دو توصیه ای که روزنه های حکمت را می گشاید
نگاهی گذرا به اندیشه سیاسی حکمایی نظیر خواجه نصیر و فارابی و ملاصدرا نشان می دهد که شرح محکمات اندیشه اسلامی با مدد جستن از فلسفه چه برکات معرفتی ای را به همراه می آورد. بنابراین چه چیز مبارک تر از اینکه در حوزه های ما فلسفه اسلامی قدر و مقام یابد و این برکات معرفتی در کنار میراث مبارک فقهی تدریس شود؟
ایشان مبنای اصلی کار در حوزه های علمیه را تربیت فقیه خواندند و خاطرنشان کردند: لازم است در کنار توجه به این مبنای اصلی به آموزش و فراگیری علوم عقلی اعم از فلسفه و کلام نیز اهتمام شود.و در فرازی دیگر ایشان «روح» حاکم بر حوزه های علمیه را تربیت علمای وارسته دانستند و در تبیین لوازمِ «صورت و قالبِ» فعالیت های حوزه های علمیه، بر مواردی همچون پرهیز از تقلید روشهای مدیریتی دیوان سالارانه، گسترش تشکیلات اداری، موازی کاری و مدرک گرایی تأکید کردند.
این سخنان را می توان ناشی از فقاهت پویایی که اسیر در جزم گرایی نمی شود و فهم فلسفی ای که با «نقل» و فقه قرابت ذاتی دارد، دانست. در رویکرد پویا به تفقه که مندرج در ذاتیات فقه جعفری است «عقل» نه در برابر نقل بلکه در قرابت با آن است و منبع معرفت دینی به شمار می رود و فلسفه اسلامی به عنوان تلاشی عقلانی و فطری برای فهم کائنات و هستی امری است که در تضاد با نقل و نص دین نیست . از این حیث وقتی کارویژه حوزه علمیه « تربیت علمای وارسته» بر اساس احکام و معرفت دینی است ،لاجرم فلسفه نیز به میدان می آید و در این امر مهم مشارکت می جوید. بنابراین می بینیم که در نظر رهبر حکیم انقلاب اقبال به «فلسفه» نه معاندت با نقل و کنار گذاشتن آن،بلکه مقوله ای است که معرفت دینی را غنا می بخشد و درک «نقل» را تسهیل می کند.
این رویکرد در واقع بیانگر این امراست که مدعیات سیاسی - اجتماعی فقه و چرایی وضع احکام سیاسی و اجتماعی را می توان با فلسفه تبیین کرد .فی المثل وقتی ما از شئون اختیارات ولی فقیه در اداره جامعه اسلامی سخن می گوییم،جدای از آنکه می توان ادله فقهی بیشماری را برای این امر اقامه کرد باید حوزه تبیین موسعی را اختیار کرد که در آن مقولات فلسفه سیاسی اسلام و شرح ویژگی های حاکم در جامعه اسلامی موجود باشد. به بیان دقیق تر فلسفه اسلامی تشریح عقلانی و تحکیم ثبوتی احکام فقهی است و اساسا از فقه الهام می گیرد.فلسفه قرار نیست چیزی را بر دین بیفزاید بلکه باید به شرح هستی شناسی الهی و اصیل و جهان بینی دینی بپردازدکه به اعلا وجه این امر در فلسفه اسلامی موجود است. نگاهی گذرا به اندیشه سیاسی حکمایی نظیر خواجه نصیر و فارابی و ملاصدرا نشان می دهد که شرح محکمات اندیشه اسلامی با مدد جستن از فلسفه چه برکات معرفتی ای را به همراه می آورد. بنابراین چه چیز مبارک تر از اینکه در حوزه های ما فلسفه اسلامی قدر و مقام یابد و این برکات معرفتی در کنار میراث مبارک فقهی تدریس شود؟
نقد مدرک گرایی در حوزه های علمیه
هشدار رهبر انقلاب نسبت به رواج مدرک گرایی در حوزه امری محسوب می شود که به جد توجه به آن لازم است . متاسفانه چند صباحی است که آفت مهلک صوری گرایی و فرمالیسم که در قامت مدرک گرایی رخ عیان کرده است علاوه بر دانشگاهها،متاسفانه در برخی از حوزه های علمیه هم دیده می شود . غفلت از منابع معنوی و حکمی و ذاتیات علم دینی و تعریف سطح برخورداری از علم در حیطه ای محدود که فقط شئون بورکراتیک را دارد، نتایجی را تاکنون به بار آورده که جز تضعیف «علم» نبوده است . نمونه اعلای این امر را می توان در حوزه علوم انسانی مشاهده کرد که به علت تفوق روحیه فرمالیسم و مدرک گرایی زایندگی و رشد در خور فرهنگ اسلامی - ایرانی در آن اتفاق نیافته است. اگر قرار باشد این آفت به حوزه ها هم سرایت کند خسرانی عظیم پدید خواهد آمد. امید همه منتقدان امروز وضعیت ایستای علوم انسانی به حوزویانی است که در فقاهت و حکمت سرآمدند و می توانند گرهی از بخت فروبسته علوم انسانی ایرانی- که صرفا شارح اندیشه دیگران است نه واضع تفکر-بگشایند. اگر قرار باشد همان سیستم معیوب دانشگاهها که در رتبه بندی اساتید با معیار معیوبی به ISIنام عمل می کند به حوزه ها هم تسری یابد باید به انتظار روزی باشیم که تعریف عالم بودن هم نه بر اساس معرفت دینی و احاطه به فقاهت بلکه بر اساس رتبه بندی های بورکراتیک باشد.
بی گمان حوزه باید در سطوح میانی خود اصطلاحات و چارچوبی متناسب با شرایط و مصالح حوزه را برای شناسایی سطح علمی بر گزیند تا وجه متفاوتی از «علم» در حوزه ها پدید آید. اینکه یک دانش آموخته حوزوی «دکتر» خطاب شود،مزیتی محسوب نمی شود که هیچ، نشان از رسوخ صوری گرایی و فرمالیسم غیر معرفتی دارد. بهترین ادله برای این امر بازخوانی دوباره ای از پاسخ حکیمانه رهبری به پیشنهاد عده ای از دانشگاهیان است. معظم له در سال88 خطاب به رییس و اساتید دانشگاه تهران که در حاشیه دیداری ، پیشنهاد اعطای دکترای افتخاری به ایشان را مطرح کردند، با تشکر فراوان از پیشنهاد رئیس و استادان دانشگاه تهران اظهار داشتند: «این مسئله و ابراز محبت دانشگاهیان برای بنده افتخار است اما از پذیرش آن معذورم و اگر خداوند کریم کمک کند به همان میثاق طلبگی متعهد و پایبند خواهم بود.»
با این وصف مشخص است که این دو توصیه رهبر حکیم انقلاب به حوزویان دلالت بر نفی صورگرایی و فرمالیسم دارد. تاکید بر تدریس فلسفه راهی برای ایجاد نشاط معرفتی و حکیمانه و دور شدن از تصلب هایی است که گاه به نام فقه، به اصول پویا و توجه به عنصر زمان و مکان در فقه جعفری و جواهری بی توجهی می کند و نفی مدرک گرایی برای جلوگیری از معیار شدن عیار کهنه و ارتجاعی ای است که در برخی از مجامع دانشگاهی حاکم شده است. عمل به این دو توصیه دریچه های دلپذیری از منابع لایزال حکمت اسلامی را به روی حوزه ها می گشاید....
دیدگاه تان را بنویسید