همین‌17‌ساله‌ها‌پدر عراقی‌ها‌را درآوردند

کد خبر: 221777

شهیدهایی از این نقاط بیرون آوردیم که کوله‌های آر.پی.جی‌شان خالی بود؛ دور تا دورشان را هم پوکه کلاش پر کرده بود؛ به خدا قسم همین هفده ساله‌ها مرد و مردانه ماندند و پدر عراقی‌ها را درآوردند.

همین‌17‌ساله‌ها‌پدر عراقی‌ها‌را درآوردند

فارس: شهیدهایی از این نقاط بیرون آوردیم که کوله‌های آر.پی.جی‌شان خالی بود؛ دور تا دورشان را هم پوکه کلاش پر کرده بود؛ به خدا قسم همین هفده ساله‌ها مرد و مردانه ماندند و پدر عراقی‌ها را درآوردند. «مرتضی شادکام» تخریب‌چی جانباز اکیپ تفحص لشکر 27 محمد رسول‌الله (ص) است که سال 1361 وارد این لشکر شد؛ وی از جمله کسانی بود که به دل رمل‌های فکه و کانال‌های گردان حنظله زد تا دل پدر و مادر منتظری را شاد کند. بخشی از خاطرات وی در کتاب «در جست‌وجوی نور» آمده است: اوایل تفحص ما حتی یک بلدچی خبره و آشنا به منطقه هم نداشتیم. از طرفی خود فرماندهان واحدهایی هم که در «والفجر مقدماتی» و «والفجر یک» کار کرده بودند و مستقیماً در خط حضور داشتند، وقتی بعد از 12 سال به اینجا آمدند، بعضی اوقات گرای نقاطی را به ما می‌دادند و با اطمینان می‌گفتند که در فلان شیار، شهید داریم. ما هم بعضی اوقات تا یک هفته روی آن شیار کار می‌کردیم، اما نتیجه‌ای عاید نمی‌شد. در عوض یکی از بچه‌های آزاده، همین که پایش به اینجا رسید، شیاری را در همین ارتفاع 143 نشان‌مان داد و گفت: اینجا چند شهید داریم، ما هم شروع به کندن و حفر شیار کردیم. از قضا بعد از دو، سه روز، پیکر مطهر 5 تن از شهدا را از زیر سه، چهار متر خاک بیرون آوردیم.

* همین مردهای هفده ساله‌ پدر عراقی‌ها را درآوردند

در این منطقه خیلی از شهدا را پیدا کردیم که اکثراً 16 ـ 17 ساله بودند؛ چی بگم؛ بیشتر اینها زیر هیجده ساله‌اند. خیلی کم پیش می‌آید که ما اینجاها شهیدی پیدا کنیم که 30 یا 40 سال داشته باشد. بچه‌هایی که اینجا برای شکار تانک‌ها آمده بودند، موقعی که پلاک‌هاشان را برمی‌داریم و استعلام می‌کنیم، اکثراً جواب می‌گیریم که 16، 17 سال بیشتر نداشتند. همین جا که الان داریم از کنارش می‌گذریم، همین ارتفاعات 144 و 146، نقطه اوج درگیری این بچه‌ها با دشمن بوده، می‌فهمی چه می‌گویم؟ از این فرش ترکشی که روی زمین را پوشانده بگیر و بیا تا این همه میادین مین و سیم‌های خاردار حلقوی و بشکه‌های 20 لیتری فوگاز و خورشیدی‌ها و تله‌های انفجاری ناپالم و... این شیربچه‌های مظلوم ما مثل قرقی از لابلای شانزده رده مانع ایذایی این چنین گذشته‌اند تا خودشان را به پای موضع عراقی‌ها رساندند! آدمیزاد روز روشن هم که پای این میادین مین می‌آید، به محض اینکه به مقابلش نگاه می‌کند، از شدت و کثرت این همه استحکامات مهندسی ویرانگر دشمن کپ می‌کند، حال آنکه نه کالیبری روی سرت آتش می‌ریزد، نه چپ و راست و با خمپاره و آر.پی.جی گلوله ‌بارانت می‌کنند. اما این بچه‌های 16، 17 ساله شکارچی تانک بودند، توی دل نصفه نیمه‌های شب از این همه موانع گذشته‌اند، خودشان را به پای این مواضع رساندند. خیلی هم خوب کار کردند و عالی جنگیدند. شهیدهایی از این نقاط بیرون آوردیم که کوله‌های آر.پی.جی‌شان خالی بود؛ دور تا دور شان را هم پوکه کلاش پر کرده بود؛ به خدا قسم همین هفده ساله‌ها مرد و مردانه ماندند و پدر عراقی‌ها را درآوردند.

* تا شهدا نخواهند، پیدایشان نمی‌کنیم

توی ارتفاعات 112 هم از وضعیت منطقه می‌شود فهمید که چه کربلایی بوده. خدا وکیلی من خودم به این نتیجه رسیده‌ام که تا خود این شهدا نخواهند، حتی یک پیکر هم پیدا نمی‌شود. ولو آنکه یک سیاهی لشکر آدم هم بیاوری و توی این منطقه بریزی، به قرآن قسم تا خود شهدا نخواهند، دست ما به این پیکرها نمی‌رسد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت