حالا اگر شوهرش نياز دارد به او بدهد. نه! وظيفه‌ي من نيست. خودش برود كار كند.
چقدر سرمايه‌ها در بانك خوابيده و چقدر جوان‌ها اگر يك مبلغي داشته باشند به كار وادار مي‌شوند. و اين آقايي كه پولش در بانك‌ها خوابيده بخل مي‌كند. يعني اگر اين بخل از جامعه برداشته شود همه‌ي جوان‌هاي بيكار ما سرمايه‌دار مي‌شوند. يك وامي مي‌گيرند و شروع به كار مي‌كنند. البته خوب بعضي‌ها هم ممكن است بخورند چفت و بستش را بايد طوري كرد كه چهار ميخ كرد. ضامن گرفت نمي‌دانم محكم‌كاري‌تان را بكنيد. اما همين صفت بخل از تجار برداشته شود، هر تاجري نمي‌تواند به 5 جوان يك كمكي كند يك كاري شروع كند. هر تاجري 5 جوان بيكار، بيكاري حل مي‌شود. چند تا رئيس جمهور آمدند نتوانستند حل كنند ولي تجار مي‌توانند حل كنند. يك چيزي هم مي‌خواهم بگويم از زن‌ها مي‌ترسم! نمي‌گويم.
دادستان تهران حدود بيست سال پيش به من گفت: در تهران 500 زن جوان بيوه هست. 500 هزار زن جوان بيوه براي بيست سال پيش است. الآن شايد يك ميليون باشد. از زن‌ها بپرسيم نظر شما چيست؟ مي‌گويند: نه! ما مي‌گوييم: مرد نبايد هوس‌باز باشد، مرد نبايد روي عياشي زن دوم بگيرد. مردي كه پول ندارد، خانه ندارد، نمي‌تواند دو تا زن را اداره كند حرام است. اما اگر يك مردي توان جسمي دارد، توان مالي دارد، دو تا ماشين، دو تا خانه، دو تا موبايل، دو تا دو تا دو تا، ولي زن مي‌گويد: نخير! خدا يكي زن هم يكي. يعني چه؟ يعني آن يك ميليون زن جوان به درك! گناه مي‌كنند به درك! مي‌سوزند به درك! بخل زن‌ها است. بخل زن‌ها باعث مي‌شود كه يك ميليون زن جوان بيوه هست، بخل تاجرها به اين است كه ميليون‌ها جوان بيكار هستند، پول ندارند آنها پولشان در بانك هست. بخل خيلي مهم است.
بخل علمي، چيزي بلد است به كسي ياد نمي‌دهد. من تعجب مي‌كنم يك وقت يك كسي گفت: تو از من سرقت علمي كردي. گفتم چه؟ گفت: حرف‌هاي مرا در كتاب خودت آورده‌اي. اين سرقت است؟
بخل، حالا تلويزيون خوب شده است. يكوقتي شبكه يك فيلم‌هايش را به شبكه دو نمي‌داد. شيراز به اصفهان نمي‌داد. يك وقت مثلاً يك سي‌دي درست مي‌كردند، مي‌گفت: بر پدر و مادر كسي لعنت كه اين را تكثير كند. قفل مي‌كردند. كد رويش مي‌گذاشتند، رمز رويش مي‌گذاشتند كسي رمزش را باز نكند. خيلي بخل مهم است. خيلي بخل مهم است.
امام جواد(ع) از سر شب تا صبح دائم مي‌گفت: بخل، بخل، بخل، خدايا بخل، بخل، بخل! داريم مي‌رويم مسافر را هم مي‌شناسيم خوب سوارش كن. حالا يكوقت مسافر ناشناس است، مي‌گوييم والله يك وقت مي‌بيني قاچاقچي است در ماشين مي‌آيد، او را نمي‌شناسيم. از نظر امنيتي، اما يكوقت هم مي‌بيني اينها پرسنل خودت هستند. داري مي‌روي، خوب اين چاي ريز است، من فوق ليسانس هستم. من فوق ليسانس راننده چاي‌ريز شوم؟ داري مي‌روي خوب اين را هم سوار كن. بخل مي‌كنيم! اينقدر آدم آه مي‌كشند عمره بروند پول ندارند. بگو: آقا آرزوي عمره داري، بيا من يك ميليون به تو مي‌دهم برو ثبت نام كن، ماهي بيست تومان بده تا تمام شود. بگذار يك زوار هم... بخل نكن. همه‌ي مردم مي‌توانند مدينه بروند.
همه بي‌همسرها مي‌توانند، عرض كردم اين زن دوم خيلي شرط دارد. دو تا خانه، دو تا خرجي، توان جسمي، روحي، اخلاقي، زن دوم عامل فتنه نشود، در عدالت... در كشور هستند، البته من هم تا جوان بودم اين حرف‌ها را نمي‌زدم، ديگر حالا چون پير شدم مي‌گويم. چون من... براي بعضي‌ها هم زن دوم حرام است. خود بنده اگر زن دوم داشته باشم، ديگر زن‌ها تلويزيون را خاموش مي‌كنند. مي‌گويند: اين شيخ! زن دوم دارد، خاموش كن، خاموش كن. براي من حرام است به خاطر اينكه ميليون‌ها خانم كه گوش به حرف من مي‌دهند تلويزيون را خاموش مي‌كنند و ضربه به قال‌الصادق مي‌خورد. حديث امام صادق را گوش نمي‌دهند.
3- دوري مسئولان فرهنگي از موضع‌گيري‌هاي جناحي
خدا آيت‌الله العظمي فاضل لنكراني را رحمت كند. مي‌گفت: بر تو حرام است وارد مسائل سياسي شوي. گفتم: چرا؟ چون من مقلّد ايشان بودم. گفت: براي اينكه تو در تلويزيون هستي و همه‌ي خطوط سياسي بايد بنشينند و حرف تو را گوش بدهند. اگر يكبار يك موضع‌گيري كردي، عده‌اي گفتند: آفرين و عده‌اي ناراحت شدند، آنهايي كه ناراحت شدند تلويزيون را خاموش مي‌كنند. آن جمعيت ميليوني كه تلويزيون را خاموش مي‌كند، گناهشان گردن تو است. تو چون مي‌خواهي كار فرهنگي كني، اصلاً نبايد وارد جريان‌هاي سياسي شوي. بعد ديدم اين سند هم دارد. سندش در نهج‌البلاغه است. در تاريخ است.
در تاريخ مي‌خوانيم پيغمبر وقتي وارد مدينه شد، آن زمان خط بازي سياسي نبود. ولي قبيله بازي بود. او مي‌گفت قبيله‌ي ما و او مي‌گفت قبيله‌ي ما. دويدند سر افسار شتر پيغمبر را كشيدند كه بيا خانه‌ي ما. مي‌خواستند افتخار كنند كه پيغمبر روز وارد شدن به مدينه مهمان قبيله‌ي ما شد. آن قبيله آمد افسار شتر، اين قبيله آمد افسار شتر، افسار شتر، افسار شتر، افسار شتر، پيغمبر ديد عجب روز اول ورودش دارد كشمكش مي‌شود. گفت: ببينيد كنار برويد.كنار برويد! هيچ چيز نگوييد. هرجا... باقي‌اش را هم شما بگوييد... هرجا شتر خوابيد. اين هرجا شتر خوابيد يعني چه؟ يعني من بي‌طرف هستم. يعني كسي كه مي‌خواهد يك كار فرهنگي كند نبايد از اول قشري از مردم را عليه خودش تحريك كند. اين هرجا شتر خوابيد يك سند، يك سند ديگر هم به شما بگويم. نامه‌ي 25 نهج‌البلاغه اميرالمؤمنين به مسئول زكات مي‌گويد: يك شهري كه مي‌روي، يك روستايي كه مي‌روي، زكات بگيري، خانه‌ي كسي وارد نشو. چون مهمان آقاي «الف» شدي، صبح به آقاي «ب» كه مي‌گويي: زكات شما چقدر است؟ مي‌گويد: هوم... ديشب خانه‌ي فلاني خوابيدي، اين كوكش كرده كه من پولدارم. آمده زكات بگيرد. «انزل علي ماءهم» يعني نازل شو كنار چشمه آب. برو كنار چشمه آب، به قول امروزي‌ها هتلي، مسافرخانه‌اي، خيمه‌اي، يك جايي بخواب كه فردا به هركس گفتي زكات بده، نگويند: چه كسي اين را كوك كرده است؟ و به همين خاطر اين نصيحت آيت‌الله العظمي فاضل لنكراني هم خيلي در من اثر كرد.
يك زماني هم آمدند كه من نماينده شوم، نماينده تهران. خدا همه‌ي اموات را رحمت كند. پدر من گفت: راضي نيستم. گفتم: به من مي‌گويند:وظيفه‌ي شرعي تو است. گفت: راضي نيستم. گفتم: اگر خودم را كانديدا كنم. گفت: نفرينت مي‌كنم. گفتم: چرا اينقدر اصرار داري كه من نماينده مجلس نشوم؟ گفت: الآن در تلويزيون حديث كه مي‌خواني همه گوش مي‌دهند. نماينده مجلس كه شدي، مردم مي‌خواهند لپه را ارزان كني. زمين را ارزان كني. تو هم كه نمي‌تواني چيزي را ارزان كني، انوقت تلويزيون را هم خاموش مي‌كنند مي‌گويند: برو جاي ديگر حرف نزن. بنابراين تا مادامي كه با مردم حرف مي‌زني خاطره است. در اسلام داريم كسي را كه مي‌خواهيد شلاق بزنيد در مسجد شلاقش نزنيد. حالا يك مجرمي شلاق مي‌خورد. نسل اين مجرم را تا آخر تاريخ تا اين گنبد و بارگاه را مي‌بيند مي‌گويد: پدر ما در اين مسجد شلاق خورد. من در اين مسجد نمي‌روم. اين خاطره بدي از مسجد دارد. ما نبايد... خاطره‌ي خوب خيلي خوب است.
يك روحاني مي‌گفت: در ماشين نشسته بودم. يك خانم سوپردولوكس آمد كنار ما نشست. (خنده حضار) صندلي‌ها هم پر و ما با اين قيافه ريش سفيد و اين خانم و خواستيم بلند شويم ديديم همه‌ي صندلي‌ها پر است و بنشينيم همه دارند مي‌خندند. مي‌گفت: يك دو سه سانتي كتفمان را چنين كرديم به اين خانم، كه به مردم بگوييم: براي ما نيست. (خنده حضار) مي‌گفت: آن زمان بليط‌ها را در ماشين مي‌گرفتند. مي‌گفت: شاگرد شوفر آمد، بليط بگيرد، ما هم بليط‌مان دستمان بود، چنين كرديم. شاگرد شوفر گفت: آقا دست‌تان را پيش گيريد. خانم بليط شما را حساب كرد. (خنده حضار) ديديم عجب ما به اين خانم پشت كرديم، اين پول بليط ما را هم داد. مي‌گفت: يك دو سه سانتي چنين شديم، خانم ببخشيد، گفت: اختيار داري، شما پدر روحاني ما هستي. درست است من وضع حجابم خوب نيست. ولي اسلام را دوست دارم، علما را دوست دارم. شهداء را دوست دارم. هيچي مي‌گفت: درست نشستيم. (خنده حضار)
اين يك درس است براي حزب‌اللهي‌ها. كه آن خانم با آن وضعش، با محبت كتف را كشيد. ما حزب‌اللهي‌ها اگر با محبت يك كسي را به مسجد دعوت نكنيم، پيداست ما بي‌عرضه هستيم. گاهي وقت‌ها حرفمان هم خوب است. بد تحويل مي‌دهيم. مثل شربتي كه در آفتابه كني. (خنده حضار) شربت است اما بد عرضه مي‌كنيم. گاهي وقت‌ها دين خوب است، دين را بد معرفي مي‌كنيم. اذان خوب است، يك آدم بد صدا اذان مي‌گويد. اذان خوب است، بد صدا اذان مي‌گويد.
4- دقت در پرداخت سهم امام زمان(عليه‌السلام)
يك كسي توليت موقوفات داشت. يعني موقوفات در اختيارش بود، در قم. خدمت امام جواد آمد و گفت: آقا يك پول‌هايي موقوفات بوده و ما خورده‌ايم حلال كن. وقتي رفت امام فرمود: چطور مي‌خواهد من حلالش كنم. اين موقوفات براي چه كسي است؟ چيزي كه براي فقرا است، من مي‌توانم حلالش كنم. الآن هم هستند، مي‌گويد: اگر آقا اجازه‌اش را به خودم مي‌دهد كه خودم بدهم، سهم امام را مي‌دهم. بايد خودم بدهم. يعني چه؟ اگر براي امام زمان است شما حق نداري تصرف در مال امام زمان كني. بايد به مرجعت بدهي. كسي نمي‌گويد چه كسي مقلد چه كسي باشد. هركس مقلد هركسي هست بايد... اگر هم فقيري را سراغ دارد به آقا بگويد: آقا در فاميل ما يك چنين فقيري هست، شما اجازه مي‌دهي يك مبلغي به او بدهم؟ وقتي هم مي‌دهد نگويد من دادم. بگويد: اين پول براي امام زمان است. من مأمور شدم به شما بدهم. يعني بگذاريد اين فقير عشق حضرت مهدي در دلش دارد. نه عشق تو!
دو نفر خدمت امام جواد(ع) رسيدند. فرمود: «شرقا أو غربا» (بحارالانوار/ج58/ص223) به شرق برويد يا به غرب برويد حرف حق همين‌جا هست. اين كتاب‌هاي علوم انساني و كتاب‌هاي دانشگاهي و اينها خيلي‌هايش بهترش را ما خودمان داريم. منتهي چون آنهايي كه قبلاً دانشگاه را اداره مي‌كردند آنها ايماني به اسلام خيلي نداشتند. ممكن بود اسمشان حسن، محمود، احمد باشد. ولي اسلام در دلشان نرفته بود. چون دو تا دخول در قرآن است. يكي مردم داخل دين شوند، يكي دين داخل قلب مردم شود. اولي شده است. «يَدْخُلُونَ في‏ دينِ اللَّهِ أَفْواجاً» (نصر/2) مردم داخل دين شدند. اما آيا دين هم داخل قلب مردم شده؟ قرآن مي‌گويد: نخير! «وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في‏ قُلُوبِكُم‏» (حجرات/14) مي‌گويي: مسلمان هستم، اما عقيده به اسلام نداريم. «وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في‏ قُلُوبِكُم‏». يعني مردم وارد دين شدند اما دين... مثل توپي كه در آب مي‌اندازي. توپ در دريا افتاد. اما آب دريا در توپ نرفت.
5- كرامت امام جواد(عليه‌السلام) در برابر معتصم
يك روز معتصم با وزرايش يك توطئه كرد. گفت: همه شهادت بدهيد كه امام جواد مي‌خواهد عليه من كودتا كند. او را بياوريم و به شهادت شما گردنش را بزنيم. رفتند امام جواد را آوردند. وزرا خوب قبلاً اينها گاوبندي كرده بودند. اين شير را در پستان تقسيم كرده بودند. همه‌ي وزرا شهادت دادند بله امام جواد مي‌خواهد كودتا كند. امام جواد ديد عجب چه برنامه‌اي برايش ريختند. يك توسلي امام جواد پيدا كرد، يك تمسكي به خداوند، يك مرتبه اتاق زلزله شد. ديدند الآن زير آوار مي‌روند گفتند: غلط كرديم. امام جواد گفت: زمين بايست! اتاق ايستاد. اينها در وقت‌هاي بزنگاه...
چند سخن از امام جواد. امام جواد فرمود: كسي كه يك جايي حاضر باشد اما از كار خلاف بدش بيايد، انگار نيست. اما يك كسي كه در جلسه‌ي خلافكارها هم نيست، اما راضي به خلافكاري است، انگار در جلسه‌ي خلاف‌كارها هست.
يك چيزي مي‌گوييم، كاشان كه رسم است. شما هم حالا من مي‌گويم، نصفش را اگر گفتيد معلوم مي‌شود در شهر شما هم رسم است. مي‌گويند: پيش مني، در يَمني، در يَمني، پيش مني! اين مي‌خواهد همان را بگويد.
اگر يكجايي خلافي مي‌شود، شما نيستي ولي بگويي اي كاش من هم بودم. خوب بود. اگر نيستي ولي خوشحالي در جرم آن جلسه شريك هستي. اما اگر هستي ناراحتي، چه غلطي كردم، پايم مي‌شكست و نمي‌آمدم. دارد يك مرد خدا مسخره مي‌شود، من چرا ساكت هستم؟ اگر يك جايي گناه مي‌شود، شما هم حاضر هستي اما ناراحتي انگار نيستي.
امام جواد فرمود: تا چيزي پايش به جايي بند نشده نقل نكنيد. «إِظْهَارُ الشَّيْ‏ءِ قَبْلَ أَنْ يُسْتَحْكَمَ مَفْسَدَةٌ لَهُ» (بحارالانوار/ج72/ص71) هنوز چيزي نشده، چيز نشده را نگوييد. يعني بگذاريد مجرم معين شود، بگذاريد طرح اجرا شود. يعني چيزي را زود لو ندهيد. چيزي را زود لو ندهيد، بگذاريد يك كاري تصويب شود بعد گزارش كنيد.
امام جواد فرمود: انسان سه چيز داشته باشد كارش درست است. 1- «تَوْفِيقٍ مِنَ اللَّه‏» خدا توفيقش بدهد. 2- «وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِه‏» (وسايل‌الشيعه/ج12/ص25) خودش خودش را نصيحت كند. خود كنترلي! خودش، خودش را نصيحت كند. 3- كسي هم اگر نصيحتش مي‌كند، لجبازي نكند. توفيق الهي، بازرسي از نفس، پذيرفتن نصيحت ديگران.
6- گوش فرا دادن به سخن حق
امام جواد فرمود: هركس گوش به حرف كسي بدهد بنده‌ي او است. شما بنده‌ي من هستي، اگر حق گفتم، بنده حق هستي. اگر باطل گفتم، بنده‌ي باطل هستيد. به حرف هركس گوش بدهيد، بنده‌ي او هستيد. آقا ارشاد گفته موسيقي حلال است. بالاخره اين يك خواننده است، تو حاضر هستي مثلاً بنده‌ي يك خواننده شوي. اين حرف‌هايي كه مي‌زند چرا به حرف‌هايش گوش مي‌دهي، بلند شو برو. آخر يك نوار كاست به تو بدهند كه هر صدايي را روي آن ضبط نمي‌كني. آخر مخ تو از نوار كاست كه بيشتر ارزش دارد. چرا اعصاب و مخت را در اختيار اين مي‌گذاري؟
ما گاهي مي‌بينيم در ماشين يك آهنگ‌هايي مي‌گذارند هرچه فكر مي‌كنم اصلاً كاري به حلال و حرام ندارم، كيف هم ندارد... [با بيان حركت و صدا] من فكر مي‌كنم خدا مي‌گويد يك آدم‌ها، آدم‌هايي هستند گناه مي‌كنند خدا حلال را از اينها كم مي‌كند، حرام قسمتشان مي‌كند. آيه‌اش اين است. «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذينَ هادُوا حَرَّمْنا» (نساء/160) چون اين يهودي‌ها ظلم كردند حلال خدا را به آنها حرام مي‌كنم. عاشق يك آهنگي مي‌شود كه جز اعصاب‌كشي بهره‌اي ندارد. با كسي رفيق مي‌شود جواني‌اش را از دست مي‌دهد. سلامتي‌اش را از دست مي‌دهد. حيف نيست تو مغزت را در اختيار اين مي‌گذاري؟
7- راه رسيدن به حقيقت ايمان
شب شهادت امام جواد سخن امام جواد را بشنويد. فرمود: «لَنْ يَسْتَكْمِلَ الْعَبْدُ حَقِيقَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى يُؤْثِرَ دِينَهُ عَلَى شَهْوَتِهِ وَ لَنْ يَهْلِكَ حَتَّى يُؤْثِرَ شَهْوَتَهُ عَلَى دِينِهِ» (بحارالانوار/ج75/ص81) مي‌گويد: اگر مي‌خواهي ببيني دينت كامل است يا نه، ببين اگر امر دائر شد بين دين و نفس، اگر به خاطر دينت پا روي نفست گذاشتي دينت كامل است. اگر به خاطر نفست پا روي دين گذاشتي، ببين در انتخابات چه مي‌كني؟ ماه رمضان شكم مي‌گويد: بخور. خدا مي‌گويد: نخور. سي روز با اينكه تشنه هستي آب نمي‌خوري. با اينكه گرسنه‌ هستي آب نمي‌خوري. خانم خودت است كنارش نمي‌روي. چون ميلت هست ولي خودت را نگه مي‌داري مي‌گويد: حالا عيد است، عيد فطر. چون رضاي خدا را بر خواهش نفست غالب كردي.
ابراهيم تا صد سالگي بچه‌دار نشد. بعد از صد سالگي خدا به او بچه داد، حالا سيزده ساله شده به جنب و جوش افتاده، مي‌گويد: سر اسماعيل را ببر. مي‌گويد: اِ... غريزه مي‌گويد: بابا تو صد سال بچه‌دار نبودي، حالا سر پيري يك بچه نقلي مي‌گويد: نه، گردنش را ببر. باشه! چاقو را مي‌گذارد خدا مي‌گويد: نه! نمي‌خواستم خون بريزم، مي‌خواستم ببينم تو دل مي‌كني يا نمي‌كني؟ هرجا به اين... آقا من دوستش ندارم. بابا دوستش نداري، ولي آدم خوبي است. خوب يك قرباني كردي نيم كيلو گوشت هم ... نه من از اين بدم مي‌آيد. به ان ندهيد. اين را در عروسي دعوت نكنيد. در افطاري دعوتش نكنيد. من از اين خوشم نمي‌آيد. از هركس خوشمان مي‌آيد مي‌گوييم: آره. از هركس خوشمان نمي‌آيد مي‌گوييم: نه. امام جواد فرمود: نفست را با دين مقايسه كن. اگر امر دائر شد بين غريزه و وظيفه، وظيفه را مي‌گيري، غريزه را كنترل مي‌كني دين داري. غريزه را مي‌گري وظيفه را زير پا مي‌گذاري، خطرناك هستي.
8-توصيه‌ي امامان معصوم به زيارت حضرت معصومه(عليهاالسلام)
جالب اين است كه سه تا امام راجع به حضرت معصومه يك حديث دارند. خيلي تعجب است. هيچ امامزاده‌اي يك چنين حديثي ندارد. امام رضا، امام جواد، و امام صادق، سه امام فرمودند: هركس به قم زيارت حضرت معصومه برود، بهشت بر اوست. هيچ امامزاده‌اي در ايران سه تا امام معصوم راجع به آن يك جمله نگفتند. اين هم خيلي براي ما مهم است. مقام دختر، دختر يك كاري مي‌كند كه تمام مراجع آنجا مي‌آيند در جوار قبرش رشد مي‌كنند. مركز صدور علم به دنيا مي‌شود. از صد كشور ما الآن در قم تقريباً طلبه داريم. از صد تا كشور!بعضي طلبه‌ها هم طلبه‌هاي ماشاءالله... من يك كلاس براي اين طلبه‌هاي خارجي دارم، گاهي مي‌روم پاي تخته سياه صحبت مي‌كنم، من خيلي چيزها از آنها ياد مي‌گيرم با اينكه نو هستند، سه ساله، چهار ساله، پنج ساله طلبه شده است، يكي از آنها از اين سياه پوست‌ها بود. مي‌گفت كه مدينه رفتيم يكي از اين وهابي‌ها، آخوندهاي وهابي، آخوندهاي وهابي مي‌گويند: يا حسين، يا حسن، شرك است. بايد بگويي: يا الله! اين توسل كه مي‌گويي: يا فاطمه، يا ابالفضل، اينها شرك است. مي‌گفت: يكي از آنها من را ديد گفت: مشرك! برو گمشو. گفتم: چرا مي‌گويي مشرك؟ گفت: مي‌گويي يا حسن يا حسن! آنوقت مي‌گفت، اين وهابي مي‌گفت قلمش را روي زمين انداخت، گفت: ببين اين قلم من است. يا حسن، بلند شو به من بده. ديدي؟ مُرد تمام شد رفت! اين امام حسن شما نمي‌تواند بلند شود يك قلم را به من بده. مرد، تمام شد. نه قدرت دارد، نه حيات دارد، نه چيزي مي‌شنود. هيچي هيچي! سياه پوست مي‌گفت گفتم: قلمت را به من بده. قلم را از اين وهابي گرفتم و زمين انداختم. گفتم: يا الله! قلم را به من بده. ديدي خدا مرد؟ خدا نعوذ بالله نمي‌فهمد. خدا هم قدرت ندارد. گفت: مگر هركس قدرت دارد بايد نوكر تو باشد؟ از اين خيلي خوشم آمد.
يك طلبه‌ي يمني ديگر بلند شد گفت كه ما به اينها گفتيم: نظر شما راجع به امام زمان چيست؟ گفت: نظر ما راجع به امام زمان كه آخر الزمان، امام زمان مي‌آيد، ظهور مي‌كند، دنيا را پر از عدل و داد مي‌كند. گفت: خوب عقيده‌ي شيعه هم همين است. خوب الحمدلله! از جاهايي كه شيعه و سني مشترك هستند همين است. خوب حالا كه مشترك هستيم بلند شويم. بلند شويد قيام كنيم حضرت مهدي را در انتخابات تعيين كنيم. مي‌گفت: گفت امام زمان انتخاباتي كه نيست. رئيس جمهور كه نيست. بايد خدا بفرستد. گفتم: ببين اگر امام را بايد خدا تعيين كند، امام اول را هم در غدير خم خدا تعيين كرد. پس چرا شما در انتخابات كس ديگري را جاي علي گذاشتيد؟ اگر انتخاباتي است، كه انتخاب كرديد، آخري را هم انتخاب كنيد. اگر انتخاباتي نيست كه مي‌گوييد: آخري انتخاباتي نيست، معلوم مي‌شود اولش هم انتخاباتي بگوييد... نصفش را من مي‌گويم و نصفش را شما بگوييد. اگر انتخاباتي هست، كما اينكه اولي را انتخاب كرديد، بلند شويد... با هم بگوييد... بلند شويد آخري را هم انتخاب كنيد. اگر انتخاباتي نيست، كه مي‌گوييد خدا بايد تعيين كند، همينطور كه آخري‌اش انتخاباتي نبوده، معلوم مي شود اولش هم انتخاباتي نبوده. خيلي قشنگ بود. از صد تا كشور بالاي ده هزار تا طلبه. البته باز هم عقب هستيم. يك موقع غرور شما را نگيرد.
من چين رفته بودم، ديدم كه خدا دكتر جعفر شهيدي را رحمت كند، ايشان هم بود. سيصد نفر را چيني‌ها آموزش داده بودند كه فارسي حرف مي‌زدند. يعني چين براي هفتاد ميليون ما سيصد تا تربيت كرده است. ما يك حجة‌الاسلام نداريم كه به زبان چيني حرف بزند. يعني ما براي هزار ميليون آنها نيرو نداريم، ولي آنها براي هفتاد ميليون ما نيرو دارند. ما عقب هستيم.
خوب وقت تمام شد. اين يك دقيقه را هم بگويم.
چون امام جواد كوچولو بود رهبر آخوند خلفاء بني عباس، يحيي بن اكثم مي‌خواست امام را به چالش علمي بكشد. گفت: اگر يك كسي لباس احرام پوشيد، شكار كرد جرمش چيست؟ امام جواد هم با او چه كرد؟ گفت: اين شكار در خارج از حرم بوده يا در داخل حرم؟ آخر دو فرسخ در دو فرسخ حرم است. داخل حرم بوده در اين دو فرسخ در دو فرسخ مكه بوده يا بيرون؟ مسأله را بلد بوده كه نبايد شكار كند يا بلد نبوده؟ عمدي بوده يا رفته تيرش خطا كرده؟ صياد كه شكارچي بوده، برده بوده يا آزاد بوده؟ كوچ بوده يا بزرگ بوده؟ مرتبه اولش بوده يا مرتبه دومش بوده؟ پرنده بوده كه به آن تير زده يا چرنده بوده؟ اين صيد كوچك بوده يا بزرگ بوده؟ صياد اصرار داشته كه باز هم بزند يا يك دفعه زده است و پشيمان شده؟ در شب زده يا در روز زده؟ در احرام حج بوده يا احرام عمره؟ آقا قاطي كرد. بابا با اين اهل بيت چيزي نگوييد. اينها كوچكشان مثل بزرگشان است و بزرگشان مثل كوچكشان. اينها وصل به غيب هستند. وصل به غيب هستند.
خدايا يك دعا مي‌كنم، به آبروي امام جواد يك امنيتي بر عراق حاكم كن كه همه‌ي علاقه‌مندان با كمال آرامش با معرفت زيارت امام جواد و امام كاظم در كاظمين نصيب همه‌شان شود. آنهايي كه امنيت بلاد اسلامي را به هم مي‌زنند يا در فكر به هم زدن هستند نابودشان كن. يك دعا بعد از زيارت امام جواد است.
خدايا دعا اين است، حق را به من حق نشان بده تا دنبال كنم. باطل را به ما باطل نشان بده تا دوري كنم. ما را در فهم حق و باطل سر در گم قرار نده. «والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
یکی از قدیمی‌ترین تصاویر حرم مطهر امام کاظم(ع) و امام جواد(ع) در کاظمین
نقش انگشتری امام نهم چه بود؟
مبارزه سیاسى ائمه علیهم السلام در پاره اى مواضع و اقدامات برجسته و قوى كه با جسارت و جرات فراوان از خود نشان داده اند و داراى جنبه مبارزاتى قوى با دستگاه هاى حاكمه و مراكز سیاسى و عقیدتى آنها بوده است، منحصر نبوده است. بلكه كل حیات ائمه علیهم السلام داراى طبیعت مبارزاتى بوده است، به صورتى كه تمام حركات و كلمات و جهت گیرى هاى آن حضرات و سراپاى روش زندگى آنان، حتى اكل و شرب، مشى و ركوب و رنگ لباسشان و حتى القاب آنان و نقش انگشترى هایشان، معنى دار و پر از پیام بوده است.
علامه جعفر مرتضی عاملی در كتاب خود تحت عنوان : «نقش الخواتیم لدى الائمه علیهم السلام» به برخى از معانى و پیام هایى كه مقصود ائمه علیهم السلام از نقش ‍ انگشترى هایشان بوده است اشاره كرده است. تا اینكه به امام جواد علیه السلام رسیده چنین گفته است:
پس از آنكه مامون با اجبار امام رضا علیه ‌السلام به قبول ولایتعهدى و بیعت گرفتن از مردم براى او و سپس تصفیه جسمانى حضرتش با خورانیدن سم به او، توانست مسیر حوادث و امور را به نفع خود و در جهت تثبیت پایه هاى حكومت عباسى تغیر دهد. و بعد از آنكه همه انقلابات را سركوب نمود، و تمامى صداها را خفه كرد و موانع موجود بین خود و پدرزادگان عباسى اش برداشته شد، طبیعى بود كه مامون و عباسیان و یارانشان احساس كنند كه به نهایت آرزوهایشان رسیده و به ارزشمندترین آرمان هایشان كه عبارت بود از محكم ساختن پایه هاى حكومت و سلطنتشان بطورى كه دیگر هیچ نیرویى توان ایستادن در برابر جبروت و سركشى آنان نداشته باشد، دست یافته اند... ، ولى مى بینیم كه بعد از این همه، نقش انگشترى امام جواد علیه السلام در برابر تمامى تصورات آنان قدعلم مى كند و تمامى مظاهر سركشى و ستم آنان را محكوم مى كند، آن نقش این جمله است:
«نِعمَ القادر الله» ؛ چه نیكو توانمندى است خدا!
این جمله پیشتر نقش یكى از انگشترى هاى امیرالمومنین علیه السلام بوده است .
کودکی امام و مسأله امامت
امام علت ایجاد خلقت، و محور كاینات است. پس خدای سبحان از حكمتها و شگفتیهای آفرینش ایشان را مطلع می ‌فرماید تا به بندگان خبر دهد و در روز حشر بر مردم حجت باشد. در این میان، خداوند سبحانی كه دارای قدرت بی ‌انتهاست، مسئله امامت را برای كودك نیز مقدر فرموده است، مانند آنچه در گذشته نسبت به بعضی از پیامبران انجام داده است. از جمله یحیی را در سن كودكی به نبوت برانگیخت و عیسی را در گاهواره، پیامبری عطا فرمود.
كودكان بازى مى كردند و او با آنها ایستاده بود تا اینكه مامون بر آنان گذشت ... برخی اشاره کرده اند كه امام جواد علیه السلام در آن هنگام با كودكان بازى مى كرده است. اما پذیرفتن چنین مطلبى ممكن نیست زیرا بازى كودكان در شأن مقام امامت نبوده است.
از سوی دیگر باید گفت: اینكه امام در جایى كه چند كودك هم در آنجا بوده ایستاده باشد به معناى این نیست كه او با آن كودكان بازى مى كرده است، پس شاید امام مقابل منزل خود ایستاده بود و اتفاقا كودكان هم در آنجا بوده اند. بلكه بعید نیست كه امام در میان آنان رفته تا مناسب با استعداد و فهم كودكانه شان آنان را تعلیم و ارشاد كند و مفاهیم انسانى را بدانان بیاموزد. به هر حال، یقینا، بودن امام با كودكان، براى بازى كردن نبوده است.
روایت على بن حسان واسطى كه چند اسباب ‌بازی را زمینه با خود به بغداد برده بود تا به امام اهداء كند، شاهد بر این مطلب است. او مى گوید:
بر او وارد شدم و سلام كردم، با چهره اى حاكى از ناخوشایندى جواب سلام داد و دستور نشستن نداد. به او نزدیك شدم و آن وسائل را بیرون آورده پیش رویش نهادم پس نگاهى خشم آلود به من كرد و آنها را به این سو و آن سو پرتاب كرد، سپس فرمود: «ما لهذا خلقنی الله ما انا و اللعب.» خداوند مرا براى اینها نیافریده است . مرا چه به بازى كردن ؟!
پس از او طلب بخشودگى كردم، و او از من درگذشت، و از محضرش بیرون شدم .( ۱ )
همچنین، امام صادق علیه السلام در پاسخ صفوان جمال كه درباره صاحب امر ولایت سوال نموده بود، فرمود: صاحب و متولى این امر به لهو و لعب نمى پردازد.( ۲ ) چنانکه در روایت آمده است: كودكی به یحیی بن زكریا گفت: بیا بازی كنیم، فرمود: ما برای بازی آفریده نشده ‌ایم.( ۳)
---------
۱ ) دلائل الامامة، ص ۲۱۳ ۲۱۲؛ بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۵۹؛ اثبات الوصیة، ص ۲۱۵؛ مدینة المعاجز بحرانی، ص ۵۲۷.
۲ ) مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۳۱۷.
۳ ) النبراس فی احوال بنی ‌عباس، ص ۹۶.
نوای شورانگیز حاج محمد طاهری در شهادت امام جواد علیه السلام
مداحی توسط حاج محمود کریمی در شهادت امام جواد علیه السلام
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت