با یك دست 5 هندوانه برداشتم

کد خبر: 245709

یك سال است جمعیت هواداران فوتبال ایران تشكیل شده و من رئیس این انجمن هستم. سابق این طور بود كه هر تیمی هواداران خودش را داشت و این‌طور نبود كه به تیم دیگر اهانت كنند.

با یك دست 5 هندوانه برداشتم

سرویس فرهنگی «فردا»: مرتضی احمدی با داشتن 71 سال سابقه هنری كم‌‌كم به مرز نود سالگی نزدیك می‌شود، اما هنوز فعالیت‌های اجتماعی‌اش را كنار نگذاشته، چون به قول خودش اگر فعالیتی نكند دیوانه می‌شود. او با این‌كه این روز‌ها كاربازیگری انجام نمی‌دهد، اما مشغول رمان‌نویسی است و می‌كوشد آنچه را در مورد فرهنگ تهران قدیم می‌داند از ترانه‌های فولكلور گرفته تا واژگان مردم تهران جمع‌آوری كند تا به یادگار باقی بگذارد.

وی علاوه بر بازیگری در تئاتر، سینما و تلویزیون در حوزه پیش‌پرده‌خوانی و دوبلوری نیز فعال است و همچنین به ورزش فوتبال هم علاقه خاصی دارد و ضمن این‌كه زمانی در تیم راه آهن بازی كرده است، علاقه‌اش به این ورزش هرگز كاهش نیافته و در این سن با تشكیل جمعیت همیار هواداران فوتبال به دنبال آن است تا فضای پاكی را دراستادیوم‌ها به دور از هر گونه هتاكی برقرار كند.

شما را پدربزرگ تهران لقب داده‌اند، چه احساسی از داشتن این عنوان دارید؟

من خواه‌ناخواه لذت می‌برم. من تهران راخیلی دوست دارم و از این‌كه می‌بینم الان به شكل یك هیولا درآمده خیلی غصه می‌خورم. یك زمانی كه شهر كوچك‌تر بود و این همه ساخت و ساز در آن نبود، كوه‌های شمیران را می‌توانستید ببینید؛ كوه‌هایی كه جزو افتخار و هویت ما بود، اما الان دیگر نمی‌بینید. دیگر تهران، تهران ما نیست.

اگر بخواهید به عقب برگردید با توجه به این‌كه هشت دهه از زندگی را پشت سر گذاشته‌اید چه دهه‌ای را انتخاب می‌كنید؟

من تا شهریور 1320 را انتخاب می‌كنم، برای‌ این كه در آن دوران یك نفر به جمعیت تهران اضافه نمی‌شد. اگر احیانا كسی می‌خواست به فرض از شیراز یا تبریز به تهران بیاید، باید جواز می‌گرفت، یعنی پدر خانواده به كلانتری محل می‌رفت و می‌گفت می‌خواهم بروم تهران، می‌پرسیدند چند نفرید و آن هم می‌گفت منم، همسرم و دو فرزندم، بعد می‌پرسیدند چند روز می‌مانی مثلا می‌گفت ده روز بعد از آن فقط یك پروانه به او می‌دادند كه در آن قید می‌شد این شخص همراه خانواده می‌تواند ده روز در تهران ساكن شود. حتی می‌پرسیدند كه چه زمان حركت خواهد كرد تا تاریخ اقامت را بر اساس آن محاسبه كنند. وقتی شخصی از شهر دیگری می‌آمد. پاسبان‌ها جلویش را می‌گرفتند چون می‌فهمیدند كه غریبه است و جوازش را چك می‌كردند و اگر كسی حتی یك روز بیشتر از آن مدتی كه اجازه اقامت داشت می‌ماند، جریمه‌اش می‌كردند.

گرفتن جواز اقامت فقط برای تهران الزامی بود؟

نه، همه جا اجرا می‌شد، چه كسانی كه از شهرستان‌ها می‌آمدند تهران و چه كسانی كه از تهران می‌رفتند شهرستان، این كار باعث شد تا جابه‌جایی جمعیت صورت نگیرد و به جمعیت تهران اضافه نشود، اما بعد‌ها در زمان پهلوی دوم نظارت‌ها از بین رفت و تهران بلبشو شد، آخرش هم به اینجا رسید.

برخی بر این باورند كه با توجه به مهاجرت‌های بی‌رویه، تهران دیگر یك فرهنگ عامه مشخص و قدیمی ندارد آیا چنین نظری را قبول دارید؟

هنوز بین بچه‌های تهران این فرهنگ قدیمی هست و با تمام وجود فرهنگشان را حفظ می‌كنند. شما اگر یك جایی بروید ده نفر بچه تهران نشسته باشند، این ده نفر همه تحصیلكرده هستند و بینشان استاد دانشگاه بسیار است. مردم تهران روی زبان خودشان هم تعصب دارند و همان‌طور كه مردم ابیانه هنوز لباس‌های محلی خودشان را می‌پوشند، تهرانی‌های قدیم هم هنوز همان سنت‌ها، رابطه‌ها، دوستی‌ها و اخلاقیات خود را حفظ كرده‌اند. شما نمی‌بینید كه یك تهرانی اصیل از همسرش طلاق بگیرد، چرا كه خانواده بسیار مهم بود.

البته این بحث اخلاقی كه مطرح می‌كنید فقط به تهران قدیم اختصاص نداشت و می‌توان گفت احترام به خانواده در فرهنگ همه شهرها رعایت می‌شد. اگر بخواهید درباره فرهنگ مختص تهران قدیم حرف بزنید به چه مواردی اشاره می‌كنید؟

فرهنگ قدیم تهران مال خود بچه‌های تهران است و آنها هستند كه این فرهنگ را حفظ كردند. بچه تهران دروغ نمی‌گوید، بچه تهران پول و مال كسی را نمی‌خورد و همچنین به حریم و روابط كسی تعرض نمی‌كند. منظور من از فرهنگ این است. در تهران امروز بسیاری از این اخلاقیات زیر پا گذاشته می‌شود. ما كه با فرهنگ تهران قدیم بزرگ شده‌ایم آداب و رسوم خودمان را داریم. ازدواج در خانواده‌های ما تغییری نكرده است، اما الان بچه‌ها در خیابان عاشق می‌شوند و ازدواج می‌كنند. ما این كار را نمی‌كنیم و بشدت پایبند خانواده هستیم و خاله‌ها و عمه‌ها دختر پیدا می‌كنند. زنی كه ازدواج می‌كند، باید زن خوبی برای همسرش و مادر خوبی برای بچه‌هایش باشد، فامیل دوست باشد و اینها از رسم و رسومات تهران ماست. ما دوستانمان را ترك نمی‌كنیم.

ما دوستی‌هایمان را از دبستان شروع می‌كنیم و تا مرگ با هم هستیم. اما در تهران فعلی همه چیز منسوخ شده است. تهران قدیم 400 تا 500 هزار نفر جمعیت بیشتر نداشت، اما الان این جمعیت به 15 تا 16 میلیون نفر رسیده است. فرهنگ تهرانی كه من از آن یاد می‌كنم برای آن 500 ـ 400 هزار نفر و بچه‌هایشان است. الان بسیاری از آن تهرانی‌ها از تهران رفتند و كوچ كردند چون دیگر اینجا را زادگاه خودشان نمی‌دانند.

من رفتم از بوشهر بچه تهران را پیدا كردم و باید پرسید چرا شهر ما این طور شده است. الان یك دختر نمی‌تواند در خیابان براحتی راه برود. در قدیم در محلات همه مراقب دخترانشان بودند و كسی جرات نمی‌كرد به یك دختر چپ نگاه كند، چون همه بچه محل‌ها آن را مثل ناموس خود می‌دانستند و از او مراقبت می‌كردند. الان كافی است یك دختر سر خیابان بایستد همه ماشین‌ها جلویش می‌ایستند تا سوارش كنند. ارزش‌های اخلاقی از بین رفته است. یك مرد در تهران قدیم سعی می‌كرد اگر زنی را می‌بیند، سرش را پایین بیندازد تا برداشت بد نشود، اینها از ویژگی‌های اخلاقی ما بوده است، اما با مهاجرت‌های بی‌رویه‌ای كه شد و با تاثیرات دنیای مدرن شما دیگر این سنت‌های زیبا را نمی‌بینید.

یك مقدار از فضای تهران قدیم خارج شویم و به فعالیت‌های شما بپردازیم؛ شما در شانزده سالگی با علاقه‌ای كه به ورزش داشتید، وارد تیم فوتبال شدید و توانستید در باشگاه راه‌آهن بازیكن و مربی شوید و در كنارش وارد فعالیت‌های هنری هم شدید، اگر به آن مقطع برگردید با توجه به درآمد فوتبالیست‌ها آیا مسیر فعالیت شغلی خودتان را تغییر نمی‌دادید؟

این را به حساب خود خواهی نگذارید، می‌گویند با یك دست، دو تا هندوانه نمی‌شود برداشت، اما من چهار، پنج تا برداشتم. هم ورزش كردم و هم به بازیگری در تئاتر و تلویزیون و سینما پرداختم و هم وارد رادیو شدم و هم ضرب‌خوانی و پیش‌پرده‌خوانی و كوچه باغی را شروع كردم و در تمام اینها موفق شدم. الان هم اگر به شانزده سالگی برگردم همین مسیر را انتخاب می‌كنم.

یعنی علاقه‌تان به همه این رشته‌ها یكسان است؟

به هر حال آدم وقتی كاری را شروع می‌كند، یعنی علاقه دارد كه شروع می‌كند. البته یكی از هنرهایی كه من خیلی به آن علاقه دارم، آواز كوچه باغی است.

شما یكی از طرفداران تیم پرسپولیس هستید. این تیم نسبت به گذشته كه تیم شاهین نامیده می‌شد، چه تغییراتی كرده است؟

آن موقع كسی مثل دكتر اكرامی در راس تیم شاهین بود. این مرد بزرگ چند شرط گذاشته بود، یعنی اگر كسی می‌خواست فوتبالیست شود از او چند سوال می‌كرد و معتقد بود یك بازیكن اول باید تحصیلات داشته باشد دوم اخلاق و سوم بازی، اما آیا شما الان رعایت چنین شرایطی را می‌بینید؟ آن موقع تمام كسانی كه در شاهین بازی می‌كردند دكتر، مهندس، قاضی و در مجموع تحصیلكرده بودند.

اما ممكن است یك فرد استعداد خوبی برای بازی داشته باشد، اما تحصیلات نداشته باشد؟

در خیلی از كشورهای دیگر هم تحصیلات مسأله مهمی است مثلا در اروپا این‌گونه است. به نظر من ورزش بدون فرهنگ به چه درد می‌خورد، البته یك بار از دكتر اكرامی ایراد گرفتند كه چرا همایون بهزادی را كه تحصیل نكرده است در تیم وارد كردید كه ایشان در جواب گفت آقای بهزادی در دنیای فوتبال یك پدیده است برای همین او را آوردم. در واقع چون در مكتب پرسپولیس به این ویژگی‌ها توجه می‌شد، باعث شد من به تیم پرسپولیس گرایش پیدا كنم.

الان مسأله‌ای كه وجود دارد در مورد هواداران تیم‌های فوتبال این است كه گاهی دیده می‌شود هتاكی‌هایی بین تماشاچیان رخ می‌دهد، آن موقع‌ها هم همین‌طور بود؟

الان تقریبا یك سال است جمعیت هواداران فوتبال ایران تشكیل شده است و من هم رئیس این انجمن هستم. سابق این طور بود كه هر تیمی هواداران خودش را داشت و تیم را تشویق می‌كردند و این‌طور نبود كه به تیم دیگر اهانت كنند.

رواج این نوع آسیب در استادیوم‌ها از چه زمانی در میان هواداران شروع شد؟

حدود سال‌های 50 یا 51 بود. در آن مقاطع دیده می‌شد كه حتی بدترین ناسزاها را حتی به داور هم می‌دادند، چه برسد به مربی و بازیكن. یادم است ركیك‌ترین فحش را به برخی بازیكنان می‌دادند.

در حال حاضر با تشكیل جمعیت هواداران خوشبختانه مكانی را به ما دادند و امیدواریم به ما بودجه هم بدهند تا بتوانیم فرهنگسازی كنیم و بارفتن به شهرستان‌ها و همچنین صحبت با تیم‌ها و هواداران، آنها را قانع كنیم و به مرور فضاهای ورزشی در تمام ایران پاك‌تر از وضع فعلی شود، الان 50 ـ 40 نفر از جوانان به نام همیار و هوادار هستند كه اینها با لباس فرمی كه برایشان در نظر گرفتیم در میان جمعیت تماشاگر فوتبال می‌چرخند تا آرامش را برقرار كنند و اگر حتی كسی مریض بود به او رسیدگی می‌كنند و برای این منظور حتی آمبولانس هم پیش‌بینی شده است. اینها بین جمعیت هستند و اگر كسی بخواهد فحاشی كند، جلو می‌روند و محترمانه و با زبان خوش از او می‌خواهند هتاكی نكند. الان یكی از مسائلی كه وجود دارد، این است كه متاسفانه خانم‌ها را به استادیوم راه نمی‌دهند.

از زمانی كه برای ورود خانم‌ها به استادیوم ممنوعیت ایجاد شد، فحاشی‌ها تشدید شد. زمانی خانم‌ها كنار همسران و خانواده به استادیوم می‌آمدند و چون خانم‌ها حضور داشتند، آقایان رعایت می‌كردند و فحاشی و پرده‌دری نمی‌كردند و حداكثرش هو می‌كردند.

الان هم گاهی وقت‌ها در ورزش والیبال شاهدیم كه خانم‌ها به استادیوم می‌روند و شما وقتی تصاویرشان از تلویزیون پخش می‌شود، می‌بینید كه استادیوم چه فضای بهتری دارد. زمانی من با دخترم به استادیوم می‌رفتم و خیلی‌های دیگر هم همین‌طور با همسر یا دخترشان می‌آمدند. من بارها در تلویزیون و حتی مطبوعات هم گفته‌ام مادامی كه ورود خانم‌ها را برای تماشای فوتبال آزاد نكنند، همین آش و همین كاسه است.

با توجه به تغییر فرهنگی كه اشاره كردید در تهران امروز رخ داده، آیا خانم‌ها می‌توانند امنیت لازم را در استادیوم‌ها داشته باشند؟

احمدی: سالهاست كه به دنبال جمع‌آوری ترانه‌های فولكلور تهران به شهرستان‌های مختلف سفر كردم. من دیگر پیرم و فردا می‌میرم، اگر این ترانه‌ها اجرا نشود كسی نیست اینها را حفظ و اجرا كند و این ترانه‌ها از بین خواهد رفت

صدردر صد. آنجا با گوشه خیابان فرق می‌كند. فضا، فضای فرهنگی ـ ورزشی است و باید این را هم در نظر گرفت. یك بار فینال فوتسال ایران و ازبكستان بود و مرا هم دعوت كردند. رفتم دیدم حدود 150 نفر از خانم‌ها آمدند و نشستند گوشه‌ای و این 150 نفر از اول یكپارچه تیم ما را تشویق كردند در حالی كه آقایان تنبلی می‌كردند و در این مدت یك فحش از دهان هیچ‌كس بیرون نیامد.

معتقدم نباید صرفا هواداران را به بی‌اخلاقی محكوم كرد. هواداری كه در زمستان و سوز و سرما یا اوج گرمای تابستان به استادیوم می‌رود، بازی خوب می‌خواهد. اگر جایی اعصابش به هم می‌ریزد، اگر داد هم خواست بزند، بزند و هیجانش را خالی كند، اما باید به او گفته شود كه دهانش را آلوده نكند.

یكی از هنرهای شما خوانندگی است و در مورد ترانه‌های قدیمی تاكنون دو آلبوم منتشر كردید كه دومین آلبومتان آبان ماه رونمایی شد، این ترانه‌ها چقدر با استقبال مواجه شده است؟

استقبال فوق‌العاده بود. این ترانه‌ها یك بازار خوب دارد و آن بازار بچه‌های تهران است، حالا هر جا كه می‌خواهند باشند. علاوه بر ترانه‌ها كتابی را هم در این ارتباط چاپ كرده‌ام.

ترانه‌هایی كه اجرا كردید، چطور جمع‌آوری شده است؟

اینها ترانه‌های فولكلور است و تاریخ آنها مشخص نیست. من سال‌هاست به دنبال جمع‌آوری این ترانه‌ها بودم، به شهرستان‌های مختلف سفر كردم، حتی برخی هنرمندانی كه این ترانه‌ها را می‌خواندند و دیگر پیر شده بودند ، پیدا كردم. این ترانه‌ها به حدود 80 تا می‌رسد.

آیا برای انتشار و اجرای آن به مشكل برنخوردید؟

دو آلبومی كه بیرون دادم حدود 24 ترانه می‌شود. البته ما همه ترانه‌ها را ضبط كردیم ولی از بین آنها فقط 24 ترانه را به صورت آلبوم بیرون دادیم و برای بقیه فعلا وزارت ارشاد مجوز انتشار نداده است.

دلیلش چه بود؟

به ما كه نمی‌گویند. من 30 سال زحمت كشیدم و دنبال این آهنگ‌های فولكلور گشتم و جمع‌آوری كردم بعد این آهنگ‌ها به صورت كتاب در آمد و هشت بار تجدید چاپ شد اما وزارت ارشاد با چاپ مجدد آن مخالفت كرد.

اسم كتاب چه بود؟

كهنه‌های همیشه نو. در اجرای این ترانه‌ها چون بسیاری از آنها مربوط به درد و دل‌های خانم‌ها بود، درستش این بود كه توسط خانم​ها خوانده شود مثل ترانه‌ای كه در مورد هوو خوانده می‌شود، اما چون ممكن نبود، خودم برای این كه این ترانه‌های قدیمی ماندگار شود، آنها را خواندم. من پیرم و فردا می‌میرم اگر این ترانه‌ها اجرا نشود، كسی نیست اینها را حفظ و اجرا كند و این ترانه‌ها از بین خواهد رفت برای آن كه از بین نرود، خودم خواندم. به هر حال ما كار جمع‌آوری و اجرا را انجام دادیم و امیدوارم مسئولان وزارت ارشاد هم در انتشار آن كم‌لطفی نكنند.

گویا شما در حوزه قصه و قصه‌گویی هم فعال هستید؟

البته من تاكنون چند كتاب نوشته‌ام و چاپ هم كرده‌ام؛ پنج قصه كودك و نوجوان نوشتم كه به تصویب وزارت ارشاد رسید و نوار شد، اما جلوی انتشار قصه‌های بعدی‌ام را فعلا گرفته‌اند.

چرا؟

نمی‌دانم؛ هر قدر سوال هم می‌كنیم، كسی جواب ما را نمی‌دهد. حتی گفتیم ایراد را بگویید تا حداقل در قصه بعدی تكرار نشود، اما باز چیزی نگفتند. اولین كتابم به نام «من و زندگی» بود و دومین كتاب «كهنه‌های همیشه نو» نام داشت و سومی هم كتاب «فرهنگ لغت برو بچه‌های تهران» و چهارمی «پرسه» بود.

آیا كتاب جدیدی در دست تهیه دارید؟

بله الان دارم یك رمان می‌نویسم.

با چه عنوانی؟

اسمش را فعلا گذاشتم «سر راهی» اما ممكن است نامش را تغییر دهم. موضوعات دیگری هم در ذهنم است كه می‌خواهم پرورش دهم و روی كاغذ بیاورم به هر حال دوست ندارم خانه‌نشین شوم، چون دیوانه می‌شوم.

در رابطه با پیش‌پرده‌ها و ترانه‌های قدیمی تهران، آیا اقدامی برای ثبت آن در میراث معنوی انجام داده‌اید؟

به فكر آن هستم اگر پیش‌پرده‌ها نیز منتشر شود، دستمان پرتر می‌شود. دوست دارم همه را یكجا جمع‌آوری و بعد ارائه كنم.

محتوا و مضمون این ترانه‌ها چیست؟

علاوه بر ترانه‌های فولكلور تعدادی ترانه انتقادی است كه به دوران طاغوت مربوط می‌شود. در واقع ما یك دهه آزاد داشتیم كه از شهریور 1320 تااول 1330 را شامل می‌شد. باز یك بازه زمانی دیگر هم داشتیم كه نسبتا آزاد بود كه از سال 1330 آغاز می‌شد، اما با كودتای 28 مرداد این فضا از بین رفت. درآ ن زمان ما در ترانه‌هایمان از وزیر، رئیس، مدیركل و وزارتخانه‌ها انتقاد می‌كردیم.

گویا چند بار هم بازداشت شدید؟

بله چند بار در شهرداری و كلانتری كتك‌های مفصلی خوردم.

كدام پیش‌پرده‌ها به بازداشتتان منجر شد؟

یكی از این پیش‌پرده‌ها كارمند دولت بود كه در شعرش آمده است منم آن كارمند سركش اداری كه ندادم به وزیر خود سواری. بعد در جایی حمله به دولت می‌كند و می‌گوید بگو ای دولت بدقول و بدقواره، شكم گشنه كه مالیات نداره. این بود كه قوام‌السلطنه در آن زمان از این ترانه‌ها خیلی بدش آمد.

ترانه دیگری در مورد حمال بازار بود. در این شعر گفته می‌شود: من آن حمال بازارم‌/‌ چون خربه زیر بارم. در جای دیگر گفته می‌شود: لفظ حمال نگویم به وكیل و به وزیر‌/‌ تا به حمال ستمدیده جسارت نكنم. در واقع پیش پرده‌های زیادی بود كه آن زمان به صورت انتقادی مطرح می‌شد. حالا این پیش‌پرده‌ها را جمع‌آوری كردم و در مقدمه توضیح كامل دادم كه این ترانه‌ها برای چه مقطعی بوده است و چرا توقیف شده و چرا از بین رفت و چه كسی این كار را كرد. به هر حال من كار خودم را كردم و هنرهای بومی تهران را روی كاغذ و موسیقی آوردم.

شما در حوزه دوبله نیز كارهای ماندگاری را بر جا گذاشتید مثل كارتون پینوكیو كه صدای روباه مكار را دوبله كردید. از كارهایی كه اجرا كردید چه كاری را بیش از همه دوست داشتید؟

البته من همه كارها را دوست داشتم ولی كارتون پینوكیو، پسر دریا، علی بابا و چهل دزد بغداد ازجمله كارهایی بود كه خیلی دوست داشتم.

دوبله‌هایی كه اكنون انجام می‌شود چه تغییری نسبت به گذشته داشته است و آیا حس لازم را به بیننده منتقل می‌كند؟

فیلم‌ها و سریال‌هایی كه توسط قدیمی‌ها دوبله می‌شود، فوق‌العاده شیرین و قشنگ است. آن موقع ما كلا حدود 60 نفر برای كار دوبله بودیم ولی الان تعداد دوبلورها حدود 260 نفر است كه از این 200 نفری كه اضافه شده است، شاید ده نفر هم دوبلور واقعی از میان آنها بیرون نیامده است. فقط دارند حرف می‌زنند. دوبله كار بسیار سختی است و كار هر كس نیست. در دوبله باید به شخصیت فیلم نگاه كنند، اگر نقش وزیر خارجه را دوبله می‌كند، باید نقش آن شخصیت را بخوبی نشان دهد و اگر فردا نقش دیگری را به عهده می‌گیرد، باید در قالب آن شخصیت برود. چند وقت پیش یك فیلم قدیمی دیدم و لذت بردم چون همه شخصیت‌ها توسط دوبلورهای قدیمی دوبله شده بود. الان متاسفانه خیلی از فیلم‌ها دیگر آن حال و هوا را ندارد و در كارتون وضع بدتر است. الان به كارتون توجهی نمی‌شود و این بزرگ‌ترین اشتباه است. كارتون نسل فردا را تربیت می‌كند.

منظورتان دوبله كارتون است یا نوع كارتون‌هایی است كه پخش می‌شود؟

منظورم در هردو بخش است. كارتون‌هایی كه انتخاب می‌شود كارتون‌های خوبی نیست و بد هم دوبله می‌شود. كودكان ما فردا را باید بسازند. بچه قدرت یادگیری‌اش خیلی خوب است و در كودكی می‌توان به آن شكل داد. من بارها گفتم و بازهم می‌گویم مسئولان باید به انتخاب‌هایشان برای این گروه سنی توجه بیشتری نشان دهند.

كارهای شما ازجمله ترانه‌ها و بازی‌هایی كه انجام دادید اغلب حس شادی را به شنونده و بییننده منتقل می‌كند در كارهایی كه امروزه در حال پخش است این حس شادی تا چه حد وجود دارد؟

من كارهای تخصصی خودم را می‌گویم. من پیش‌پرده و كوچه باغی می‌خواندم، دوبله می‌كردم و بازی می‌كردم. شما یك كار مرا نمی‌بینید كه از شادی دور باشد. الان بسیاری از برنامه‌ها و سریال‌هایی كه پخش می‌شود بیشتر غم و غصه است. ما زمانی می‌توانیم به سمت جلو و توسعه و پیشرفت حركت كنیم كه مردم سرحال باشند. مردم گرفتاری‌های خودشان را دارند، بنابراین با ساخت برنامه‌های شاد باید روحیه آنها را بالا ببریم. ما در این زمینه رسالتی داریم، اما برخی نمی‌گذارند اگر با ما باشد ما می‌گوییم این قصه‌ها چیست كه از آن سریال درست می‌شود. اگر می‌خواهند مردم به شبكه‌های بیگانه گرایش نداشته باشند، باید برنامه‌های شاد و جذاب ساخته شود.

شما چند وقتی است كه نقشی رابرای بازی چه در تلویزیون و سینما قبول نكردید، آیا دلیل خاصی دارد؟

من ابتدا از پیشنهاددهنده می‌خواهم كه نقش مرا بفرستد تا بخوانم، اگر خوشم آمد می‌گویم چشم ولی متاسفانه وقتی نگاه می‌كنم، می‌بینم به درد من نمی‌خورد. الان شش ماهی است كه دارم جواب رد می‌دهم. من كار خودم را خراب نمی‌كنم.

71 سال است كه در خدمت هنر این مملكت هستم و وقتی یك نفر 71 سال زحمت بكشد، نمی‌خواهد كارنامه‌اش را براحتی خراب كند. از طرفی بالاخره یك حقی دارد، من انتظار دارم كه هنرمندان را فراموش نكنند. اكنون فقط تلویزیون گاهی از ما یاد می‌كند. ولی از وزارت ارشاد كه مسئول حمایت از هنرمندان است، توقع بیشتری وجود دارد.

منبع: جام جم آنلاین

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت