سرویس فرهنگی «فردا»: سلام بر هشتمین فرستاده نور .. بر امام رئوف... «الصلاه و السلام علی حجه الله ،ثامن الائمه النجباء السلطان ابالحسن الامام علی بن موسی الرضا المرتضی علیک و علی ابائک الاف التحیه و السلام»... متن زیر بخشی از دفتر اول کتاب نکتهها از گفتهها است که مربوط به سخنان آیت الله فاطمینیا در باب نهضت امام رضا (علیه السلام) و نقش تاریخی آن حضرت است که از نظر شما میگذرد.
همان طور که اگر نهضت امام حسین نبود ما دین و معارفی نداشتیم، همانطور اگر آمدن امام رضا علیه السلام به خراسان و نهضت علمی ایشان نبود، از دین و معارف ما خبری نبود، به عبارت دیگر: خراسان آمدن امام رضا علیه السلام عینا مانند کربلا رفتن حضرت سید الشهدا علیه السلام است، هر دو با علم به شهادت آمدند و هر دو باعث احیاء دین خدا و اعلاء کلمه حق گشتند.
توجه به این مطلب مخصوصا برای شیعهای که به زیارت حضرت مشرف میشود و به حضرت سلام میدهد، بسیار اهمیت دارد و زیارتش را رنگینتر و پرمحتواتر میکند. اگر هجرت حضرت رضا علیه السلام نبود، زحمات جدش حضرت ابی عبدالله علیه السلام و شهادت مظلومانهاش از بین میرفت.
سال ۱۳۲ هجری قمری اولین خلیفه عباسی بر تخت نشست که ابوالعباس سفاح میباشد. از سال ۱۳۲ تا ۲۳۲ را میگویند قرن عباسی اول و بعد از آن را قرن عباسی ثانی و ثالث گویند. این قرن یک قرن پر ماجرا و حوادث میباشد. یعنی بعد از قرن اول هجری که سنگینترین قرن میباشد، قرنی سنگینتر و پرماجراتر از ۱۳۲ تا ۲۳۲ نمیباشد.
بنی امیه آنقدر ظلم و ستم و زشتیها و جنایات نمودند که مردم از آنها متنفر شدند و فهمیدند که حقیقتا آنها شجره ملعونه هستند که در قرآن اسم برده شده است. اما وقتی قدرت به دست بنی عباس افتاد ایتدا مردم فکر میکردند که راحت شدهاند، یه مردم در باغ سبز نشان دادند، ولی کم کم ظلم به اهل بیت را شروع کردند.
بنی عباس انسانهای بسیار پلید و هوسران و عیاشی بودند. کتابهائی در مورد عیاشیها و شب نشینیهای خلفاء عباسی نوشته شده که باعث ننگ اسلام و مسلمان هاست که چنین خلفائی بر مسلمین حکومت مینمودهاند.
اگر انسان به کتبی که در مورد عهد عباسی نوشته شده مراجعه کند، مانند کتاب «الاغانی» تالیف ابوالفرج اصفهانی، یا «عقد الفرید» تالیف ابن عبدربه، میتواند به گوشهای ا فسادها و لهو و لعبهای آنان پی ببرد. البته کتاب «الاغانی» مجرب است که کتاب شومی است! پسر مرحوم قاضی (رحمت الله علیه) میگوید: در جوانی این کتاب را خریدم؛ پدرم گفت: آن را ببر بیرون! خلاصه کتاب نحسی است، که زندگی را زیر و رو میکند و شومی آن در زندگی انسان اثر دارد!
شخصی به نام دکتر رفاعی که در قاهره بوده سه جلد کتاب قطور نوشته استبه نام: «عصر المامون» وقتی نگاه میکنم میبینم به حضرت رضا علیه السلام که میرسد، دو سطر بیشتر نمینویسد! اینقدر اینها بیانصاف هساتد!
دشمنی و عداوت مخالفان اهل بیت، در تمام شئونشان در نوشتن کتاب تاریخ، رجال، درایه، تفسیر، و در منبر و خطابه در همه جا ظاهر است! مثلا کتاب رجال مینویسد یه یک شیعه که میرسد مخی گوید: فلان شخص ثقه، متدین، باتقوی و پرهیزکار است الا انه شیعی «جز اینکه شیعه میباشد» یعنی بزرگترین عیبش این میباشد که شیعه میباشد وگرنه عیب دیگری ندارد!
همین شخص در حرف عین که به عمربن سعد رسیده، میگوید: ثقة تابعی و هو الذی قتا الحسین «عمربن سعد، ثقه و مورد اطمینان است و تابعی میباشد و همان کسی است که حسین بن علی را کشته است!!» یعنی قاتل امام حسین را ثقه و مورد اطمینان دانسته است! و دیگر اینکه: درمورد شیعه میگوید: الا انه شیعی، اما در اینجا الا انه قتل الحسین را هم نیاورده است، بلکه خیلی راحت میگوید: و او همان کسی است که حسین بن علی را کشته است!
در مورد عصر عباسی و عظمت و شناخت عظمت کار حضرت ثامن الحجج امام هشتم علیه السلام، توجه به بعضی نکات اهمیت خاصی دارد، مامون به ادعای دموکراسی و آزادی، باعث هرج و مرج عجیبی در عقاید و حقایق دینی مسلمین شد، در این عصر، بعضی از مذاهب اربعه تسنن تکوین یافته بودند و بعضی به تدریج درحال به وجود آمدن بودند. ابوحنیفه تا حدودی پیروانی داشته است، شافعی و احمدبن حمبل و محمد بن ادریس در طول این قرن هستی یافتند. مباحث فرعی و بیارزش را در آن زمان مطرح نموده بودند برای مشغول کردن افکار و غفلت ازامور حکومت و نیز دور کردن مردم از توجه و تمسک به اهل بیت، مانندبحث خلق قرآنکه باعث چه تشتت افکار و دودسته گیها و فتنه و آشوب و قتلهایی که شد! از طرفی فلسفههای خشک یونان و بعضی اقسام تصوف از خارج اسلام به میان مسلمین، و وجود علماء وابسته به دربار، و آزادی بسیاری از ملحدان و کفار و زنادقه و انتشار عقاید سخیفه و ایجاد شک و شبهه در عقاید مردم با آزادی کامل.
در چنین وضعیت ظلمانی و هرج و مرج فکری، امام رضا علیه السلام همچون خورشید جهانتابی در ظلمات درخشید و به داد عقاید مردم رسید، و در حقیقت اسلام را که در حال بیمحتوا شدن و نابودی بود، احیاء نمود. با تشکیل مجالس و مباحثه و مناظره با بزرگان ادیان مختلفه و ایجاد یک تهضت عمیق و گسترده علمی، معارف دین را زنده کرد.
شیخ صدوق رحمت الله علیه خطبههای توحیدیه حضرت را در کتاب «عیون اخبار الرضا علیه السلام» و کتاب «توحید» جمع آوری کرده است. عظمت این سخنان و عمق این معارف، همه دانشمندان و محققان را در طول اعصار به تامل و حیرت وا داشته و درهای علم و معرفت را به روی آنان باز کرده است. اینها از افتخارات ما شیعیان است. مباحثات حضرت با علمای ادیان و مذاهب، باعث تحیر و محکوم شدن عدهای و مسلمان شدن بعضی دیگر میشد، که باعث سرافرازی مسلمانان باالخصوص شیعه گشت.
دیدگاه تان را بنویسید