امام موسی صدر: به امام حسین برگردید، راه را پیدا می‌کنید/ منتقم خون اباعبدالله کیست؟/ محبت آسمانی رسول خدا و امام حسین/ تصاوير ويژه از حرم حسینی/ صوت؛مداحی پرشور محمود کریمی در ولادت امام سوم

کد خبر: 268046

این حقیقت هنوز روشن نیست. چگونه ممکن است امام حسین علیه السلام کشته شود؟ شما الآن به راحتی تمام می‏‌گویید: اگر در عصر امام حسین علیه السلام بودیم، از او دفاع می‏‌کردیم و نمی‏‌گذاشتیم او را بکشند. چرا مردم زمان امام حسین علیه السلام با خود چنین نگفتند؟ آیا بر آنان واجب نبود جلوی کشتن امام حسین علیه السلام را بگیرند؟

امام موسی صدر: به امام حسین برگردید، راه را پیدا می‌کنید/ منتقم خون اباعبدالله کیست؟/ محبت آسمانی رسول خدا و امام حسین/ تصاوير ويژه از حرم حسینی/ صوت؛مداحی پرشور محمود کریمی در ولادت امام سوم
سرویس فرهنگی «فردا»: امروز سوم شعبان و سالروز میلاد پر خیر و برکت امام حسین علیه السلام است. روزی است که به لطف پروردگار قلب نازنین و پرمحبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف از نشاط این روز شادمان است و امید آن داریم که به زودی مقدمات ظهور آن حضرت فراهم گردد. ظهور منتقم خون اباعبدالله الحسین علیه السلام به یقین راهگشای تمامی گره‌های دنیایی و اخروی ماست. در ادامه فضائل و مطالبی را پیرامون امام سوم علیه السلام از نظر بگذرانید.
سخنان امام موسی صدر در روز سوم شعبان
متن زیر بخشی از سخنان امام موسی صدر است که به مناسبت سوم شعبان، روز ولادت امام حسین(ع) بیان شده است: رسول خدا (ص) فرموده است: «إن الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة؛ حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است.» کشتی نجات است، چون از اهل بیتی است که یکی از دو ثقلی است که پیامبر(ص) برای امت خود باقی گذاشته و فرموده است: «مثل اهل بیتی مثل سفینة نوح، من رکبها نجا و من تخلّف عنها غرق؛ مَثَل اهل بیت من مانند کشتی نوح است؛ هر که سوار آن شود نجات می‏یابد و هر که از آن بازماند غرق می‏شود.» ولی در این میان امام حسین یک ویژگی خاص دارد. پیامبر راه هدایت را به راهی تاریک تشبیه می‏کند که نیاز به چراغ و نور دارد و آن چراع و نور، امام حسین است. معنای این سخن روشن است، ولی سعی می‏کنم در این روز فرخنده، که جسم و جان ما در این مکان بزرگ و در عین حال تنگ برای انبوه دوستداران مخلص امام حسین (علیه السلام) حضور یافته است و همگی سختی به درازا کشیدن جلسه و تنگی جا را تحمل می‏کنند تا در بزرگداشت این مناسبت مبارک شرکت داشته باشند، سعی می‏کنم از این فرصت برای تطبیق این سخن بر زندگی عادی ما استفاده کنم. برای آنکه بفهمیم چگونه حسین چراغ هدایت و عامل روشنایی راه است، مقدمه کوتاهی می‏‌گویم. انسان طبیعتاً در عملکرد خود هر چه بیشتر پیش برود، بیشتر به آن خو می‏ گیرد و آن عملکرد در او نهادینه می‏ شود. وقتی انسان یک کار نیک یا زشت را برای نخستین بار انجام می‏دهد، چون هنوز به آن عادت نکرده و برخلاف عادت پیشین اوست، برای او سنگین و دشوار است، ولی همان کار در مرتبه دوم آسان‌تر و در مرتبه سوم آسان‌تر از قبل می‏ شود و به همین ترتیب انسان به کار نیک یا زشت عادت می‏ کند و آن کار جزئی از زندگی انسان می‏ شود؛ به گونه‏ای که ترک آن برای او دشوار می‏شود. یک مثال ساده بزنم: ماشین وقتی از جایی مرتفع پایین می‌‏آید، هنگام شروع حرکت و در نخستین لحظات به آرامی حرکت می‏کند و متوقف کردن آن آسان است ولی هر چه بیشتر حرکت کند و جلوتر برود، سرعت و قدرت حرکت آن بیشتر می‌‏شود و نگه داشتن آن دشوارتر، تا جایی که سرعت ماشین به اندازه‏ای زیاد می‌شود که نگه داشتن آن ناممکن می‌شود و حتی اگر راننده در صدد متوقف کردن ماشین برآید، وضع بدتر می‏شود و خطر بیشتری او را تهدید می‌‏کند، شاید شما نیز این وضعیت را تجربه کرده باشید. این مثال ساده و روشن، تصویری از چگونگی زندگی عادی ما ارائه می‏ دهد. انسان هنگام انجام هر علمی ـ خیر یا شر ـ وقتی برای نخستین بار آن را انجام می‏دهد، آن را سخت و دشوار می‏بیند، ولی به تدریج برای او آسان می‏شود و جزئی از زندگی و عادات او می‏‌گردد. بسیاری از ما وقتی برای اولین بار سیگار می‏کشیم برایمان دشوار و ناخوشایند است و احساس تلخی می‏‌کنیم، ولی کم کم این موجود زیانبار و خطرناک جزئی جدایی نا‏پذیر از زندگی و عادت‏مان می‏شود. عادت کردن، امری طبیعی و ملموس در زندگی انسان است. یک مثال هندسی بزنم. وقتی فردی در یک خط مستقیم راه می‏رود، اگر اندکی حتی به اندازه یک قدم از این مسیر منحرف شود، مسلماً از مسیر خود منحرف می‏شود. در ابتدا تنها چند گام از راه راست دور می‏شود، ولی هر چه در مسیر منحرف جلوتر رود بیشتر از راه راست دور می‏شود. در ابتدای انحراف از مسیر، چند گام از راه راست دور می‏شود؟ فرض کنیم پس از یک ساعت یک کیلومتر، چهار کیلومتر، پنج کیلومتر یا بیست کیلومتر دور می‏‌شود، ولی اگر در مسیر نادرست ده ساعت یا یک روز راه برود مسافت بسیار زیادی از راه اصل منحرف می‏شود و در این صورت بازگشت او به راه درست بسیار دشوار خواهد بود. این طبیعت در زندگی ماست و همه ما آن را درک کرده‌‏ایم. اینجاست که نقش هدایتگران، واعظان و اندرزدهندگان آشکار می‏‌شود. شاید بسیاری از ما وقتی برخی کارها و گناهان را مرتکب می‏ شویم یا حق کوچکی را نادیده می‏ گیریم، یا آن را انکار می‏ کنیم، خود را گناهکار نمی‏ بینیم. چرا؟ چون با خود می‏ گوییم گناه من چیست؟ من تنها یک گناه کوچک انجام دادم، انسانی را از حق اندکی مثلاً به اندازه یک لیره محروم کردم، به فلان انسان با توهین یا ناسزای کوچکی ستم کردم. ولی وقتی این کارها تکرار شود و انسان به انجام آنها عادت کند، بسیار خطرناک می‏ شود. امروز من حق کوچکی را نادیده می‏ گیرم، مثلاً به فردی یک لیره بدهکارم ولی آن را انکار می ‏کنم، یا چند متر مربع از زمین‌های شخصی در زمین من است و من آن را انکار می‏ کنم و می‏ گویم این‌ها ساده و ناچیز است، ولی همین اشتباهات ساده و همین انحرافات جزئی پس از مدتی زمینه را برای انجام ستمی بزرگ‏تر فراهم می‏ کند، مانند ماشین که هر چه در سراشیبی جلوتر رود، سرعت آن بیشتر می‏شود. من بار اول ده متر از زمین دیگری را غصب می‏کنم، بار دوم پانزده متر، بار سوم یک دونم(مقیاس مساحت) و همین طور ستم و عادت خود را بیشتر می‏کنم. وقتی من مرتکب گناهی می‏ شوم، به پیامدهای آن توجه ندارم و نمی‏ بینم به کجا می‏ انجامد، ولی راهنمای دانا و چراغ هدایت می‏ تواند این پیامدها را ببیند و می‏داند انحرافی که امروز با یک گام یا ده متر یا یک ... آغاز می‏شود فردا به صدها و هزاران متر می‏انجامد. اینجاست که نقش رهبر و پیشوا و راهنما و چراغ هدایت آشکار می‏شود. ظلم و جرم و اشتباه نسبت به دیگران همیشه نسبت به دیگران همیشه با انجام یک عمل تحقق نمی‏ یابد. تنها به این نیست که مال کسی را به زور بگیرم، مال دیگران را به ناحق بخورم، کسی را طرد کنم، به کسی توهین کنم یا شهادت ناحق بدهم. ستم کردن تنها به این نیست که چیزی را به کسی که شایسته آن نیست بدهیم، بلکه ستم کردن با سکوت در برابر پایمال شدن حق هم محقق می‏شود و همان گونه که شنیده‏اید: «کسی که از حق چشم‏پوشی کند و در برابر آن ساکت بماند، شیطانی لال است.» کسی که در برابر ستمگر ساکت می‏ ماند و به او اجازه جولان می‏ دهد، در حقیقت به نوعی ظلم را تأیید و با آن سازش می‏ کند و مظلوم را خوار می‏ سازد. این دو نوع ستم کردن: ایجابی و سلبی در حیات ملت‌ها وجود دارند، هر چند آشکارا به چشم نیایند، ولی حوادثی هستند که این حقیقت را آشکار می‏ کنند. به حادثه کربلا و قیام امام حسین(ع) ـ این چراغ هدایت ـ برگردیم تا ببینیم چگونه امام حسین راه را روشن کرد تا مردم خودشان حقیقت را دریابند. هرکه به امام حسین برگردد، راه را پیدا می کند می‏ دانید که امام حسین و فرزندان و برادران و یاران ایشان به شهادت رسیدند و اهل بیت امام به اسارت رفتند. در کربلا زشت‏ ترین جنایت و بزرگ‏ترین خیانت رخ داد و شدید‏ترین ستمی که یک ستمگر می‏ تواند انجام دهد، روا رفت. ستمی که در کربلا روا رفت با هیچ ستمی قابل مقایسه نیست ولی جای این سؤال هست که چه کسی این مشکل را پدید آورد؟ چه کسی ستم کرد؟ در این حادثه یک نفر فرمان داد که یزید بود، یک نفر امیر بود، یعنی «ابن زیاد» یکی لشکر را فرماندهی کرد و به کربلا آورد که عمر بن سعد بود، گروهی این فرمان را اجرا کردند و تیراندازی کردند و سنگ انداختند و مستقیماً در کشتن امام حسین علیه السلام دخالت کردند که «شمر» و یاران او سپاه حاضر در کربلا بود. سؤال این است: اگر در میدان جنگ تنها ابن زیاد و یزید و عمربن سعد بودند، آیا امام حسین به آن شکل دردناک به شهادت می‏رسید؟ اگر سپاه دشمن بیست یا پنجاه نفر بودند، آیا می‏توانستند چنین جنایتی را مرتکب شوند؟ یقیناً نه. پس چگونه توانستند چنین جنایتی انجام دهند؟ به فرمانِ فرمان‏دهنده و اجرایِ اجراکننده و تأییدِ تأییدکننده و سکوتِ سکوت کننده. یعنی می‏توانیم بگوییم آن امت همگی با قول و فعل و سکوت و خوشنودی و سکوت و فرمانبری خود بر کشتن امام حسین علیه السلام اجماع کردند. همگی در پدید آمدن واقعه کربلا اتفاق نظر داشتند، جز اندکی از آنان. این حقیقت چه زمانی برای مردم آشکار شد؟ پس از رخ دادن آن واقعه. در آن زمان کوفه از بزرگ‌ترین پایتخت‏های جهان اسلام بود. جمعیت کوفه چند نفر بود؟ صدها هزار نفر. هر یک از آنان باید با خود فکر می‏کرد که اگر او ساکت نمی‏ماند و به یاری حسین(ع) می‏شتافت، حسین(ع) کشته نمی‏شد؛ زیرا یک مجموعه، مرکب از افراد است و همان گونه که در یک شب سی‏ نفر به سپاه امام حسین علیه السلام پیوستند، اگر هزار نفر، چهار هزار نفر، پنج هزار نفر جمع می‏شدند و به امام حسین علیه السلام می‏پیوستند، این فاجعه پیش نمی‏آمد. بنابراین خون امام حسین علیه السلام در واقع بلندگویی بود که در برابر مردم قرار داده شد و آنان را به مسئولیت و نتیجه کارهایشان آگاه کرد، که امروز شما سکوت می‏ کنید یا درهمی می‏گیرید، یا در خانه می‏ نشینید یا فرزند خود را از ترس کشته شدن از خیابان به خانه بازمی‏گردانید، ولی پیامد این کارها چیست؟ پیامد این کارها در نهایت کشته شدن امام حسین علیه السلام است. امام حسین علیه السلام کشته شد، ولی کشته شدن او به یکباره و ناگهانی اتفاق نیفتاد، بلکه نتیجه سلسله حوادثی بود که پس از رسول خدا و با روی کار آمدن معاویه آغاز گردید، و به شهادت حسین بن علی علیهما السلام انجامید. انحرافی که ابتدا پدید آمد و جزئی بود: سکوت یا ترس یا گرفتن دینار و درهم، گرفتن ده یا پانزده لیره یا چند متر زمین! جنایت این گونه آغاز شد و کم‏کم سرعت گرفت و بزرگ شد و تا به آنجا رسید که به کشته شدن پسر دختر رسول خدا، آن هم به شکلی فجیع و دردناک انجامید و هیچ کس دم برنیاورد! همه ساکت بودند. بنابراین حسین علیه السلام از حقیقت پرده برداشت. یعنی به مردم گفت: ای کسی که به اندازه سر سوزنی به مردم ستم می‏کنی! تو در مسیری حرکت می‏کنی که در نهایت به ستم کردن به زندگی و آبرو و دین همه مردم می‏انجامد. ای کسی که یک قدم از مسیر حق منحرف شده‏ای! به جایی خواهی رسید که به کشتن پسر دختر پیامبر راضی خواهی شد و یا در آن شرکت خواهی کرد. ای کسی که به آنچه دربرابر تو رخ می‏دهد، بی‏ اعتنایی و نسبت به حقی که در برابر تو پایمال می‏شود ساکت می‏مانی! در آینده به آبرو و جان مردم تجاوز می‏شود و ریختن خون دیگران جایز شمرده می‏ شود و تو یا به آن خوشنودی یا در آن نقش داری یا در برابر آن ساکت می‏ مانی. هیچ تفاوتی میان آنها وجود ندارد و هیچ راه میانه‏ ای در کار نیست. یا باید در راه هدایت حرکت کنی یا در راه‏های گمراهی و چه بسیاند راه‏های گمراهی. کسی که در مجلس امام حسین شرکت می‏کند در یک لحظه فکر کند ـ و بسیاری از ما با خود فکر کرده ‏ایم ـ که کاش ما با امام حسین بودیم تا به رستگاری عظیم می‏رسیدیم. بسیاری از ما می‏ گوییم اگر ما در کربلا بودیم، بی‏گمان حسین را یاری می‏ کردیم، آیا معنای حضور شما در این مراسم به این معنا نیست که اگر ما در کربلا بودیم حسین را یاری می‏ کردیم؟ ولی بین خود و خدای خود اگر خواستید درباره کسانی که امام حسین علیه السلام را در کربلا کشتند داوری کنید، باید به شرایط عینی حاکم بر آن جماعت که آنان را به این وضع کشاند، توجه کنید. گناه آن امت در کشتن امام حسین علیه السلام تنها در این نبود که برخی از آنان به کربلا رفتند و تیر انداختند و شمشیر زدند و سنگ پرتاب کردند و یا در کشتن امام مشارکت کردند. نه، تنها این افراد گناهکار و مسئول نبودند، بلکه مادری که در کوفه یا در مسیر کوفه تا کربلا وقتی فهمید حسین علیه السلام قیام کرده است، فرزند خود را به خانه برد تا در فتنه نیفتند، آن مادر باید بداند که فتنه خواهد رسید و او نیز در کشتن حسین علیه السلام است. باید برحذر باشیم! این حقیقت هنوز روشن نیست. چگونه ممکن است امام حسین علیه السلام کشته شود؟ شما الآن به راحتی تمام می‏‌گویید: اگر در عصر امام حسین علیه السلام بودیم، از او دفاع می‏‌کردیم و نمی‏‌گذاشتیم او را بکشند. چرا مردم زمان امام حسین علیه السلام با خود چنین نگفتند؟ آیا بر آنان واجب نبود جلوی کشتن امام حسین علیه السلام را بگیرند؟ یاران اندک امام که پیش از ایشان به میدان جنگ رفتند همه می‏ دانستند که کشته می‏ شوند، بالاخره امام حسین علیه السلام در برابر دشمن تنها خواهد شد. همه این را می‏ دانستند، ولی چرا برای رفتن به میدان از یکدیگر پیشی می‏گرفتند؟ به چه دلیل؟ اینها تنها یک آرزو داشتند که شهادت امام حسین علیه السلام پنج دقیقه عقب بیفتد. یعنی با تمام وجود و زندگی خود پنج دقیقه از زندگی امام حسین علیه السلام را نجات می‏دادند، چرا؟ چون فکر می‏کردند شاید کشته شدن آنها در آن دلهای سیاه و بی‏رحم تأثیر گذارد و برخی از آنان از گمراهی دست بردارند و حسین پیروز میدان شود! آنها این گونه فکر می‏کردند، و یا به گونه‏ای دیگر. در هر حال هر یک از آنان نقش خود را در این مسیر ایفا کرد. وقتی ما به این صحنه، به این چراغ فروزانی که حسین در برابر امت خود در آن عصر و در همه عصرها برافروخت می‏ نگریم، این حقیقت را درمی‏ یابیم که حق چه کوچک باشد و چه بزرگ، حق است و ستم چه کم باشد و چه زیاد، ستم است. راه کج و منحرف از ابتدا تا انتها در انحراف است و همه در یک امتداد هستند. حق کوچک بزرگ می‏شود و گسترش می‏ِیابد و سیلی زدن به صورت یک یتیم به کشتن حسین علیه السلام می‏انجامد. گرفتن اندکی از مال حرام به آنجا می‏انجامد که ابن سعد برای گرفتن حکومت ری حاضر می‏شود حسین علیه السلام را بکشد. بی‏حرمتی به یک زن محترم با زبان یا نگاه به بی‏حرمتی به حریم اهل بیت و اسیر کردن زنان منجر می‏شود. بنابراین ای برادران! این حقیقت روشن می‏ شود که انسان وقتی شروع به انحراف می‏کند، بازگشت و اصلاح او در روز اول آسان‏تر از روز دوم است و در روز دوم آسان‏تر از روز سوم و به همین ترتیب. منبع:کتاب مسیره الامام موسی صدر، جلد 11
امام زمان علیه السلام منتقم خون امام حسین علیه السلام
یكى از القاب حضرت مهدى علیه السلام منتقم است. در توضیح علّت برگزیده شدن این لقب بر آن حضرت مطالب زیادى در سخنان اهل بیت علیهم السلام وارد شده است. از جمله در روایتى كه از امام محمّدباقر علیه السلام نقل شده، وقتى از آن حضرت سؤال مى‏كنند كه چرا فقط به آخرین حجّت الهى قائم گفته مى‏شود؟ آن حضرت در پاسخ مى‏فرمایند: چون در آن ساعتى كه دشمنان، جدّم امام حسین علیه السلام را به قتل رساندند فرشتگان با ناراحتى در حالى كه ناله سرداده بودند عرض كردند پروردگارا! آیا از كسانى كه برگزیده و فرزند برگزیده تو را ناجوانمردانه شهید كردند در مى‏گذرى؟ در جواب آنها خداوند به آنان وحى فرستاد كه: اى فرشتگان من! سوگند به عزّت و جلالم از آنان انتقام خواهم گرفت هر چند بعد از مدّت زمان زیادى. آن گاه خداوند متعال نور و شبح فرزندان امام‏حسین علیه السلام را به آنان نشان داد و پس از اشاره به یكى از آنان كه در حال قیام بود فرمود: با این قائم از دشمنان حسین علیه السلام انتقام خواهم گرفت.(1) در تفسیر آیه «وَمَنْ قُتِلَ مظلوماً فقد جَعَلْنا لِوَلیّه سلطاناً...؛ هر كس مظلومانه كشته شود ما براى ولى او تسلطى بر ظالم قرار مى‏دهیم»...(2) از امام صادق علیه السلام روایت شده است كه: مراد از مظلوم در این آیه، حضرت امام حسین علیه السلام است كه مظلوم كشته شد و منظور «جَعَلنا لِوَلیِّه سلطانا» امام مهدى علیه السلام است (3) من شما را به كتاب خدا و سنّت پیامبرش دعوت مى‏كنم. در شرایطى كه اكنون ما زندگى مى‏كنیم سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله از بین رفته و به جاى آن بدعت و احكام و ارزشهاى غیر اسلامى نشسته است مرا بپذیرید و به یارى من برخیزید. شما را به راه ارشاد و رستگارى هدایت خواهم كرد امام‏باقر علیه السلام نیز تصریح مى‏كنند: ما اولیاى دم امام حسین علیه السلام هستیم. هنگامى كه قائم ما قیام كنند پى‏گیرى خون امام حسین علیه السلام خواهد كرد.(4) در دعاى ندبه نیز به این حقیقت با این تعبیر تصریح شده است: أینَ الطالِبُ بِدَمِ المَقتولِ بِكَربَلا. كجاست آن عزیزى كه پس از ظهورش خون شهید مظلوم كربلا را از دشمنان باز پس خواهد گرفت...(5) همچنین روایت شده است كه حضرت مهدى علیه السلام پس از ظهور بین ركن و مقام براى مردم خطبه خواهد خواند و در مهم‏ترین قسمت خطبه به صورت مكرر با نهایت اندوه و تأثر شهادت مظلومانه امام حسین علیه السلام را مورد اشاره قرار خواهد داد از جمله خواهد فرمود: اى مردم جهان! منم امام قائم. منم شمشیر انتقام الهى كه همه ستمگران را به سزاى اعمالشان خواهم رساند و حقّ مظلومان را از آنها پس خواهم گرفت. اى اهل عالم! جدّم حسین بن على علیه السلام را تشنه به شهادت رساندند و بدن مبارك او را عریان در روى خاكها رها كردند. دشمنان از روى كینه توزى جدم حسین علیه السلام را ناجوانمردانه كشتند...(6) در حقیقت با این گونه از عبارات نوید انتقام خون به ناحق ریخته امام حسین علیه السلام را به جهانیان خبر مى‏دهد... و هم چنین به دلالت روایات فراوانى شعار یاران امام مهدى علیه السلام پس از ظهور این جمله بسیار الهام‏بخش است: یالثارات الحُسَین علیه السلام.(7) اى بازخواست كنندگان خون حسین علیه السلام. این جمله اشاره به این معنا دارد كه هنگام انتقام خون پاك امام حسین علیه السلام فرارسیده است كسانى كه مى‏خواهند از دشمنان آن حضرت انتقام خون به‏ناحقّ ریخته حجّت الهى را بگیرند مهیا شوند. 1.دلائل ‏الامامة، ص239 2.سوره اسراء (17) آیه 33 3.البرهان فى تفسیر القرآن، ج4، ص559 4.همان، ص560 5.دعاى ندبه 6.الزام‏الناصب، ج2، ص282 7.النجم‏الثاقب، ص469
پیامبر خدا درباره فرزندشان چه می‌گویند؟
من از حسینم

رسول خدا صلى اللّه علیه و آله، حسن و حسین علیهما السّلام را بسیار دوست مى داشت، و نسبت به آنها فوق العاده اظهار علاقه و عطوفت مى كرد. از جمله احادیثى كه از این دوستى و علاقه پیغمبر صلى اللّه علیه و آله حكایت مى كند. حدیث «یعلى بن مره» (1) است كه در خدمت پیغمبرصلى اللّه علیه و آله به مجلس میهمانى كه به آن دعوت شده بودند مى رفتند ناگاه به حسین علیه السّلام برخورد كردند كه در كوچه بازى مى كرد. پیغمبر صلى اللّه علیه و آله جلو همراهان رفت، و دستهاى خود را گشود (بغل باز كرد)، كودك از این سوى به آن سوى مى گریخت، و پیغمبرصلى اللّه علیه و آله او را مى خندانید تا وى را گرفت، پس یك دستش را زیر چانه حسین علیه السّلام و دست دیگرش را پشت سر او گذارد، و او را بوسید و فرمود:

«حُسَیْنُ مِنّى وَ اَنَا مِنْ حُسَیْن اَحَبَّ اللهُ مَنْ اَحَبَّ حُسَیْناً، حُسَینٌ سِبْطُ مِنَ الاَسْباط»؛

حسین از من است، و من از حسینم، خدا دوست دارد كسی را كه حسین را دوست داشته باشد. حسین سبطی از اسباط است .

و نیز همین حدیث را بخارى، ترمذى، ابن ماجه و حاكم به لفظ دیگری روایت كرده اند .(2)

وقتى این اخبار را مطالعه مى كنیم، و از شدّت علاقه و دوستى پیامبرصلى اللّه علیه و آله به امام حسین علیه السّلام آگاه مى شویم، نباید فراموش كنیم كه گوینده این كلمات و الفاظ پیغمبر خدا است، و او كسى است كه در دوره زندگانى با گزاف گوئى و سخنان دور از حقیقت و مدح بیجا مبارزه داشت; سخنان و كارهایش براى بشر حجت و قانون و شریعت بوده و آنچه فرموده ترجمان حقیقت است.

محبت آسمانی

مـهـر و مـحبت پیامبر صلى اللّه علیه و آله به امام حسین علیه السلام و برادر بزرگوارش امام حسن علیه السلام زبانزد عام و خاص بوده است اما دوستى آنها یك دوستى ساده پدر نسبت به فرزند نبود; بلكه ریشه آن بر علائق و مبانى عمیق و یگانگى روحى استوار، و رمز یك اتحاد و اتصال ناگسستنى معنوى و توافق كامل فكرى بود.

جمع کثیری از بزرگان تسنن از پیغمبر اكرم صلى اللّه علیه و آله روایت كرده اند كه فرمود:

«مَنْ اَحَبَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ فَقَدْ اَحَبَّنى، وَ مَنْ اَبْغَضَهُما فَقَدْ اَبْغَضَنى»؛ هر كس حسن و حسین را دوست بدارد همانا مرا دوست داشته و هركس آنها را دشمن بدارد پس البته مرا دشمن داشته است .

این حدیث در بین محدثین، مشهور و معروف بوده و مكرر از پیغمبر صلى اللّه علیه و آله شنیده شده است، به این مضمون است كه: پیغمبر صلى اللّه علیه و آله بیرون آمد در حالى كه حسن و حسین با او بودند این بر یك دوش آن حضرت و آن بردوش دیگرش بود. یك بار حسن را مى بوسید و بار دیگر حسین را تا به ما رسید فرمود: هر كس اینها را دوست بدارد به تحقیق مرا دوست داشته و هركس آنها را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است.(3)

آقای جوانان بهشت

گروه بسیارى از محدثین نامدار اهل سنت از پیغمبر صلى اللّه علیه وآله روایت كرده اند که فرمود: «اَلْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدا شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ ؛ حسن و حسین دو آقاى جوانان اهل بهشتند ».

این احادیث به سندهاى متعدد از جمعى از صحابه مثل امیرالمۆمنین على علیه السّلام، ابن مسعود، حذیفه، جابر، ابوبكر، عمر، عبداللّه بن عمر، قره، مالك بن الحویرث، بریده، ابى سعید خدرى، ابوهریره، اسامه، براء و اَنَس روایت شده و از مجموع آنها استفاده مى شود كه پیغمبر صلى اللّه علیه و آله مكررا حسن و حسین علیهماالسّلام را به این صفت معرفى فرموده، و صدور این لفظ از آن حضرت متواتر و مسلّم و در میان مسلمانان معروف و مشهور بوده است.

متن اكثر احادیث این است كه «اَلْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدا شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ» و ترجمه متن بعضى دیگر این است كه فرمود: فرشته اى از آسمان كه مرا زیارت نكرده بود از خدا براى زیارت من اذن خواست، پس به من خبر داد و مژده داد كه دخترم فاطمه، سیده زنان امت من است و اینكه حسن و حسین دو آقاى جوانان اهل بهشتند :

و در بعضى روایات این جمله نیز مذكور است: «وَ اَبُو هُما خیْرٌ مِنْهُما»؛ و پدرشان از آنها بهتر است .(4)

شبیه‌ترین فرد به پیامبر

بخارى و ابن اثیر روایت كرده اند كه وقتى سر امام حسین علیه السّلام را نزد عبیدالله بن زیاد آوردند سر مطهر را در طشتى قرار داد، و با شمشیر یا چوب دستى خود بر آن چشم و بینى نازنین مى زد، و مى گفت روئى به این زیبائى ندیده ام. انس بن مالك گفت: آگاه باش كه او شبیه ترین ایشان (یعنى اهل بیت) به پیغمبر خدا صلى اللّه علیه و آله بود.(5)

پاک از هر پلیدی

بر حسب احادیث متواتر و مشهور بین شیعه و سنى آیه تطهیر ( إنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ اْلبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهیراً) (احزاب: 33) در مورد اجتماع امام علی و حضرت زهرا و حسنین علیهم السلام، در زیر كساء، و دعاء و صلوات پیغمبر صلى اللّه علیه و آله بر آنها نازل شد كه به دفعات متعدد در منزل آن حضرت و بعضى اماكن دیگر اتفاق افتاد. و آیه شریفه و احادیثى كه در تفسیر آن وارد شده دلالت بر عصمت و جلالت شأن حضرت سیدالشهداء علیه السّلام دارند.

سیوطى در « اكلیل، صفحه 178» به این آیه استدلال نموده و گفته است كه همه اجماع اهل بیت علیهم السلام را حجت مى دانند زیرا خطا رجس است و رجس و پلیدى نیز از ایشان نفى شده است.

عظمت مقام در کلام وحی

یكى از آیات قرآن مجید كه عظمت مقام امام حسین علیه السّلام از آن استفاده مى شود آیه كریمه مودّت است. گروهى بسیاری از علماى اهل سنت از ابن عباس روایت كرده اند: آنگاه كه آیه «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ اَجْراً إلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى» (شوری: 23) نازل شد، گفتند: اى پیامبر خدا! این خویشاوندان تو، كه واجب گردیده بر ما مودّت و دوستى آنان، كیستند ؟ فرمود: على و فاطمه و دو پسر آنها . (6)

معتبرترین حجت خدا

در بـیـن دانـشـمـنـدان اسـلامـى , از شیعه و سنى , اتفاق نظر است كه پیامبر در هنگام مباهله با عـالـمـان مـسـیـحـى نجران، تنها امام علی و حضرت زهرا و حسنین علیهم السلام را به همراه خود بُرد و آنان را مصداق «ابنائنا» و «نسائنا» و «انفسنا» در آیه شریفه ی «فمن حاجك فیه من بعد ما جائك من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة اللّه عـلى الكاذبین» (آل عمران: 16)؛ قرار داد.

این مطلب آن چنان مشهور و مسلم است كه عالم بزرگ اهل سنت، حاكم نیشابورى، در كتاب «معرفة علوم الحدیث، صفحه 62» خود این جریان را از مصادیق روایات متواتر مى شمارد.

شركت دادن آن چهار شخصیت ممتاز عالم آفرینش در مباهله كه به تعیین و امر خداوند بود دلیل بر این است كه این چهار نور مقدس، شایسته ترین و گرامى ترین خلق در نزد خدا، و عزیزترین مردم در نزد پیغمبر خدا بوده اند. آیه مباهله اعلان جلالت مقام، و تقرب خاصّ آنها به خداوند متعال است.

پی نوشت:

1) سنن ابن ماجه، ج 1 ص 65 مصابیح السنة، ج2، ص 281. ترمذى ج 13 ص 195 و196. اسدالغابه، ج 5، ص 130 و574 وج 2 ص 19. كنز العمال، ج 6 ص 233 وج 3 ص 395، و مطالب السۆل، ص 71.

2) الجامع الصغیر ج1، ص 148، كنز العمال، ج 6 ، ص 223، ح 3953. امالى الشریف المرتضى ج 1، ص 219.

3) سنن ابن ماجه، ج 1، ص 56، الاصابه ج 1 ص 330 ـ ح 1719. كنوز الحقائق، ج 2، ص 94. الجامع الصغیر، ج 2، ص 160. صواعق ص 90. تاریخ الخلفاء، ص 194. مسند احمد، ج 2، ص 288. ذخائر العقبى، ص 123 و 124. نظم دررالمسطین ص 210. مطالب السۆل، ص 71. سنن ترمذى، ج 13، ص 176. صواعق ص 187. السیرة النبویه، ج 3، ص 368. كنز العمال، ج 6، ص 216، ح 3782 و ص 222، ح 3916.

4) سنن ابن ماجه،ج 1 ب فضل اصحاب رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله ، ص 56، الجامع الصغیر، ج 1، ص 7و152. صواعق، ص 185و189. استیعاب، ج 1، ص 376 الاصابه ص 330. ترمذى، ج 13، ص 191 و192 و198. مصابیح السنة، ج 2، ص 280. الحاوى، ج 2، ص 457. فرائد السمطین، ص 35. در رالسمطین، ص 205. ذخائر العقبى، ص 93 و129. خصایص نسائى ص 48 و49 و53. حلیة الاولیاء، ج 5، ص 71. مقتل خوارزمى، ف 6، ص 92. الخصائص الكبرى، ج 2، ص 265. مطالب السۆل ص 65. تاریخ ابى الفداء، ج 2، ص 97.

5) صحیح بخارى، ج 2، ص 188. اسدالغابه، ج 2، ص 20. البدء و التاریخ ج 6 ص 11.

6) حیاء المیت ج 2. الاتحاف، ص 5. صواعق، ص 168. الأكلیل ص 191. الغدیر ج 2 ص 307. خصایص الوحی المبین، ف 5، ص 52 تا 55. عمده ابن بطریق ف 9، ص 23 تا 25.

تصاویر ويژه از حرم اباعبدالله الحسین علیه السلام

گوهر راز
با قلب بشر مونس و دمساز حسین است در خلوت دل، محرم و هم راز حسین است زهرا و علی، هر دو چو دریای گوهر بار خلقت، صدف است و گوهر راز حسین است آن عاشق فرزانه و، معشوق دو عالــــــــــم بر طاق فلک غلغله انداز حــــسین است هر آیتی از جانب حق، معجزه ای بود آن آینه که هر دم کند اعجاز حسین است راهی که بشر را به خـــداونـــــد رساند عشق است و در این فاصله پل ساز حسین است در راه نگهداری قرآن محمد سرباز فداکار سرافراز حسین است شاهی که ز حر بن یزید، از ره اکرام بگذشت و نمود آنهمه اعزاز حسین است فطرس که پرش را شرر قهر خدا سوخت باز آن که بدادش پر پرواز حسین است ماهی که به هر کلبه ی تاریک بتابد شاهی که به سائل نکند ناز حسین است از مردم دنیا، مطلب حاجت خود را در خواست از او کن که سبب ساز حسین است گر خلق تو را از خود جمله برانند آن کس که پناهت بدهد باز حسین است امید«حسان» جان جهان رحمت یزدان باب کرمش بر همه کس باز حسین است حبیب الله چایچیان (حسان)
مداحی پرشور محمود کریمی در ولادت امام حسین علیه السلام
دانلود
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت