انسانی که به خود اجازه گناه می‌دهد!/ نمازشب خواندن، كم كم عادى مى‌شود/ «انسان» چگونه در قرآن توصیف شده است؟/ نوای محمد طاهری: به خاطر زینب(س) ظهور کن/ صوت: ترتیل جزء یازدهم

کد خبر: 275041

خواندن خدا به اسمای حُسنی برای آن است كه هر اسمی ضامن آن محتوای خود هست . همان طوری كه در قرآن كریم اول مطلبی ذكر می شود، بعد در پایان آیه یك اسم یا دو اسم از اسمای حُسنای الهی ذكر می‌شود كه هر اسمی كه در پایان آیه است‌، ضامن مضمون آیه است. ادعیه هم به شرح ایضاً. دعاها هم همین طور است.

انسانی که به خود اجازه گناه می‌دهد!/ نمازشب خواندن، كم كم عادى مى‌شود/ «انسان» چگونه در قرآن توصیف شده است؟/ نوای محمد طاهری: به خاطر زینب(س) ظهور کن/ صوت: ترتیل جزء یازدهم
سرویس فرهنگی «فردا»: ماه پربرکت رمضان ایامی نورانی و روحانی است. این اوقات، فرصتی است برای تهذیب نفس، برای نزدیکی به پروردگار، برای واگذاشتن شیطان درون و برون و فرصتی است برای ارزشمند شدن انسان. این فرصت‌ها می‌تواند به یک فصل جدید در زندگی‌مان منجر شوند؛ به یک فصل معرفت و شناخت الهی. بیایید لحظه لحظه این ماه را قدر بدانیم و در سایه ولی امرمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میهمان سفره پر نعمت و برکت آن شویم. این چند سطر را نیز میهمان «فردا» باشید ...
.: دعای روز یازدهم :.
اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَيَّ فِيهِ الْإِحْسَانَ وَ كَرِّهْ إِلَيَّ فِيهِ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيَانَ وَ حَرِّمْ عَلَيَّ فِيهِ السَّخَطَ وَ النِّيرَانَ بِعَوْنِكَ يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ. خدایا در اين ماه نيكى را پسنديده من گردان، و نادرستي‌ها و نافرماني‌ها را مورد كراهت من قرار ده، و خشم و آتش برافروخته را بر من حرام گردان؛ به يارى‌‏ات اى فريادرس دادخواهان.
.: شرح دعای ابوحمزه در محضر علامه جوادی آملی :.
انسانی که به خود اجازه گناه می‌دهد!
آنگاه عرض می‌كند: "فَلَكَ الحَمْدُ عَلی حِلْمِكَ بَعْدَ عِلْمِكْ وَ عَلی عَفْوِكَ بَعْدَ قُدْرَتِكْ." ملاحظه می‌فرمائید؛ بنابراین این در این حالی است كه دعای ابوحمزه ثمالی دعاست، لذا مناجات حمد هم هست، مناجات ذكر هم هست. مناجات تفسیر اسمای الهی هم هست و مانند آن. "وَ یَحْمِلُنِی وَ یُجَرِّئُنِی عَلی مَعْصِیَتِكَ حِلْمِكَ عَنّی. وَ یَدْعُونِی إلی قِلَّهِ الحَیآءِ سِتْرُكَ عَلَیَّ وَ یُسْرِعُنِی إلی التَوَّثُّبِ عَلی مَحارِمِكِ مَعْرِفَتِی بِسِعَهِ رَحْمَتِكَ وَ عَظِیمِ عَفْوِكْ ." پروردگارا ! اگر من نسبت به گناهان جَرّی ام ، برای آن است كه تو بخشنده‌ای. مكرر در مكرر دیدی و صرف نظر كردی ! و ما هم مكرر در مكرر تن به تباهی دادیم . یك وقت انسان احساس اَمن می‌كند كه فَلا یَأمَنُ مَكرَ اللهِ عَلَی القُومُ الخاسِرُون. كسی می‌گوید: من در اَمان ام ، معاذ الله مرگ كسی و مرجعی كه به تباهی تبهكاران خاتمه بدهد، نیست. چنین انسانی جَسور و گستاخ است. یك وقت می‌داند كه ذات أقدس إله ستّارانه، غفّارانه، حلیمانه، صابرانه برخورد می‌كند. عجله نمی‌كند، فرصت توبه و اِنابه می‌دهد. درهای توبه را باز می‌كند. چنین انسانی احیاناً به خود اجازه گناه می‌دهد. گرچه در بخش‌های دیگر خواهد آمد كه انسان چون نمی‌داند كِی رَخت برمی‌بندد، هرگز نباید دست به تباهی دراز كند. شاید توبه نكرده بمیرد و شاید مشمول عفو نشود. ذات أقدس إله توبه تائب را می‌پذیرد. هرگز بر خودش لازم نكرده است و به عموم هم وعده نداده است كه توبه گناه غیر تائبین را ببخشد. آنگاه دعا و سئوال وقتی كه تحلیل شد، به این قسمت رسید كه ذات أقدس إله ستّار است، غفّار است، حلیم است. گاهی به صورت استغاثه در می‌آید. لذا عرض می‌كند: "یا كَلِیمُ یا كَرِیم! یا حَیُّ یا قَیُّوم. یا غافِرَ الذَّنْب. یا قابِلَ التَّوبْ. یا عَظِیمَ المَنّ، یا قَدِیمَ‌ الإحْسان." خواندن خدا به اسمای حُسنی برای آن است كه هر اسمی ضامن آن محتوای خود هست . همان طوری كه در قرآن كریم اول مطلبی ذكر می شود، بعد در پایان آیه یك اسم یا دو اسم از اسمای حُسنای الهی ذكر می‌شود كه هر اسمی كه در پایان آیه است‌، ضامن مضمون آیه است. ادعیه هم به شرح ایضاً. دعاها هم همین طور است. گاهی انسان خدا را می‌خواند و از خدا می‌خواهد كه نسبت به او حلیمانه و بردبارانه برخورد كند. می‌گوید: یا حَلِیمْ ! این خواندن حَلیم یعنی دعای به حِلم است كه خدایا! از گناهان من بگذر. همچنین ستّار، غفّار ، مُبَدِّلُ السَّیئاتِ بِالحَسَنات و مانند آن. این كه عرض می‌كند: "إیْنِ سَتْرُكَ الجَمِیل، إیْنِ عَفوُكَ الجَلِیلْ، إیْنِ فَرَجُكَ القَرِیب، إیْنِ غِیاثُكَ السَّرِیع ‌، إیْنِ رَحْمَتُكَ الوَاسِعِه." بعد از این كه این دعاها به صورت "إیْنِ عَطایاكَ الفَاضِلَه وَ إیْنِ مَواهِبُكَ الهَنیئَه" و مانند آن درآمده است آنگاه در پایان این بخش عرض می‌كند: خدایا‌! "بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ (عَلَیْهِمْ الصَّلاه وَ عَلَیْهِمُ السَّلام) فَاسْتَنْقِذُنِی وَ بِرَحْمَتِكَ فَخَلَّصَنِی." خدایا! تو را به اهل بیت سوگند كه اینها وسیله من است؛ من از تباهی و تیرگی برهان، وَ بِرَحْمَتِكَ مرا از هر گزند و آسیبی خلاص بفرما! كه ما امیدواریم ذات أقدس إله هم این دعاها را و هم آنچه كه در پایان این بخش از دعا‌ آمده است در حق همه ما علاقه مندان به قرآن و عترت مستجاب بشود! غَفَرَ اللهُ لَنَا وَ لَكُمْ 1. سوره اعراف، آیه 99 .
.: ضیافت معرفت با گفتاری از بهجت عارفان :.
نمازِ شب خواندن، كم كم عادى مى‌شود
شخص عربى براى من خدمت مى كرد، خواستم در پاداش زحماتش، نصيحتى به او كنم. گفت: هر نصيحتى مى خواهى بكن، فقط نگو نماز صبح بخوان! از قضا، همان را مى خواستم تذكر دهم. به او گفتم: هر وقت بيدار بودى يا توانستى، بخوان! در زمان پهلوى، ترك نماز صبح در پيش مردم سهل و آسان شده بود، به طورى كه براى تعريف از اشخاص هنگام خواستگارى، مى گفتند: نزديكانش، و يا خود او نماز صبح مى خوانند. گمان مى كنم نماز شب هم همين طور است، يعنى مى شود كم كم براى انسان عادى شود، و خوابيدن در آن وقت به بيدارى مبدّل شود، و اگر فرضا مزاحمت با خواب و وقت خواب او داشته باشد، مى تواند دو برابر آن را در روز بخوابد، ولو بعد از نماز صبح!
.: تفسیر روز از بیکران وحی در محضر آیت‌الله مکارم شیرازی :.
«انسان» در قرآن چگونه توصیف شده است؟
آیه ١١ و ١٢ سوره مبارکه یونس: وَ لَوْ یُعَجِّلُ اللّهُ لِلنّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَیْرِ لَقُضِیَ إِلَیْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذینَ لایَرْجُونَ لِقاءَنا فی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ (*) وَ إِذا مَسَّ الإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا إِلى ضُرّ مَسَّهُ کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ. تفسیر نمونه: در این آیات نیز، همچنان سخن پیرامون مسأله پاداش و کیفر بدکاران است. آیه نخست مى گوید: «اگر خداوند مجازات مردم بد کار را سریعاً در این جهان مى داد، همان گونه که آنها در به دست آوردن نعمت و خیر و نیکى عجله دارند، عمر همگى به پایان مى رسید و اثرى از آنها باقى نمى ماند» (وَ لَوْ یُعَجِّلُ اللّهُ لِلنّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَیْرِ لَقُضِیَ إِلَیْهِمْ أَجَلُهُمْ). ولى از آنجا که لطف خداوند همه بندگان ـ حتى بدکاران و کافران و مشرکان را نیز ـ شامل مى شود، در مجازاتشان عجله به خرج نمى دهد، شاید بیدار شوند، توبه کنند، و از بیراهه به راه بازگردند. به علاوه، اگر مجازات با این سرعت انجام مى گرفت، حالت اختیار که پایه تکلیف است تقریباً از میان مى رفت، و اطاعت مطیعان جنبه اضطرارى به خود مى گرفت; چرا که در صورت تخلّف فوراً مجازات دردناکى را در برابر خود مى دیدند. این احتمال نیز در تفسیر جمله فوق داده شده است که: گروهى از کفار لجوج ـ همان گونه که آیات قرآن کرارا بازگو کرده ـ به پیامبران مى گفتند: اگر شما راست مى گوئید! هر چه زودتر از خدا بخواهید ما را نابود یا مجازات کند، و اگر خدا مى خواست این تقاضاى آنها را بپذیرد، احدى از آنها باقى نمى ماند. ولى تفسیر اول نزدیک تر به نظر مى رسد. و در پایان آیه مى فرماید: «براى مجازاتشان همین بس، افرادى که ایمان به رستاخیز و لقاى ما ندارند را به حال خود رها مى کنیم تا در طغیانشان حیران و سرگردان شوند»، نه حق را از باطل بشناسند، و نه راه را از چاه، (فَنَذَرُ الَّذینَ لایَرْجُونَ لِقاءَنا فی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ). * * * آنگاه، اشاره به وجود نور توحید در فطرت، و عمق روح آدمى کرده مى فرماید: «هنگامى که به انسان زیانى مى رسد، و دستش از همه جا کوتاه مى شود، دست به سوى ما دراز مى کند، و ما را در همه حال، در حالى که به پهلو خوابیده یا نشسته یا ایستاده است مى خواند» (وَ إِذا مَسَّ الإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً). آرى، خاصیت مشکلات و حوادث دردناک، کنار رفتن حجاب ها از روى فطرت پاک آدمى است، در کوره حوادث، تمام قشرهاى سیاهى که روى این فطرت را پوشانده است مى سوزد، و از میان مى رود، و براى مدتى ـ هر چند کوتاه ـ درخشش این نور توحیدى آشکار مى گردد. سپس مى فرماید: اما این افراد، چنان کم ظرفیت و بى خردند که: «به مجرد این که بلا و ناراحتى آنها را بر طرف مى سازیم، آن چنان در غفلت فرو مى روند که، گویا هرگز از ما تقاضائى نداشتند» و ما نیز به آنها کمکى نکردیم (فَلَمّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا إِلى ضُرّ مَسَّهُ). «آرى، این چنین، اعمال مسرفان در نظرشان جلوه داده شده است» (کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ). اجمال سخن در این که: چه کسى اعمال این گونه افراد را در نظرشان جلوه و زینت مى دهد، این است: زینت دهنده خداوند است، اما از این طریق که این خاصیت را، در اعمال زشت و آلوده آفریده، که هر قدر انسان به آنها بیشتر آلوده شود، بیشتر خو مى گیرد، و نه تنها قبح و زشتى آنها تدریجاً از میان مى رود، بلکه کم کم به صورت عملى شایسته در نظرشان مجسم مى گردد! و اما چرا در آیه فوق، این گونه افراد به عنوان «مسرف» (اسرافکار)، معرفى شده اند; به خاطر این که: اسرافى از این بالاتر نیست که انسان، مهم ترین سرمایه وجود خود، یعنى: عمر، سلامت، جوانى و نیروها را بیهوده در راه فساد و گناه و عصیان، و یا در مسیر به دست آوردن متاع بى ارزش و ناپایدار این دنیا به هدر دهد، و در برابر این سرمایه چیزى عائد او نشود. آیا این کار، اسراف نیست؟! و چنین کسانى مسرف محسوب نمى شوند؟! * * * نکته: انسان در قرآن درباره «انسان»، تعبیرات مختلفى در قرآن مجید آمده است: در آیات زیادى از او به «بشر» تعبیر شده. در آیات فراوانى به «انسان». و در آیاتى نیز به عنوان «بنى آدم». و عجیب این که: در بسیارى از آیاتى که از او به انسان تعبیر شده، صفات نکوهیده و مذمومى براى او ذکر گردیده است، مثلاً: 1 ـ در آیات مورد بحث، انسان به عنوان یک موجود فراموش کار و حق ناشناس معرفى شده (مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا). 2 ـ در جاى دیگر، به عنوان یک موجود ضعیف (خُلِقَ الإِنْسانُ ضَعِیفاً).(1) 3 ـ در مورد دیگر، به عنوان یک موجود ستمگر و کفران کننده (إِنَّ الإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفّار).(2) 4 ـ در مورد چهارم، انسان را بخیل معرفى مى کند (وَ کانَ الإِنْسانُ قَتُوراً).(3) 5 ـ در مورد پنجم، موجودى عجول (وَ کانَ الإِنْسانُ عَجُولاً).(4) 6 ـ در مورد ششم، کفور و کفران کننده (وَ کانَ الإِنْسانُ کَفُوراً).(5) 7 ـ در مورد هفتم، موجودى پرخاشگر (کانَ الإِنْسانُ أَکْثَرُ شَىْء جَدَلاً).(6) 8 ـ در هشتمین مورد، ظلوم و جهول (إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً).(7) 9 ـ در نهمین مورد، کفور مبین و کفران کننده آشکار (إِنَّ الإِنْسانَ لَکَفُورٌ مُبِین).(8) 10 ـ در بار دهم، موجودى کم ظرفیت و دمدمى مزاج، که هنگام نعمت بخیل، و به هنگام بلا پر جزع است (إِنَّ الإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذا مَسَّهُ الشَّرُ جَزُوعاً * وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً).(9) 11 ـ در یازدهمین مورد، مغرور، حتى در برابر خدا (یا أَیُّهَا الإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیْمِ).(10) 12 ـ و بالاخره در دوازدهمین مورد، موجودى که به هنگام نعمت طغیان مى کند (إِنَّ الإِنْسانَ لَیَطْغى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى).(11) به این ترتیب، مى بینیم: «انسان» در قرآن مجید، به عنوان موجودى که داراى جنبه هاى منفى فراوان و نقطه هاى ضعف متعددى است، معرفى شده است. آیا این همان انسانى است که: خدا او را در احسن تقویم، و «بهترین ساختمان»، آفریده است؟ (لَقَدْ خَلَقْنَا الإِنْسانَ فِى أَحْسَنِ تَقْوِیم).(12) و نیز، آیا این همان انسانى است که: خدا معلم او بوده و آنچه را نمى دانسته است به وى آموخته است؟ (عَلَّمَ الإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَم).(13) و آیا این همان انسانى است که: خدا بیان به او آموخته؟ (خَلَقَ الإِنْسانَ * عَلَّمَهُ الْبَیان).(14) و بالاخره، آیا این همان انسانى است که: خدا او را در مسیر پروردگار به سعى و تلاش واداشته؟ (یا أَیُّهَا الإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً).(15) باید دید چه انسان هائى هستند که، با آن همه کرامت و محبت الهى، این همه نقاط ضعف و نارسائى از خود نشان مى دهند؟! ظاهر این است که: این بحث ها همه مربوط به انسانهائى است که، تحت تربیت رهبران الهى قرار نگرفته، بلکه به صورت گیاهى خود رو، پرورش یافته اند، نه معلمى، نه راهنمائى، و نه بیدارکننده اى داشته اند، شهواتشان آزاد، و در میان هوس ها غوطهور هستند. بدیهى است چنین انسان هائى، نه تنها از امکانات فراوان و سرمایه هاى عظیم وجود خویش بهره نمى گیرند، بلکه با به کار انداختن آنها در مسیرهاى انحرافى و غلط، به صورت موجوداتى خطرناک، و سرانجام نا توان و بینوا در مى آیند. و گرنه، انسانى که با استفاده از وجود رهبران الهى، و به کار گرفتن اندیشه و فکر، و قرار گرفتن در مسیر حرکت تکاملى و حق و عدالت، به مرحله «آدمیت» گام مى نهد، و شایسته نام «بنى آدم» مى شود، به جائى مى رسد که به جز خدا نمى بیند، آن چنان که قرآن مى فرماید: وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِى آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِى البَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى کَثِیْر مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلاً: «ما آدمى زادگان را گرامى داشتیم، و صفحه خشکى و دریا را جولانگاه آنها قرار دادیم، و از روزى هاى پاکیزه به او بخشیدیم، و بر بسیارى از مخلوقات خود فضیلت و برتریش دادیم».(16) * * * 1 ـ نساء، آیه 28. 2 ـ ابراهیم، آیه 34. 3 ـ اسراء، آیه 100. 4 ـ اسراء، آیه 11. 5 ـ اسراء، آیه 67. 6 ـ کهف، آیه 54. 7 ـ احزاب، آیه 72. 8 ـ زخرف، آیه 15. 9 ـ معارج، آیات 19 تا 21. 10 ـ انفطار، آیه 6. 11 ـ علق، آیات 6 و 7. 12 ـ تین، آیه 4. 13 ـ علق، آیه 5. 14 ـ رحمان، آیات 3 و 4. 15 ـ انشقاق، آیه 6. 16 ـ اسراء، آیه 70.
.: نوای ضیافت :.
نوای حاج محمد طاهری
دانلود
.: ترتیل جزء یازدهم قرآن کریم با صدای حامد شاکرنژاد :.
لینک دانلود از سایت شهید آوینی
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت