ماجراي «خاتون» شدن رویا تیموریان

کد خبر: 238113

در روزگاري كه جامعه دچار يكسري اشتباهات مي‌شود آرمان اين انسان‌ها تلاش دارد در مقابل اشتباهات نيز بايستد. شخصيت آسيه براي من بسيار كاراكتر ظريف و ويژه‌اي بود.

ماجراي «خاتون» شدن رویا تیموریان
سرویس فرهنگی:

پس از سريال «شمس العماره» دو-سه سالي از تلويزيون فاصله گرفت تا به يكباره با دو مجموعه «راستش را بگو» (شخصيت آسيه) و«يه تيكه زمين» ( شخصيت خاتون) بازگشتي پررنگ داشته باشد. رويا تيموريان اخيراً بازي در فيلم «چه خوبه كه برگشتي» جديدترين ساخته داريوش مهرجويي را به پايان رسانده تا پس از فيلم پر سر و صداي«سنتوري» دومين تجربه همكاري‌اش را با اين كارگردان صاحبنام سينماي ايران رقم بزند. بازيگر فيلم‌هاي «گزارش يك جشن» (ابراهيم حاتمي‌كيا)، «بيد مجنون» (مجيد مجيدي)، «‌قارچ سمي» (مرحوم رسول ملاقلي‌پور) و... كه تلويزيون را با آثار ماندگاري چون رعنا، مدارصفر درجه و شب دهم تجربه كرده است، با ما يك فنجان چاي نوشيد تا از آخرين حضور تلويزيوني‌اش، همكاري با محمدرضا آهنج و مهدي كرم‌پور صحبت كند: خانم تيموريان همين ديروز بازي در فيلم سينمايي داريوش مهرجويي را به پايان رسانديد؟ - بله، اما اجازه بدهيد در مورد اين كار صحبتي نكنم، چون قرار است اين كار در آرامش كامل و به دور از هرگونه اطلاع رساني آنچناني توليد شود. يك كار كمدي است با شرايطي ويژه كه اميدوار هستم مثل هميشه اثري ماندگار از مهرجويي عزيز باشد. پس از مدت‌ها شايد دو-سه سال (بعد از سريال شمس‌العماره) دوباره به تلويزيون آمديد تا دو سريال «راستش را بگو» در نقش آسيه و سريال «يه تيكه زمين» با نقش خاتون يكي پس از ديگري از شما روي آنتن برود؟ - همانطور كه شما اشاره كرديد، بعد از سريال «شمس‌العماره» من 5/2 سال با تلويزيون همكاري نداشتم تا «راستش را بگو» را سال گذشته كار كردم. از ميان سناريوهاي مختلفي كه به دستم مي‌رسد، وقتي 10 قسمت اول سريال راستش را بگو را خواندم، برايم خيلي جذاب و جسورانه بود! يك شيوه خاص از روايت داشت كه به نظرم تاحدودي نو و بكر آمد. فكر مي‌كنم از اين جنس كار تا به حال در تلويزيون كمتر داشته‌ايم. سوژه اين سريال يكي از مقولاتي است كه اين روزها به آن توجهي نمي‌شود. «راست گفتن!» اتفاقاتي كه معضلات بسياري را حتي در سطح جهاني براي ما ايجاد كرده است. شايد باورتان نشود، اما نام اين سريال هم كافي بود تا من حضور در آن را بپذيرم. به نظرم سريال راستش را بگو يك جور تلنگر بود، تلنگر به ما كه خودمان را فراموش كرديم، آنقدر در معركه مشكلات و روزمرگي‌ها غرق شده‌ايم كه واقعاً نمي‌دانيم كجا راست مي‌گوييم و كجا دروغ! راستش را بخواهيد يك جورهايي راست و دروغ ما يكي شده است. در هر حال به نظرم اين تلنگر، يك اتفاق خوب بود. تفاوت بسياري ميان خاتون و آسيه وجود دارد انسان‌هايي از دو فضا كه يكي از ايده‌آل مي‌گويد و يكي چيزي شبيه به زندگي است از نسل‌هايي كه حالا كمتر در دسترس هستند؟ - در مورد آسيه بگويم اين نقش تا آنجا كه يادم هست در سينما و تلويزيون ما ديده نشده است. همين كه در سناريوي اين سريال، آسيه پرداخت كمي داشت، باعث شد موجزتر باشد. اگر دقت كرده باشيد ما خيلي درگير آسيه نشديم و در حقيقت در حد يك معرفي ماند، خيلي كمرنگ وارد يكسري موضوعات شد و در كنار آنها حركت كرد و شايد يكي از دلايل جذابيت نقش در همين بود. واقعاً براي من هم مقدار نقش مهم نبود، مهم اين بود كه نقش اينچنيني با عشق فراوان به همسراست . با ايده‌آل‌هايي كه امروز شايد دور از ذهن هم باشد؟ - بله با آرمانگرايي‌هاي نسل گذشته، طوريكه همچنان بر پايه آرمان‌هاي خودشان ايستاده‌اند و تنها امروز جهت‌شان متفاوت شده است. در روزگاري كه جامعه دچار يكسري اشتباهات مي‌شود آرمان اين انسان‌ها تلاش دارد در مقابل اشتباهات نيز بايستد. شخصيت آسيه براي من بسيار كاراكتر ظريف و ويژه‌اي بود. تمام تلاشم را كردم تا نشان دهم همسر و مادري كه خودش بچه‌اي ندارد، مي‌تواند همه عاطفه‌هاي زنانه را داشته باشد و به جامعه‌اش نيز كمك كند. فكر مي‌كنم شما در نمايش اين كاراكتر ايده‌آل و حتي گاه با فاصله و دور از ذهن مخاطب، به سمت يك مادري نزديك به زندگي رفتيد تا خيلي زود آسيه براي بيننده قابل باور باشد؟ - بله دقيقاً، من متوسل شدم به رابطه عاطفي موجود ميان زن و شوهر قصه كه كوتاه ديده شد، ولي سعي كردم با كمك آقاي پورشيرازي-كه هميشه همكاري خوب و پارتنري كاربلد براي من بودند- تأثيرگذار از آب درآيد. در واقع گاه با يك نگاه، گاه با يك جمله كوتاه، گاه با يك كلمه خاص و نوع متفاوتي از خطاب كردن، اين لحظات عاطفي را پر كرديم. از نظر خود من از بعد عاطفي در اين سريال از همه شخصيت‌ها واقعي‌تر و قابل دسترسي‌تر است، چون خودم در زندگي با اين دست شخصيت‌ها برخورد داشته‌ام. حتي در همين بحث قصاص، هنرمندان وارد شده‌اند و اگر چه خانواده مقتول در شرايط مساعدي هيچ‌گاه نيستند، اما اين اقدام انسان‌دوستانه هرگز دور از ذهن نيست و من در ميان هنرمندان به كرات با اين مسئله روبرو بوده‌ام. در واقع دعوت به آرامش براي تصميم درست سفارش ما به خانواده مقتول بوده است و هرگز نگفته‌ايم ببخشيد ببخشيد! اين تجربه به من فرصتي مي‌داد تا اين زن را خيلي خوب باور كنم يا در مورد زنان زمان جنگ، من آن زنان را خوب مي‌شناسم و نسبت به آنها آگاهي دارم، چه در مورد زنان گمنام جنگ و چه در مورد زناني كه در جنگ دوشادوش مردانشان بودند و حتي بيش از مردان رنج ديده‌اند و آسيب ديده‌اند، ولي ما هميشه از جنگ نمود اسلحه و لباس ارتشي را داشته‌ايم. در صورتيكه خيلي اوقات زن‌ها تأثيرگذارتر بوده‌اند. من آسيه را يك كليت مي‌ديدم. كليتي از زنان جنگ كه تنها فرصت داشتم در حد يك قدرداني به آنها بپردازم. زناني كه نه دكتر هستند و نه مهندس و نه موقعيت و جايگاه خاصي در اجتماع دارند، ولي آنقدر بزرگ و پخته شده‌اند كه مي‌توانند در جامعه‌شان بزرگ باشند و حركاتي بزرگ انجام دهند. و خاتون سريال «يه تيكه زمين» كه وجود سادگي شخصيت و فضاي قصه‌گويي شما را به خود جذب كرد؟ - اتفاقاً همين سادگي مرا جذب آن كرد. فيلمنامه‌اي كه خواندم بسيار ساده بود و هيچ ويژگي خاصي در شخصيت‌ها يا داستان وجود نداشت. يك اتفاق و يك خانواده ساده، يكسري انسان ساده كه هيچ پيچيدگي ندارند و تنها يك اشتباه پايه‌گذار اتفاقاتي است. در واقع دعوت آقاي كرم‌پور به عنوان يك فيلمساز براي من مهم بود. به هر حال ايشان يك فيلمساز هستند كه تجارب سينمايي‌اش را به تلويزيون آورده است، پس قطعاً كيفيتي فراتر از مديوم تلويزيون را انتظار داشتم و همين براي من دلخوشي بود. و اين انتظار در سبك كار مهدي كرم‌پور برآورده شد؟ - بله، فكر مي‌كنم اينگونه بود. آقاي كرم‌پور بسيار كارگردان همراهي هستند و من اين كار را بسيار گروهي مي‌ديدم، چون ضمن اينكه آقاي محلوجيان زحمت بسياري براي فيلمنامه كشيدند، آقاي نقيبي نيز بسيار همراه بودند. تعامل بسيار خوبي بين ما برقرار بود و مي‌توانم بگويم بخشي از سينما را آقاي كرم‌پور با خود به خود تلويزيون آوردند. با آقاي كرم‌پور مدام در اين باره صحبت مي‌كرديم كه چگونه مي‌توان به يك قصه ساده، ويژگي‌هايي بخشيد كه اثري متفاوت توليد شود. در واقع همه دست به دست هم داديم تا در سبك بازي، لحن‌ها، ديالوگ‌‌گويي و حتي قاب‌بندي و خود قصه كه پيش مي‌رود، يك شرايط ويژه ايجاد كنيم. با توجه به گروه حرفه‌اي و كاربلدي كه كنار اين پروژه بودند، چيزي غير از اين هم انتظار نمي‌رفت. خاطرم هست كه مدام فكر و ذكرم اين بود خاتوني را خلق كنم كه همه بگويند از اين آدم‌ها قبلاً هم ديده‌ايم. آدم‌هايي كه درگذشته بودند، شايد الان هم باشند، ولي فراموششان كرده‌ايم يا آنها را نمي‌بينيم و اصلاً نمي‌خواهيم آن شكلي باشيم. خاتون‌هايي كه زود به زود احساساتي مي‌شوند، ظواهر زندگي برايشان اهميت ندارد، عواطف و حرمت‌هاي خانوادگي كه اين روزها بسيار در جامعه ما كمرنگ‌تر از پيش است براي اين دست آدم‌ها مهم و حياتي است و هنوز به اين مقولات فكر مي‌كنند. در واقع هويت خانواده يكي از رئوس زندگي‌شان است كه به عنوان يك زمين‌دار از زندگي شهري گذشته و در روستا مانده است، روستاي سياه‌شون كه از نظر من يك ناكجا آباد است، نا كجاآبادي كه آدم‌هاي سلامت با قلبي صاف در آنجا زندگي مي‌كنند. اين از نظر من يك نماد است. اين ظرايف براي من بسيار مهم بود، حالا اينكه چقدر موفق بوده‌ام را بايد مخاطب بگويد، اما شما بدانيد من به عنوان يك بازيگر زماني موفق هستم كه بتوانم كاراكترم را بيش از آنكه در فيلمنامه است در بياورم. از سكانس‌هايي كه مخاطب تلويزيون به شدت با آن ارتباط برقرار كرده است. سكانس‌هاي مشترك خاتون و حاج حيدر است كه به نظر توانسته آنچه مدنظر كارگردان است را منتقل كند. - البته موفقيت اين سكانس را بايد به همراهي آقاي ارجمند مرتبط دانست كه تجارب و جايگاه‌شان در اين حرفه مشخص است. من روزي به آقاي ارجمند سر اين كار گفتم آقاي ارجمند دلم مي‌خواهد خواهر و برادري در بياوريم كه در تلويزيون ماندگار باشد، من همه تلاشم را مي‌كنم شما هم به من كمك كنيد. من هميشه يك كار را گروهي مي‌دانم و معتقد هستم اين سكانس‌ها هم به لطف زحمات گروه از جمله كارگردان و... در آمده است. گويا خاتون قصه «يه تيكه زمين» در قصه اوليه همسري داشته (مش حسن) كه در ادامه با حذف آن كاراكتر از قصه وجوه مردانه‌اي به كاراكتر خاتون اضافه مي‌شودو... - اوايل صحبت درمورد كار، فيلمنامه مدام تغيير مي‌كرد. يكسري آقاي كرم‌پور و آقاي خسرو نقيبي نظر داشتند كه شخصيت‌ها جذاب‌تر جلوه كنند تا در واقع درام قوي‌تر شود. آن چيزي كه من پيشنهاد دادم اين بود كه نمي‌خواستم به هيچ وجه خاتون خصوصيات يك زن روستايي را داشته باشد. دهاتي به مفهوم افرادي كه از شهر كاملاً قطع رابطه كرده‌اند. من گفتم اگر اين كار را انجام بدهيم، استفاده بهينه كرده‌ايم، چون خانواده برادر و نسل بعدي در شهر زندگي مي‌كنند. از طرفي مي‌دانستم در اطراف تهران منطقه‌اي وجود دارد كه خانمي شهردار آن است و همين مسئله باعث شده آن منطقه يكي از منظم‌ترين و تميزترين مناطق اطراف تهران شود، چون شهردارش خانم است! (مي‌خندد) و انگيزه اصلي ماندن او در روستا به جز هويت خانوادگي‌ چه بود؟ - من هم به اين انگيزه فكر كردم. به لحاظ نمايشي به دنبال اين بودم كه جدا از زمين‌دار بودن و هويت خانوادگي، خاتون قصه‌اي براي خودش داشته باشد كه او را در روستا ماندگار كند، آن چيزي كه در نظرم است (اگر يا هم باشد) اين بود كه پيشنهاد دادم مگر پسر يا شوهر، در همان روستا براي كمك به مردم ديده بشود! فكر خام اين بحث در يك صحبت به دست آمد كه بعدها نويسنده و كارگردان با توجه بيشتري به آن پرداختند. در واقع انگيزه ماندگاري خاتون در روستا و بزرگ‌تري كردن براي اهالي روستا اين مي‌توانست باشد، فرزند و همسري كه از دست داده و رنجي كه كشيده است. اين خصوصيات وجوه بيشتري به كاراكتر مي‌داد و او را پخته‌تر جلوه مي‌داد، طوريكه به خودش اجازه مي‌دهد گاهي حتي به برادرش حاج حيدر هشدارهايي بدهد، حامي‌اش شود و... من خاتون را بسيار آدمي منطقي ديدم كه در خلوت خودش بي‌نهايت احساساتي رفتار مي‌كند. از ماحصل كارتان در اين سريال راضي هستيد؟ - من به خودم اجازه نمي‌دهم در اين خصوص نظر بدهم اميدوارم تماشاگر راضي باشد. تمام تلاشم را كرده‌ام تا يك انسان فراموش شده را قابل باور نمايش دهم و او را دوباره زنده كنم. خانم تيموريان برنامه‌اي براي حضور مجدد روي صحنه تئاتر ندارد؟ - چرا برنامه‌اي داشتم، اما به دليل مشكلات كاري و تعدد كارهايم فكر نمي‌كنم بتوانم امسال تئاتري را روي صحنه ببرم. حتي براي داوري جشنواره فجر هم دعوت شدم كه قبول نكردم و عذرخواهي كردم، چون هم كار آقاي كرم‌پور بود، بعد از آن كار آقاي مهرجويي و در حال حاضر هم كار آقاي قاسم‌زاده (روياي بيداري) را انجام مي‌دهم كه احتمالاً، يك ماه به طول خواهد انجاميد. پس، سال آينده شما را مجدداً روي صحنه تئاتر خواهيم ديد؟ - انشاءا...، آرزوي من اين است. منبع: بانی فیلم

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت