خرمگس هم به بازار تهران رسید

کد خبر: 219282

رمان مشهور خرمگس نوشته اتیل لیلیان ونیچ با تلخیص مصطفی جمشیدی توسط انتشارات امیرکبیر وارد بازار نشر شد.

فارس: ابتدای کتاب خرمگس با پیشگفتاری از ناشر درباره اهمیت رمان برای زندگی بشر آغاز می‌شود. ناشر به این مطلب اشاره می‌کند که رمان ترجمه زندگی است و فرصت شریک شدن در تجربه زندگی دیگران و نیز موقعیتی است برای بهره بردن از سرمایه‌های حیات جامعه و تاریخ. رمان دریچه و پنجره‌ای به زندگی نیست، رودی است که زندگی در آن جریان دارد. به همین دلیل حیات دارد، نفس می‌کشد، زندگی می‌کند، برمی‌انگیزد، امید می‌بخشد، زنهار می‌دهد، کالبدی است که با روح انسان و انسان‌ها، قشرها و طبقه‌ها، و گاه کالبدی است که روح و جان یک ملت را در خود دارد. ناشر تصریح می‌کند که انسان امروزی شوق و انگیزه کم و وقت کمتری برای خواندن رمان دارد . اما رمان را باید خواند ، چرا که بشر زندگی می‌کند و نیاز شدیدی به تجربه‌های زندگی دارد. ناشر راه حل این معادله و بهترین راه حل را فشردن رمان به مانند رمان خرمگس که در پیش روی خوانندگان است می‌داند. تلخیص کننده کتاب حاضر بر روی این نکته تاکید می‌کند که خرمگس نمونه‌ای است از تلاش‌ و کوشش انسانی برای رهایی و آزادی و آزادگی است و نگاه معرفت‌جوی الهی و اسلامی خوانندگان چنین انسان‌هایی را در هر زمان و مکان که باشند ارج می‌گذارد و تلاششان را تکریم می‌کند. داستان خرمگس در حالی آغاز می‌شود که آرتور در کتابخانه سمیناری علوم الهی پیزا نشسته است و توده‌ای مواعظ خطی را زیر و رو می‌کند. یکی از شب‌های گرم ژوئن است و پنجره‌ها کاملا ً باز و کرکره‌ها برای خنکی هوا بسته شده است. آرتور در دانشگاه تحصیل فلسفه می‌کند و در شروع ماجرای داستان به سبب مواجه شدن با اشکالی در یک کتاب، برای حل آن نزد پدر مونتانلی آمده است. او با آنکه در سمیناری تحصیل نمی‌کند مونتانلی را یک دایره‌المعارف واقعی می‌پندارد. در بخشی از رمان خرمگس می‌خوانیم: مونتانلی با درماندگی تکرار کرد: - من نمی‌فهمم، چه چیز را می‌توانم انتخاب کنم؟ من نمی‌توانم آب رفته را به جوی بازگردانم . - باید یکی از ما را انتخاب کنید. اگر مرا دوست دارید آن صلیب را از گردن باز کنید و همراه من بیایید. دوستان من، دست به کار اقدام دیگری هستند و با کمک شما به سهولت می‌توانند ترتیب آن را بدهند. آنگاه هنگامی که سالم از مرز گذشتیم، مرا بعنوان پسر خود به مردم معرفی کنید! اما اگر به آن اندازه دوست نمی‌دارید، اگر این بت چوبی برای شما ارزش بیشتری دارد به نزد سرهنگ بروید و به او بگویید که موافق هستید ، و اگر می‌روید هم اکنون بروید.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت