گزارشی‌که هرگز به دست رهبری نرسید

کد خبر: 221918

فرهنگ سال‎‎های دفاع مقدس در هر حوزه‎ای وارد شده است، پاسخ مثبت گرفته‎ایم. همچنان که باور دارم رفتار نیرو‎هایی همچون فعالان حوزه انرژی هسته‎ای به‎شدت نشأت گرفته از حال و هوای بسیجیان سال‎‎های جنگ است و این شاهد مثالی بر اهمیت آن جهان انسانی و فرهنگی است که معتقدم حکم دم مسیحایی برای رشد و پیشرفت کشور را دارد.

فردا:هفته نامه پنجره در شماره خود روایتی منتشر نشده از تصمیم هیأت مدیره سابق انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس نوشت: 1) انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس در آغاز بر اساس یک نیاز طبیعی و واقعی تأسیس شد. یکی از دلایل این احساس نیاز هم رویکرد‎های دولت جناب هاشمی رفسنجانی بود. در آن دوران با بیان درست و البته خطیر «بازسازی» اتفاقاتی در کشور رقم خورد که بسیاری را نگران کرد. بنده نام این اتفاقات را «جریان عادی زندگی» گذاشته‎ام؛ جریانی که از دولت اول آقای هاشمی آغاز شد و بنیاد‎های معرفتی‎اش بر این اصل استوار بود که ما پس از جنگ می‎بایست مقطع جدیدی را در حیات اجتماعی خود شکل دهیم. این اصل در ظاهر مفهومی قابل دفاع بود اما اراده‎ای که بعد‎ها از دل این مفهوم متولد شد، مطلقا قابل دفاع نبود. این اراده ناظر بر قطع کامل زندگی جامعه ایرانی از جهان انسانی سال‎‎های پایداری بود. خاطرم هست در آن سال‎‎ها آن‎قدر این جریان عادی زندگی در اجرای منویات خود شتاب داشت که در بزرگراه تهران به‎سمت قم تابلو‎های بسیار کوچکی که نام شهدا بر آن درج شده بود، جمع‎آوری شد؛ با این دلیل به ظاهر انسانی و درست که وجود این تابلو‎ها (که نه تصویری بر آن‎‎ها بود و نه طرحی) چشم رانندگان را از مسیر اصلی منحرف می‎کند و زمینه‎ساز بروز تصادف می‎شود. ظاهر این کلام درست و قابل دفاع بود اما وقتی دیدیم آرام آرام بیلبرد‎های آنچنانی در همان اتوبان قد علم کرد، به خودمان نهیب زدیم که گویا مسأله، حفاظت از جان مردم و جلوگیری از تصادفات احتمالی نبوده است. جریان عادی زندگی با همین رویکرد کشور را به‎سمتی می‎برد که به آن دسته از گروه‎‎های انسانی که به‎دنبال اهداف متعالی بودند بفهماند تا امروز خوب بودید؛ دست‎تان هم درد نکند اما دوره شما گذشته‎ و روزگار شما به پایان رسیده است. همت ویژه «جریان عادی زندگی» رسیدن به نوعی هم‎زیستی اومانیسیتی با جهان ماده بود. در برابر این دیدگاه، یکی از مهم‎ترین مولفه‎‎های جهان انسانی دوران مقاومت به لحاظ فرهنگی، مقدم داشتن دیگران بر خود بود. دگرخواهی در جهان انسانی جبهه، فوق‎العاده بالا بود اما در جهان مدعی «جریان عادی زندگی» من فقط باید کلاه خودم را بچسبم و حافظ منافع خود باشم. در چنین فضایی تحولات به‎گونه‎ای پیش می‎رفت که همه احساس خطر کردند. البته تأکید می‎کنم نیت دولتمردان آقای هاشمی و خود ایشان را مطلقا زیر سؤال نمی‎برم اما خروجی آن رویکرد به لحاظ فرهنگی چیزی بود که اشاره کردم. این خروجی ایجاد نگرانی‎‎های جدی کرد و در پاسخ به این نگرانی‎‎ها بود که از سوی عده‎ای که در حوزه سینما دغدغه داشتند، برای تشکیل انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس احساس نیاز شد. 2) انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس در چنین فضایی متولد شد اما یکی از نکاتی که در تمام این‎ سال‎‎ها حتی از سوی مؤسسان انجمن مورد توجه واقع نشد، این بود که اساسا معلوم نبود انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس در سپهر تولید و اکران سینمایی کشور چه جایگاهی برای خود تعریف کرده است. آیا قرار است این انجمن در زمینه تولید آثار دفاع مقدسی سیاست‎گذار باشد؟ آیا در این صورت سیاست‎گذاری‎‎های انجمن از سوی نهاد‎های رسمی به رسمیت شناخته می‎شود؟ آیا قرار است انجمن بر اساس سیاست‎گذاری نهاد‎های مسئول و در چهارچوب این سیاست‎‎ها فعالیت‎هایش را سامان دهد؟ آیا قرار است به اعتبار دسترسی به ادوات نظامی، از تولیدات سینمایی صرفا حمایت لجستیکی داشته باشد؟ آیا قصد حمایت مالی دارد؟ موضوعاتی از این قبیل پرسش‎‎های مهمی است که به باور بنده و با استناد به کارنامه انجمن تا به امروز، پاسخی برای آن‎‎ها از ابتدا اندیشیده نشده بود. همان‎طور که اشاره کردم نیاز به تأسیس انجمن نیازی طبیعی و درست بود اما برای بعد از راه‎اندازی فکر نکرده بودیم. اصلا معلوم نبود انجمن در زمینه تولید و اکران لااقل فیلم‎‎های مرتبط با انقلاب و دفاع مقدس چه نقشی می‎تواند ایفا کند. این‎‎ها سؤالاتی است که واقعا در ابتدا به آن‎‎‎ها اندیشیده نشده بود. حتی در بخش حمایت از تولید آثار سینمایی هم تکلیف انجمن مشخص نبود. چراکه از مقطعی برخی دوستان که صرفا وظیفه حمایت از تولید آثار دفاع مقدس را برعهده داشتند، به‎دلیل در اختیار داشتن امکانات لجستیکی دخالت‎‎های نابجایی در تولیدات و حتی فیلم‎نامه‎‎های دفاع مقدسی می‎کردند که گویی آن‎‎ها صاحب جنگ هستند! این در حالی است که اگر جنگ هشت ساله صاحبی هم داشته باشد، آن ملت است. متأسفانه دوستان گویی متوجه این واقعیت نبودند. خاطرم هست در سال 76 به یکی از این دوستان صراحتا گفتم: «شما دست کم در حوزه فرهنگ و هنر خودتان را مجتهد ندانید! درست است که شما در حوزه دفاع و دانش نظامی شاید به درجه اجتهاد رسیده باشید، اما در حوزه سینما مجتهد نیستید! باید اعتماد کنید به کسانی که اگر دغدغه و نگرانی‎های‎شان بیشتر از شما نباشد، قطعا کمتر هم نیست.» حتی در همان سال‎‎ها بحث من با یکی از این دوستان به حدی بالاگرفت که ناچار شدم جمله‎ای بسیار تند و تلخ را خطاب به او بر زبان بیاورم. آن روز گفتم: «شما که امروز این حرف‎‎ها را به ما می‎زنید، مگر از طریق دانشگاه و آموزش نظامی فرمانده شدید و جنگ را فراگرفتید؟ از همان ابتدا مگر تحصیلات آکادمیک داشتید؟» گفت نه؛ گفتم: «شما به‎صورت تجربی و در میدان جنگ با آزمون و خطا فرماندهی را فراگرفتید و چه بسا به‎پای این تجربه جوانانی جان‎شان را از دست داده باشند. فرض می‎کنیم امروز فیلم‎ساز باورمند و دلسوزی 10 فیلم سینمایی بسازد که همه ضعیف باشد؛ نهایت امر این است که چند حلقه نگاتیو صرف شده است. همه این خسارت‎‎ها را جمع بزنید، به‎اندازه ارزش یک قطره خون انسان نیست. چه‎طور زمان جنگ توقع داشتید به شما اعتماد شود تا تجربه کنید؛ پس امروز نیز شما باید به دیگران اعتماد کنید!» البته آن‎چه به‎جایی نرسید، فریاد ما بود. دوستان همان مسیر خود را ادامه دادند و حتی با فیلم درخشانی مانند «سجاده آتش» برخورد‎های جفاکارانه کردند. به محض این‎که نگاه متفاوتی در یک فیلم جنگی می‎خواست شکل بگیرد، مدعیانی پیدا می‎شدند و جالب این‎که اتفاقا کسانی که باید حمایت می‎کردند، جزء این مدعیان بودند. این به‎دلیل همان پرسش‎‎های مهمی بود که انجمن با وجود نیاز به شکل‎گیری، از پاسخ به آن‎‎ها غافل مانده بود. سرانجام هم کار به‎جایی رسید که انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس تبدیل به محلی برای برگزاری نشست و گپ و گفت‎‎های دوستانه شد. انجمن در سیاست‎‎های سینمایی هیچ نقشی نداشت و حتی ارشاد آن‎قدر به انجمن اعتماد نداشت که اجازه دهد درباره فیلم‎‎های دفاع مقدس نظر بدهد. حتی این‎گونه نیست که نظر کارشناسی انجمن درباره تولیدات دفاع مقدس مورد توجه مسئولان قرار بگیرد. وقتی با چنین شرایطی مواجهیم، طبیعی است که ادامه حیات انجمن برای‎مان جای سؤال داشته باشد؛ مرکزی که وجود دارد اما نه بودجه دارد، نه در سیاست‎‎ها دخیل است و نه حتی می‎تواند در حوزه اکران فیلم‎‎های دفاع مقدس ایفای نقش کند. 3) با توجه به مواردی که ذکر شد، انجمن در سال 1382 نشستی را در زیباکنار با هزینه خود برگزار کرد تا ما به‎عنوان اعضا درباره سینمای دفاع مقدس گپ و گفتی داشته باشیم. جمع‎بندی آن نشست که البته هیچ‎گاه هم منتشر نشد، قرار بود طی نامه‎ای به اطلاع مقام معظم رهبری هم برسد. در آن نامه قرار بود اعلام شود با شرایط موجود دیگر ضرورتی برای بقای انجمن وجود ندارد. دقیقا این نکته‎ای بود که قرار بود به اطلاع رهبری هم برسد و دوستانی که در ‎آن جمع بودند (مانند بهروز اثباتی، حسن برزیده، محمد داوودی و... ) قطعا این نکته را تأیید خواهند کرد. این جمع‎بندی به خوبی در خاطرم مانده است چرا که قرار شد متن نامه خطاب به رهبری را بنده بنویسم و دوستان امضا کنند. متن هم نوشته شد اما دوستان احساس کردند به مصلحت نیست که این نامه ارسال و منتشر شود. امید دوستان این بود که اگر کمی صبر کنیم، شاید اوضاع بهتر شود. همه دوستان از آن شرایط ناراضی بودند. پیرو آن نشست و تصمیم برای عدم ارسال نامه به رهبری، نشست دیگری در دیزین برگزار شد و این‎بار دو نفر از مسئولان ارشد نظامی را هم دعوت کردیم. در آن نشست آقایان افشار (معاون وقت فرهنگی ستاد فرماندهی کل قوا و معاون فعلی وزیر کشور) و محمدباقر ذوالقدر (قائم مقام فرماندهی سپاه) به‎همراه تعدادی دیگر از چهره‎‎های نظامی حضور داشتند. اما بازهم به نتیجه‎ای نرسیدیم. دیگران را نمی‎دانم اما خودم دچار حیرت بودم که این وضع چه معنایی دارد؟ چرا نمی‎توان راه فرار پیدا کرد؟ احساس می‎کردم نه راهی به پیش داریم و نه راهی به پس. نوعی سردرگمی داشتم و احتمال می‎دهم دوستان دیگر هم در چنین وضعی بودند چراکه اساسا نشست دوم بدون هیچ تصمیم‎گیری و جمع‎بندی به پایان رسید و دیگر هیچ. 4) انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس در چنین شرایطی تا به امروز ادامه حیات داده است. در مقطعی از این ‎روند بنده به‎عنوان معاون پژوهشی به انجمن پیوستم و در همان ایام بود که بولتن داخلی انجمن با نام ققنوس را راه‎اندازی کردم. تصورم این بود اکنون که امکاناتی در اختیار نیست، دست کم شاید بتوانیم در حوزه نرم‎افزاری حرکتی انجام دهیم. به‎دنبال ایجاد مرکزی برای پشتیبانی فکری فیلم‎سازان و فیلم‎نامه‎نویسان بودیم. کار‎هایی هم در این راستا آغاز کردیم اما بعد‎ها به‎دلیل نوع نگاه غلط برخی از همین دوستان ناچار شدم با انجمن قطع ارتباط کنم. به‎عنوان نمونه قصد راه‎اندازی بانک اطلاعاتی و کتابخانه جامعی را در راستای همان پشتیبانی فکری از فیلم‎سازان داشتم. حتی برای چند عملیات مهم دپارتمان‎‎های تخصصی در نظرگرفتیم تا این اطلاعات به بهترین شکل طبقه‎بندی شود اما دوستان در تصمیمی عجیب ناگهان اعلام کردند که مدیر این بانک اطلاعاتی حتما باید یکی از اعضای رسمی سپاه باشد! گفتیم قرار نیست در این بانک اطلاعات محرمانه منتشر شود، اما دوستان بر این تصمیم اصرار داشتند و همین پافشاری باعث شد کار به سرانجام نرسد. در همان ایام نشست دیگری هم در چادگان برگزار کردیم با عنوان «هم‎اندیشی خلاق سینمای دفاع‎مقدس» که این‎بار برخلاف نوبت‎‎های قبل، جهت‎گیری ما برای برگزاری سمینار بود. در آن نشست از سه نفر دعوت کردم؛ ابراهیم فیاض، مهدی کلهر و مجید شاه‎حسینی (که آن زمان هنوز مدیرعامل فارابی نشده بود و بنده تصور مثبتی نسبت به ایشان داشتم!) اتفاقا اولین حضور رسمی آقای صفارهرندی (پس از رأی اعتماد مجلس) و آقای جعفری جلوه در همان نشست بود. خروجی آن نشست هم دستاورد‎هایی بود که هنوز هم برای برخی سینماگران به یادگار مانده است اما پیگیری نشد و در همان نخستین دوره متوقف ماند. 5) در مجموع بازهم تأکید می‎کنم که انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس با هدفی بسیار ارزشمند تشکیل شد اما در روند حیاتش نتوانست به توفیقاتی که انتظار می‎رفت دست پیدا کند. امروز هم که به نقطه‎ای رسیده است که جز مشارکت در برگزاری جشنواره دفاع مقدس کار خاص دیگری انجام نمی‎دهد! بد نیست بدانید انجمن حتی اجازه ندارد رأسا جشنواره دفاع مقدس را برگزار کند. پیش از این لااقل از سوی معاونت فرهنگی ستاد فرماندهی کل قوا چنین نگاهی به انجمن وجود داشت اما امروز تنها نقش یکی از عناصر برگزارکننده جشنواره را برعهده دارد. برای ایفای این نقش هم حتما باید از آن حمایت کنند چراکه انجمن به لحاظ بودجه نهادی بسیار فقیر است. شاید باورش دشوار باشد اما این انجمن به اندازه شهرداری یک دهستان هم بودجه سالیانه ندارد! از ابتدا هم این مشکل را داشت و برای همین نتوانست در زمینه حمایت‎‎های مالی هم حضور پررنگی داشته باشد. دریغ و درد که انجمن می‎توانست بهتر از این ادامه حیات دهد اما شرایط مناسب برای این حیات را هیچ‎گاه نداشت. فیلم‎سازان واقعا امید بسته بودند به این انجمن و حاضر بودند برای این انجمن هر کاری انجام دهند. تردید ندارم که بسیاری از بزرگان سینمای دفاع مقدس از مرحوم رسول ملاقلی‎پور گرفته تا ابراهیم حاتمی‎کیا حاضر به‎همراهی تنگاتنگ با انجمن بودند اما وقتی دیدند این انجمن در حد واحد فرهنگی یک مسجد هم در تولید و اکران سینمای دفاع مقدس نقش ندارد، طبیعتا انگیزه‎‎های خود را از دست دادند. جمع‎بندی با وجود تمام این نکات مثبت و منفی نباید فراموش کرد که حضور یک تشکیلات منسجم (حال چه با همین عنوان انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس و یا هر عنوان دیگری) برای حمایت از سینمای دفاع مقدس یک ضرورت ملی است اما مشروط به چند نکته؛ اول دادن اختیار، دوم مشارکت دادن جدی و نه تشریفاتی آن در زمینه سیاست‎گذاری‎‎های فرهنگی، سوم در نظر گرفتن بودجه مناسب و چهارم موظف شدن تمام نهاد‎های نظامی کشور به اجرایی کردن نامه‎‎های صادر شده از سوی انجمن. اگر این چهار شاخصه در کنار یکدیگر محقق شود، وجود انجمنی چه با اسم فعلی و چه با هر عنوان دیگری جزء ضروریات تاریخی و ملی برای سینمای دفاع مقدس است. تردیدی هم در این زمینه ندارم چراکه معتقدم ما هر چقدر به جلو می‎رویم، به جهان معنایی، انسانی و فرهنگی سال‎‎های پایداری به‎شدت نیازمند خواهیم بود. اساسا تکامل و سیر کمال این‎جامعه بدون تکیه بر آن جهان انسانی و فرهنگی امکان‎پذیر نیست. فرهنگ سال‎‎های دفاع مقدس در هر حوزه‎ای وارد شده است، پاسخ مثبت گرفته‎ایم. همچنان که باور دارم رفتار نیرو‎هایی همچون فعالان حوزه انرژی هسته‎ای به‎شدت نشأت گرفته از حال و هوای بسیجیان سال‎‎های جنگ است و این شاهد مثالی بر اهمیت آن جهان انسانی و فرهنگی است که معتقدم حکم دم مسیحایی برای رشد و پیشرفت کشور را دارد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت