واحدی:با مردم بودن مرا به‌روز می‌کند

کد خبر: 256586

من خوشبختانه یا بدبختانه چندان با کامپیوتر مأنوس نیستم. این با مردم بودن و بین مردم بودن مرا به‌روز می‌کند. من از اینکه در خیابان و بین مردم قدم بزنم وحشتی ندارم.

مهر: اقبال واحدی خود را یک مجری اجتماعی می‌داند که برای به روز بودن در میان مردم قدم می‌زند و وحشتی از این کار ندارد. او برخی از مجری‌ها را شبیه میکروفن معرفی می‌کند که از تصویر برای شهرت استفاده می‎کنند. در بخش نخست گفتگو با سیدمحمد اقبال واحدی مجری برنامه "مستقیم آبادی" به ویژگی‌های اجرا از جمله بداهه‌گویی مجری و در عین حال رعایت ادب به‌عنوان دو ویژگی مهم اجرا، مجری‌محور بودن برنامه‌های تلویزیون و آسیب‌شناسی آن، داشتن جوهره و استعداد مجری گری و قرار گرفتن در محیط به عنوان دو مولفه زمینه‌های شکل‌گیری یک مجری موفق، اهمیت اجرا در تلویزیون به دلیل ملی بودن این رسانه و سوپراستار شدن مجری و در نتیجه تبدیل او به عنوان سرمایه سیما پرداختیم، بخش کوتاهی از گفتگویمان نیز به نوروز پرداختیم. در بخش پایانی نیز دنباله بحث نخست را با چند سوال حاشیه‌ای و با خبر شدن از تازه ترین اتفاقات کارنامه واحدی پی می گیریم. *شما چگونه خود را به روز نگاه می‌دارید؟ آیا فقط در فضای اجرا و از طریق اینترنت و فضاهای مجازی به‌روز می‌شوید یا از رو‌ش‌های دیگر نظیر مطالعه، تماشای تئاتر و...؟ - من خوشبختانه یا بدبختانه چندان با کامپیوتر مأنوس نیستم. من برای مصاحبه با شما همین امروز صبح سایت مهر را مطالعه کردم. به‌روز بودن من اجتماعی است. من با تاکسی به خبرگزاری مهر آمدم. این با مردم بودن و بین مردم بودن مرا به‌روز می‌کند. من از اینکه در خیابان و بین مردم قدم بزنم وحشتی ندارم. من در میدان و از طریق مشاهدات میدانی خود را به‌روز می‌کنم. البته مطالعه شخصی هم دارم ولی شاخک‌هایم خوب کار می‌کنند. به‌روز شدن اطلاعات، مقوله دیگری است. گوش کردن به اخبار ساعت 14 می‌تواند در این امر به ما کمک کند ولی به‌روز شدن اجتماعی در حضور اجتماعی رخ می‌دهد. بر این اساس، من خود را مجری اجتماعی می‌دانم. *برخی از چهره‌های مطرح هنری و ورزشی معتقدند شهرت باعث شده به حریم شخصی آن‌ها لطمه وارد شود و مردم وارد شخصی‌ترین ارکان زندگی آنها می‌شوند و همچنین در کوچه و خیابان نیز از مواجهه زیاد با مردم پرهیز می‌کنند. آیا شما هم چنین دیدگاهی دارید؟ - من معتقدم مردم ولی‌نعمت ما هستند. آنها مزاحم ما نیستند بلکه این ما هستیم که گاهی اوقات برای آنها مزاحمت ایجاد می‌کنیم. ما در هنگام فیلمبرداری مزاحم رفت وآمد مردم می‌شویم در حالی که آنها دارند زندگی عادی‌‌شان را می‌کنند. مثلاً در مورد خود شما، اگر رئیس‌تان از شما تمجید کند شما احساس مهم بودن می‌کنید. من از این که در مجامع عمومی مردم از من سوال بپرسند خوشم می‌آید زیرا آنها رئیس و ولی‌نعمت من هستند. شاید بعضی مواقع بی حوصله یا بیمار باشم و چندان از این برخوردها لذت نبرم ولی در مواقع تعادل نه. من اصلاً عصبانی نمی‌شوم. حس می کنم دنیا آنقدر ارزش ندارد که درباره چیزی ناراحت شوم یا کلاس بگذارم. برخی هنرمندان رستوران رفتنشان هم با حساب و کتاب است ولی من معتقدم آدم باید راحت باشد. *برخی مواقع مجریان دچار تضاد می‌شوند مثلاً درباره مطلبی حرف می‌زنند که با اعتقادات خودشان در تضاد است. این پارادوکس باعث می‌شود مجری انگیزه‌اش را به لحاظ اجتماعی از دست بدهد. آیا شما در چنین شرایطی قرار گرفته‌اید؟ اگر در چنین شرایطی بوده‌اید چگونه واکنش نشان داده‌اید؟ - به نظر من اگر در ابتدای کار با گروهی "یا علی" گفتی باید تا آخر کار با آن گروه بمانی. یا باید همان ابتدا به کار نه گفت و یا اگر کار را قبول کردی باید تا آخرش بایستی. کج‌دار و مریز رفتار نکنی. من در حوزه کاری، اگر کاری را دوست نداشته باشم قبول نمی‌کنم. تا همین الان که اینجا در خدمت شما هستم شاید به 10-15 برنامه دعوت شده باشم ولی آنها را نپذیرفتم نه به خاطر محتوای کار بلکه به لحاظ ساختار کار. چون می‌دانستم این تهیه کننده آدمی نیست که کار را خوب دربیاورد و می‌خواهد با برند من کار را بالا ببرد. من برای اینکه ماندگار شوم در برهه‌ای از زمان از نیاز مالی‌ام صرف نظر می‌کنم چون می‌دانم در غیر این صورت خودم افت می‌کنم. در مقابل، اگر کاری را دوست داشته باشم حتی اگر در صورت اجرای آن منفور عده‌ای واقع شوم، از آن صرف نظر نمی‌کنم. زندگی بزرگان دین و طرد ظاهری این بزرگوران توسط برخی، این مسأله را به من آموخت که در هر صورت نباید همرنگ جماعت شد. من خودم را بالاتر از نگاه عام مردم می‌دانم که اگر این گونه نگاه نمی‌کردم در این جایگاه نبودم. من اعتقاداتی دارم که چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ دینی مرا هدایت می‌کند. از اهداف و عقایدم کوتاه نمی‌آیم بنابراین تکلیفم با خودم مشخص است. این عقاید در رفتار و اعمالم نمود پیدا می‌کند نه در کلامم. چون اگر آدمی بخواهد نقش بازی کند تا یک جایی موفق به این کار می‌شود ولی به مرور زمان همه چیز لو می‌رود. من الان چند سالی است که برنامه "صبح بخیر ایران" را اجرا نمی‌کنم در حالی که این برنامه با من آغاز و معروف شد. دیگر در این برنامه اجرا ندارم چون معتقدم ساختار آن ضعیف است. من آدم زیبایی‌شناسی هستم و با این خصیصه تشخیص می‌دهم که این برنامه دارای صحنه و دکور زیبا و تاثیرگذاری نیست و از آنجایی که زیبایی چیزی است که آدم عامی هم آن را تشخیص می‌دهد، ساختار ضعیف یک برنامه می‌تواند به آن لطمه بزند. *یک آسیب دیگر در اجرا، حضور مجریانی است که شهامت اجرا ندارند و به راحتی از باورهایشان حتی اگر درست هم باشد کوتاه می‌آیند. این امر یا بدین خاطر رخ می‌دهد که این مجریان خودشان نگاه ویژه ندارند و یا اگر دارند شهامت دفاع از نگاهشان را ندارند به ویژه در حوزه خبرنگار - مجری‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی این آسیب دیده می‌شود، مصاحبه‌هایی که کاملاً بی خاصیت و بی بو با بزرگان کشور به جز رهبر انقلاب انجام می‌شود. - من به آن مجری‌ها می‌گویم میکروفن. این گونه مجریان، مجری نیستند. آنها می‌خواهند دیده شوند و از فرصتی که برای دیده شدن وجود دارد، استفاده کنند. آنها با این کار اعتبار خود را از نظر چهره‌ای بالا می‌برند حال یا صادقانه این کار را انجام می‌دهند یا خیر. صادقانه به این معنی که همه مردم دوست دارند دیده شوند. این گونه مجریان از آن جایی که در کار خود قوی نیستند، نمی‌توانند به کار نه بگویند. اگر من می‌توانم به برنامه‌ای که برای اجرا دعوت می‌شوم، نه بگویم به این خاطر است که جایگاه دارم. شما نیز اگر بخواهید مطلبی را بنویسید و خوشایندتان نباشد از آن جایی که دارید در این خبرگزاری کار می‌کنید، مجبورید این مطلب را بنویسید. هرچند این قضیه برای شما جنبه منفی دارد ولی به مرور زمان نام شما مطرح می شود. آنجا که نامتان مطرح شد، می توانید به کاری که دوست ندارید بگویید نه و در آن حال تهیه کننده برای این که شما را نگه دارد، با شما کنار می‌آید. قضیه چنین مجریانی نیز چنین است. شاید آنها می‌خواهند با این کار خودشان را قوی کنند و برای اینکه به این مرحله برسند مجبورند چنین برخورد کنند. اگر مجری در ابتدای کارش این گونه رفتار کند باید به او حق داد. در هر کاری که آدم وارد می‌شود دوست دارد در اول کار به کارفرمایش و رئیسش بگوید "چشم" مگر آن که آن قدر قوی باشد که در همان ابتدا نیز بتواند نه بگوید. *آیا شما جدا از علاقه و ارتباطی که بین شما و مردم وجود دارد، آن بازخوردی که می‌خواستید از مردم گرفتید؟ - من معتقد به انجام وظیفه هستم. اگر انجام وظیفه صادقانه باشد، بازخوردش هم می‌آید. *آیا تا به حال پیش آمده که مردم به شما بگویند آقای واحدی فلان کاری که اجرا کردید، دوست نداشتیم؟ - بله. اگر نگویند معلوم است یک جای کار اشتباه است چون آدم نمی‌تواند همه را راضی کند ولی اگر بتواند کاری کند که درصد رضایت بیشتر از نارضایتی باشد آن مجری موفق است و در مورد اجرای من، درصد رضایت مردم بیشتر از نارضایتی آن‌ها است و البته می‌دانم کدام قشر ناراضی است و باید هم باشد، چون در هیچ جای جهان این رضایت صد در صد وجود ندارد و اگر رضایت صد در صد باشد یک جای کار اشکال دارد. البته در کار ما باید این دو طیف را به هم نزدیک کرد و در این مورد من همیشه مثالی می‌زنم. اگر در جایی رفتید که قشری که زیاد به مذهب علاقمند نبودند و قشری که خیلی مذهبی بودند، هر دو حضور داشتند و دیدی که در تماشای برنامه هر دو قشر از خودمان هستند بدان موفق بودی چون در بحث رسانه، این برنامه به خانه هر دو طیف می‌رود. البته بعضی هم هستند که راضی نمی‌شوند و این نارضایتی اصلاً وحشتی ندارد. شما وظیفه‌ات را صادقانه انجام بده اگر نشد تقصیر تو نیست. تو درست رانندگی کن اگر یکی از پشت به تو زد مهم این است که تو درست رانندگی کنی و در یک لحظه اتفاقی افتاده است و بیمه بدنه اتومبیل و شخص ثالث را برای همین گذاشته‌اند. اگر انسان درست وظیفه‌اش را انجام دهد از کنار آن مسائل می‌شود گذشت. *آیا این بازخوردها هیچ وقت باعث نشده است که در اجرایتان تغییر رویه بدهید؟ - بازخوردهای مثبت بسیار به من کمک کرده مثلاً همه روی لباس من خیلی حساس بودند. من فهمیدم که لباس چقدر مهم است. به من می‌گفتند چقدر خوب رنگ‌ها را می‌چینی که البته چیدن رنگ‌ها کار همسرم است. چون او هم هنرمند است و به عنوان مخاطب به کار من نگاه می‌کند و به خاطر احترامی که برای مخاطب قائل است، برایش مهم است تا جایی که حتی برنامه‌ام را ضبط می‌کند و نواقص را به من نشان می‌دهد حتی در مورد پوشش و ظاهرم. *خیلی از خانواده هنرمندان به خاطر اینکه هنرمند بسیاری از اوقاتش را در بیرون خانه می‌گذراند مشکل دارند. گویا شما این مشکلات را ندارید. اگر کسی این مشکل را دارد چگونه باید بر این مسائل فائق آید؟ - من هم مشکل دارم. به ویژه آن موقع که فرزندانم کوچک بودند، وقتی که سفر می‌رفتم و 10 روز از خانه دور بودم، به محض آنکه پایم را از خانه بیرون می‌گذاشتم مشکلات خودش را نشان می‌داد، لوله می‌ترکید، بچه تب می‌کرد و... آدم وقتی خودش در خانه حضور دارد مشکلات را حل می‌کند و خانواده متوجه مشکلات نمی‌شود ولی وقتی که نیستی مشکلات برجسته می‌شود. مهم طرف مقابل است. خانمم داستان را می‌فهمید و می گفت به نفع مخاطبان برنامه‌ات کوتاه می‌آیم. اگر این تعامل باشد، مشکلات حل می‌شود. از آن مهم‌تر زمان‌هایی که تهران هستم زیباترین جا خانه‌ام است. من چیزی به نام "دوست" ندارم که به خانه بیاورم. دوستان من در محیط کارم هستند. رفت و آمد خانگی تنها منحصر به اقوام و فامیل است. دفتر کارم هم طبقه بالای خانه است. حضور در خانه برایم ارزش دارد. چون آنقدر بیرون هستم که تمامی مظاهر زندگی خانوادگی اعم از غذای خانگی، درازکشیدن جلوی تلویزیون و حتی پوشیدن پیژامه ارزش دارد به همین دلیل معروف به مرد خانه هستم. *آیا برنامه "زیبا، ساده، ایرانی" که به خانه های مردم می رفتید را می خواهید ادامه دهید؟ - نه. از آنجا که این کار خیلی هزینه بر بود و در ضمن کاری تخصصی و خاص است و اسپانسر خاصی هم نداشت از ادامه آن منصرف شدیم ولی از آنجایی که این کار را دوست دارم و روش های آن را می دانم، در صورتی که فضاهایی ایجاد شد، قصد دارم دوباره تکرارش کنم. *بودجه های سازمان باعث شده که برای هر برنامه ای دنبال مشارکت کننده باشند. - بله، باید قبول کنیم که این کارهای رسانه ای با بودجه های دولتی می چرخد و نباید هم بچرخد. حالا به خاطر حساسیت های حاکم در این برهه از زمان در کشورمان شاید چاره ای نباشد ولی من حس می کنم ما باید به سمتی برویم که بخش های خصوصی به میدان بیایند و در صورتی که ذائقه مخاطب را بدانند بالتبع دنبال آن برنامه ها می روند. مثلاً شاید ذائقه مدیر شبکه که درست هم هست مخاطب را جذب نکند ولی برای بخش دولتی کم بودن مخاطب زیاد مطرح نیست در صورتی که برای بخش خصوصی خیلی مهم است. باید بزرگ ترهای قوم روی این مسائل فکر کنند. مثلاً همین برنامه "زیبا، ساده، ایرانی" کار خیلی خوبی بود و تاثیر مستقیم در زندگی ها داشت به طوری که بعد از پخش برنامه زنگ می زدند و تحت تاثیر برنامه می گفتند که ما پرده هایمان را شستیم و اتفاقاً متوجه شدیم که چقدر کثیف بود. این گونه تماس های مخاطبان برای ما عادی شده بود. بعد دیدیم می شود با یک جابجایی مهره به یک حالت آرام بخشی رسید که بسیار هم تاثیر گذار است وما هم اتفاقاً همین را از رسانه انتظار داریم. *شاید ما هم مشارکت بلد نباشیم. مثلاً اسپانسر شما می گوید برای فلان دکور mdf به کار می برم، گویا بحث اسپانسر بیشتر تبلیغ است تا برنامه سازی؟ - اسپانسرهای ما می خواهند آگهی تجاری بدهند در حالی که معنی اسپانسر این نیست. مثلاً اسپانسر فوتبال می گوید روی لباس بازیکن این شکل باشد ولی دیگر درباره چگونگی بازی کردن او نمی تواند حرفی بزند و بگوید این طوری بدو تا اسم من بر روی پیراهنت مشخص باشد. ما باید زبان این کار را یاد بگیریم چون در بحث اسپانسر گرفتن در مرحله طفولیت هستیم، البته من این کار را بلدم و روش هایی نیز دارد که در رسانه جا نیفتاده است. *ابلاغیه معاون سیما، علی دارابی شامل حال شما هم شد مبنی بر این که مجریان بدون آفیش بتوانند به سازمان رفت و آمد کنند؟ - من قبلاً هم در رفت و آمد به سازمان راحت بودم و مشکلی نداشتم. این ابلاغیه برای جوانان است. من خوشبختانه از احترام خاصی در سازمان برخوردارم و همه به من لطف دارند و مشکل خاصی ندارم. *اگر خودتان را جای بقیه بگذارید چه؟ چون در این لیست نام بعضی ها بود و نام بعضی ها نبود. هنوز برخی هستند که کارت ورود به سازمان ندارند. - به نظر من درست است. مجری با یک برنامه اجراکردن صاحب آن برنامه نمی شود، زمانی صاحب آن برنامه می شود که حذف او، نام آن برنامه را از رونق بیندازد. در این صورت، نه تنها به او آفیش می دهند بلکه 10 بار با ماشین دنبالش می آیند. خروجی مهم است. وقتی خروجی درست باشد و درون بازی هم خوب بودی دعوت به کارت می کنند ولی اگر نبودی، نباید انتظار دلسوزی داشته باشی و این که با تو عاطفی برخورد کنند. *از تازه ترین اتفاقات سال 92 چه خبر؟ ما که بخش "مستقیم آبادی" هستیم و دعا می کنیم و دوست داریم در روستاها باران بیاید. *آیا نمی خواهید ساختار "مستقیم آبادی" را عوض کنید و اتفاقات جدیدی را رقم بزنید؟ - فکرش را دارم. یک موقع ماشینی که دارد خوب می رود، من خیلی درگیرش نمی شوم، شاید اگر بیشتر درگیرش شوم بهتر شود ولی به هر حال دارد کارش را می کند. اگر بخواهم تغییری در طرح بدهم در برنامه دیگری این کار را انجام می دهم. چون می ترسم این برنامه صمیمیتی که ایجاد کرده را مجبور شود دوباره از سربگیرد چون در غیر این صورت غریبه می شود. این برنامه به همین شکل خوب است و آن چیزی که از این برنامه انتظار داریم با این امکانات و فضا در حد خوب و مطلوبی است. *برای اجرا به شبکه دیگری جز شبکه یک نمی روید؟ - نه، من حتی برنامه های دیگر هم نمی روم. برنامه هایی که دلی است می روم. *یعنی دوست دارید بیشتر برنامه های صحنه ای اجرا کنید؟ - اجرای صحنه ای هم بعضی مواقع می روم ولی برنامه ای می روم که دوست داشته باشم. چون من خودم را دوست دارم برنامه ای را برای اجرا انتخاب کنم که دوستش دارم. در حوزه کاری ام ماندگاری برایم مهم است نه برنامه ای که پول خوبی می دهد. این را به خوبی می دانم که برای نگهداری خودم بعضی مواقع باید از پول بگذرم تا ماندگار شوم. *آرزویتان برای ایران و ایرانی 92 چیست؟ - ایرانی بمانند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت