خطر «کلاه قرمزی» برای سینمای ایران!

کد خبر: 217134

راز فروش بالای کلاه قرمزی را باید در نامش جست‌و‌جو کرد و سازندگان این فیلم هم هوشمندانه ضعف‌های بی‌شمار فیلم را پشت این نام پنهان کرده‌اند. فیلم مثل قالی پر رنگ و لعابی است که آشغال‌ها را با جارو زیرش پنهان کرده‌اند اما کپه آشغال‌ها از سوراخ قالی خود‌نمایی می‌کند.

فارس: شاید فروش بالای «کلاه قرمزی» خبر خوشی برای سینمای ایران باشد اما این فروش، خطرات در کمین ادامه حیات این سینما را برجسته‌تر می‌کند.
این روزها مهم‌ترین اتفاق سینمایی ایران، اکران «کلاه قرمزی و بچه ننه» است. فیلمی که همه از زمستان سال قبل در انتظار اکران آن بودند و پس از عدم اکران در فیلم‌های نوروز 91، سرانجام با آغاز نمایشش هم جانی به کالبد سینمای ایران داد و نوید بهبود وضع اقتصاد سینما را داد و هم سرانجام باعث شد اختلافات پیش آمده در ماجرای اکران امسال ختم به خیر شود و حالا هر سینمایی می‌تواند کلاه قرمزی را نشان دهد.
استقبال فراوان از اکران این فیلم که فروشش به سرعت آن را به باشگاه میلیاردی‌ها نزدیک می‌کند از بسیاری جهات قابل بررسی است اما برای سینمای ایران خبرهای چندان خوبی را به همراه ندارد. شاید بتوان با تکیه بر ارقام حاصله از گیشه نوید آشتی مخاطب با سینما را داد اما نگاهی موشکافانه‌تر می‌تواند این استقبال بالا را یکی از نشانه‌های در خطر بودن سینمای ایران ارزیابی کند.
«کلاه قرمزی و بچه ننه» ضعیف‌ترین قسمت سه‌گانه سینمایی کلاه قرمزی است که با تکیه بر خاطرات کودکان دهه شصت فروش بالایی را به خود اختصاص داده است. جبلی و طهماسب رویا‌فروشانی هستند که این روزها با حداقل زحمت و زنده کردن چند خاطره شیرین در اذهان مخاطب، سیل پول را سمت دفتر تهیه‌کنندگان فیلم سرازیر می‌کنند و کسانی که برای تجدید خاطره با این همیشه کودک شیرین‌زبان به سینماها می‌روند، اکثرا مغبون از سینما خارج می‌شوند.
کلاه قرمزی مرغ تخم طلای جبلی و طهماسب است که این روزها در نبود هیچ مرغ تخم‌گذار دیگری، در سینما یکه‌تازی می‌کند. ساختار ضعیف و داستان سرهم‌بندی شده فیلم که نیمه اول آن به یافتن توالت و نیمه دوم آن به شستن بچه و یافتن همسر اختصاص دارد، کمترین شباهتی به داستان لطیف و انسانی «کلاه قرمزی و پسر خاله»ندارد. طهماسب و جبلی هم که نگران از دست دادن مرغ تخم طلای خود هستند، چه در مجموعه‌های تلویزیونی و چه در این فیلم، با کمترین ریسکی هر شخصیت عروسکی دیگری را شبیه کلاه قرمزی درست کرده‌اند تا مبادا مخاطب از دست برود و محتاطانه مشغول تکرار خود هستند.
البته ناگفته نماند که به زحمت می‌توان «کلاه قرمزی و بچه ننه» را جزو فیلم‌های ژانر کودک ارزیابی کرد. جبلی و طهماسب باز هم محتاطانه ترجیح داده‌اند همان مخاطبان دهه شصت را در کنار خود نگاه دارند و با توجه به افزایش سن این مخاطبان، فیلم سرشار از شوخی‌های بزرگانه است که بسیاری از آن‌ها مناسب کودکان نیست. ترانه‌های فراوان فیلم هم قدرت ترانه‌های قدیمی کلاه قرمزی را ندارند و تنها بهانه‌ای به دست مخاطبان حاضر در سینما داده‌اند که برای لحظاتی غم خود را فراموش کنند تا سالن سینما از صدای دست‌هایشان پر شود.
حتی حمید جبلی هم با بازی طنازانه خود نتوانسته فیلم را از سقوطی که از میانه گریبانش را گرفته نجات دهد و چند ثانیه مکثی که فیلمسازان قبل از ظهور شخصیتش در فیلم گذاشته‌اند تا رونمایی از حمید جبلی با تشویق تماشاگران همراه باشد، کمترین حسی را در حاضران در سالن ایجاد نکرده است. فیلمی که نیمه اولش تنها رسالت شاد کردن مخاطب را (تقریبا به هر قیمتی) انجام داده، از زمان آغاز فصل دادگاه‌ها تبدیل به چنان اثر کشداری می‌شود که همه می‌خواهند با پایان این بخش‌ها زودتر از سالن سینما بیرون بروند.
راز فروش بالای کلاه قرمزی را باید در نامش جست‌و‌جو کرد و سازندگان این فیلم هم هوشمندانه ضعف‌های بی‌شمار فیلم را پشت این نام پنهان کرده‌اند. فیلم مثل قالی پر رنگ و لعابی است که آشغال‌ها را با جارو زیرش پنهان کرده‌اند اما کپه آشغال‌ها از سوراخ قالی خود‌نمایی می‌کند.
سینمای ایران این روزها مخاطبانی دارد که به او بی‌اعتماد هستند و اغلب به جای اینکه فیلمی را در آن ببینند، صبر می‌کنند تا دو ماه بعد و با نصف قیمت، در کنار مایحتاج خانه یک نسخه از آن فیلم را به خانه ببرند و هر چند بار که می‌خواهند ببینند. این که این مخاطبان حاضرند «کلاه قرمزی و بچه ننه» را با پرداخت پول در سینما ببینند البته جای خوشحالی دارد، اما فروش زیر صد میلیونی فیلمی که نام یک خواننده محبوب را به عنوان بازیگر یدک می‌کشد، در یک بازه زمانی مشابه نشان می‌دهد مخاطب به شدت بی‌اعتماد به سینما، تنها به اندیشه‌های پیش آزموده روی خوش نشان می‌دهد و نوآوری و تجربه دیدن آثار جدید در سینمای ما جایی ندارد.
سینمای بدون نو‌آوری در بدنه‌اش که گاه گاه به لطف درخشش یک فیلمساز یا حضور یک ستاره شاهد استقبال مقطعی تماشاگران باشد، نمی‌‌تواند در دراز‌مدت اقتصاد پویایی برای تداوم فعالیتش داشته باشد و حتی با حمایت‌هایی بی‌دریغ دولتی هم محکوم به شکست است. این زنگ خطر جدی مدت‌هاست برای سینمای ما به صدا در آمده و برای یک عاشق سینما تنها امید در این میان، همت مسئولان سینما برای خروج از باتلاقی است که هر روز بیشتر در آن فرو می‌رود.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت