بر سقف کوتاه، پرنده‌ای نمی‌نشیند

کد خبر: 237354

آموزش در دانشگاه های ما نیز تنها هدفش این است که دانشجو رابرای نوشتن پایان نامه و تز دکترا آماده کند، نه اینکه او را برای نظریه پردازی و کاوش در حوزه های بکر پرورش دهد. بنابراین چه نظریه ها و چه روش هایی که در دانشگاه ها آموزش داده می شوند، تنها ابزاری هستند که کار دانشجو را برای تهیه این موارد راه می اندازد و در واقع وقتی هدف این است نیازی هم به نظریه پردازی بومی نیست و از طرف دیگر در این دور باطل نظریه پردازی بومی نیز هیچگاه رخ نخواهد داد.

بر سقف کوتاه، پرنده‌ای نمی‌نشیند
حسین کرمانی: تولید علم یکی از مسائلی است که رهبر انقلاب بارها در مورد آن صحبت کرده اند و تقویت این حوزه در کشور همواره جزو تاکیدات ایشان بوده است خصوصا در حوزه علوم انسانی. تولید دانش الزامات خاص خود را دارد و به بسترها و شرایطی نیاز دارد تا محقق شود، در این مطلب برخی از این بسترها و الزامات را به اختصار معرفی و وضعیت آنها را در جامعه ایران بررسی می کنیم.

به جرات می توان گفت یکی از مهمترین اصول تولید علم، نظریه پردازی بومی است. نظریه پردازی بومی به معنای آنست که محققان در یک کشور، با توجه به وضعیت آن جامعه و با انجام تحقیقات مختلف و متعدد تصویر دقیقی از جامعه بدست آورده و سپس با توجه به خصوصیات هر جامعه نظریه هایی برای فهم بهتر مشکلات و معضلات جامعه و حل آنها ارائه دهند. این نظریه ها بایستی تمامی مولفه های اثرگذار هر جامعه را مدنظر قرار داده و بر نیازهای هر جامعه تاکید کند. متاسفانه در کشور ما این امر تا کنون بصورت جدی دنبال نشده است. برای اثبات این گزاره کافی است نگاهی به تحقیقات صورت گرفته در ایران بیاندازیم. به جرات می توان گفت در ادبیات نظری این تحقیقات هیچ نظریه بومی ای به چشم نمی خورد. حتی در کلاس های دانشگاهی نیز این مسئله رواج دارد. در اغلب دانشگاه های کشور تدریس اساتید به بازگو کردن نظریات دانشمندان غربی که حتی برخی از آنها در خود غرب هم منسوخ شده اند محدود می شود و پای هر دانشجوی ارشد یا دکترایی که بنشینید متوجه خواهید شد وی هیچ نظریه ای که یک نظریه پرداز ایرانی ارائه کرده باشد نمی شناسد. بعنوان مثال جزوات و کتابهای دانشگاهی رشته های علوم اجتماعی پر است از نام زیمل، وبر، دورکیم، فوکو، گافمن، مید و ... اما دریغ از نام و نظریه یک دانشمند ایرانی. مسلما جامعه ما با توجه به بافت و سابقه اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و سیاسی خود مشکلات و مسائلی دارد که با نگاه از زاویه نظریات غربی بسیاری از جنبه های آنها مغفول مانده و فهم نمی شوند. در کنار این نکته، نکته مهمتری نیز هست و آن اینکه تمامی دانشمندانی که در کلاسها و کتابهای دانشگاه های ما از آنها نام برده می شود نظریات خود را با انجام تحقیقات وسیع و گسترده در جوامع خود ساخته و پرداخته اند. مثلا دورکیم کتاب معروف خودکشی و یا مارکس کتاب سرمایه را بر اساس تحقیقات دراز مدت در کشورهای خود نوشته اند، پس علاوه بر مشکلاتی که در کاربرد آنها برای کشور ما وجود دارد باید گفت چرا دانشمندان و اساتید ما در حد معلم و مدرس باقی ماندده اند و هیچگاه با انجام تحقیقاتی اینچنینی سعی نکرده اند به تمام معنا استاد باشند؟

یکی دیگر از جنبه های ضعف تولید علم و عدم نظریه پردازی بومی در کشور عدم انتشار کتاب هایی است که حاوی تحقیقات و تاملات نظری دست اول و بومی باشد. بسیاری از مسائل در کشور ما وجود دارد که دانشمندان ما هیچ کتابی در مورد آنها ننوشته اند و محقق هنگامی که می خواهد در مورد چنان موضوعی به تحقیق بپردازد تنها با یک مجموعه تهی روبرو می شود. بعنوان مثال هیچ کتابی در مورد تلگراف در ایران و یا نحوه برخورد مردم با رسانه ها در طول تاریخ در ایران وجود ندارد و این ضعف کمی نیست. در این مورد اگر کتابی هم وجود داشته باشد یا بصراحت ترجمه ای از یک نوشته خارجی است و یا تلفیقی از چند کتاب خارجی که شخصی آنها را به فارسی برگردانده و به نام خود چاپ کرده است. در واقع باید دلایل این موضوع را شناسایی و رفع کرد، چرا که بدون نظریه پردازی بومی و انتشار تحقیقات درجه یک و بومی تولید علم هیچگاه محقق نخواهد شد.

اما جنبه دیگر تولید علم و یکی از بسترهای دیگر بروز آن که قبلا مفصل به آن پرداخته ایم نشریات علمی و انتشار مقالات است. در این قسمت نیز باید دقت کرد بسیاری از مقالات و پایان نامه ها تنها یک کار کمی و پوزیتویستی انجام می دهند و از آنجا که روند نظریه پردازی بومی در آنها رخ نداده دردی از کشور دوا نمی کنند. در واقع می توان گفت سقف تولید علم در کشور تا همین جاست: تهیه پایان نامه ها و مقالاتی که اکثرا از سر ناچاری و برای رفع تکلیف نوشته می شوند.

کوتاه ماندن سقف تولید علم در کشور معایب و مضرات فراوانی دارد که در مورد بسیاری از آنها صحبت شده است. اما معضل مهمی که نادیده انگاشته شده این است که حتی آموزش در دانشگاه های ما نیز تنها هدفش این است که دانشجو رابرای نوشتن پایان نامه و تز دکترا آماده کند، نه اینکه او را برای نظریه پردازی و کاوش در حوزه های بکر پرورش دهد. بنابراین چه نظریه ها و چه روش هایی که در دانشگاه ها آموزش داده می شوند، تنها ابزاری هستند که کار دانشجو را برای تهیه این موارد راه می اندازد و در واقع وقتی هدف این است نیازی هم به نظریه پردازی بومی نیست و از طرف دیگر در این دور باطل نظریه پردازی بومی نیز هیچگاه رخ نخواهد داد.

بنابراین لازم است که نهادهای مسئول به این مسائل بیشتر توجه نشان داده و دغدغه بیشتری در این زمینه داشته باشند چرا که انصافا برازنده کشور ما نیست که محققانش در آن هیچ تلاشی برای شناسایی جامعه و کشور خود انجام ندهند و فقط از ابزار غربی بهره ببرند. حمایت دستگاه ها برای برون رفت از این وضعیت شاید دلیل کافی نباشد، اما قطعا یکی از مهمترین دلایل لازم است چرا که انجام تحقیقات بنیادین که بتواند نظریه پردازی بومی را در کشور رواج دهد گاها به بودجه و زمان زیادی نیاز دارد که محققان در صورت عدم امکان برای فائق آمدن به مشکلات ناشی از این موارد عطای آنها را به لقایشان بخشیده و به وضعیت موجود راضی می شوند .

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت