پاکی دل از تیرگی‌ها/ گفتار اخلاقی از آیت‌الله حق‌شناس/ گزیده تفسیر جزء29/ صوت: آمدم ای شاه پناهم بده ...

کد خبر: 215820

«قال علی بن موسی الرضا علیه الصلوة و السلام: من استغفر ‌بلسانه و لمْ یَنْدَمْ بقلبه فقد استهزأ بنفسِهِ»، هر کس که استغفار بکند، صیغه استغفار جاری بکند و قلباً ندامت نبرد، حضرت فرمود: این نفس خودش را مسخره کرده است. «وَمَنْ سأَلَ الله التوفیقَ ولم یجتهد فقد استهزأ بنفسه»، کسی که از پروردگار درخواست توفیق می‌کند ولی مجاهده نمی‌کند، باز می‌گیرد می‌خوابد، خودش را مسخره کرده است،

پاکی دل از تیرگی‌ها/ گفتار اخلاقی از آیت‌الله حق‌شناس/ گزیده تفسیر جزء29/ صوت: آمدم ای شاه پناهم بده ...
سرویس فرهنگی «فردا» : ماه رمضان، تجلی رحمت الهی است تا جایی که نشان «شهر الله» بر آن جلوه می‌کند. این ماه زمانی است برای غوطه‌ور شدن در دریای مغفرت پرورگار و زمانی است برای تحقق وعده دیدار خدا. باید بکوشیم تا در این ضیافت الهی، از کسب معرفت بازنمانیم و همت خویش را بر جاری ساختن توفیقات بیشتر سازیم. برای غنیمت شمردن لحظه لحظه چنین اوقات مبارکی و رقم زدن فردایی نیکوتر برای خود، هر روز در قالب چند بخش به استقبال این روزهای پرنشاط می‌رویم. همراهمان باشید.
:: دعای روز اللهمّ غَشّنی بالرّحْمَةِ وارْزُقْنی فیهِ التّوفیقِ والعِصْمَةِ وطَهّرْ قلْبی من غَیاهِبِ التُّهْمَةِ یا رحیماً بِعبادِهِ المؤمِنین. خدایا بپوشان در آن با مهر و رحمت و روزى كن مرا در آن توفیق و خوددارى و پاك كن دلم را از تیرگیها و گرفتگى‌هاى تهمت اى مهربان به بندگان با ایمان خود. :: کلام روز آیت‌الله حق‌شناس: آیات آخر سوره حشر را مطالعه می‌کردم: «لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» ای حبیب من اگر این قرآن را، ما، بر کوه بخوانیم و او فهمی داشت - که شما دارید!- هر آیینه متلاشی می‌شد! مدتها فکر می‌کردم که چه طور شده است؟ قرآن به قلب من خوانده می‌شود و من خاشع نمی‌شوم؛ چرا؟ پیامبر گرامی اسلام فرمودند که: اسم اعظم در همین آیات سوره‌ حشر است، بعد فرمودند: اگر مریض بخواند، البته شفاء نصیب او خواهد شد، در فکر این بودم که چرا قلب ما خاشع نمی‌شود و حال اینکه فرمودند: « لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّهِ»، اگر بر کوه نازل شود خاشع می‌شود! چرا قلب من خشوع نمی‌کند؟ بعد از ذکر مقدمه‌ای باید بگویم: از آن اول که وارد این درس‌های مقدماتی می‌شدیم این شعر: شکوت الی وکیعٍ سوء حفظی/ فأرشدنی الی ترک المعاصی *چاره خرابی حافظه به وکیع جراح که یک عالم اخلاقی بوده است، شکایت کردم از اینکه من سوء حفظ دارم، یعنی حافظه‌ام بد است، او مرا به ترک گناه راهنمایی کرد! و قال لأنّ حفظ العلم فضل/ و فضل الله لا یؤتاه عاصی بعد فرمود: علم و دانش، فضل پروردگار است و فضل پروردگار، به عاصی داده نمی‌شود. *جایگاه قلب در حیات انسان وقال صلی الله علیه وآله وسلم: «ألا و إنّ فی الجسد مضغةً إذا صلحت صلح الجسد کلّه و إذا فسدتْ فَسَدَ الجسد کلّه ألا و هی القب»، خوب پس چرا! اگر واقعاً قلب‌ها و دل‌های ما اصلاح شده است؛ از آنجایی که قلب امیر الجوارج است، باید پا درست حرکت کند، دست درست عمل کند، چشم‌ها مناظر محروم را نبیند، گوش غیبت نشنود، اما متاسفانه مثل اینکه امیر جوارح خانه نشین شده است! عقل خانه نشین شده است. فرمود: اگر این پاره گوشت رو به تباهی و بیماری برود، دیگر هیچ کدام از اندام‌های بدن، روی سعادت را نخواهند دید، تمام به تباهی خواهند رفت. وقال صلی الله علیه وآله وسلم: «لیس العلم بکثرةِ التّعلُّم و إنّما هو نورٌ یقذفه الله تعالی فی قلبِ من یرید الله أن یهدیه»، کسی که خداوند خواهان هدایت اوست به اینکه دستش را بگیرد و به مقصد برساند، البته قبلش را منور می‌کند. امام صادق علیه‌السلام به «عنوان بصری» فرمود: «فإنْ أرَدْت العلم فأطْلبْ أوَّلاً فی نفسکَ حقیقةَ العبودیَّة»، باید اول حقیقت بندگی را در دلت جویا باشی، اول حقیقت بندگی را باید در دلت زنده کنی، آن وقت: «و اطْلبِ العلم باستعماله»، با عمل به علم، علم را طلب کن، نه اینکه علم را یاد بگیری و به قلب نرسد. وقال صلی الله علیه وآله وسلم: «العلم علمان: علمٌ علی اللّسان فذلک حجّة الله عزّ و جلّ علی ابن آدم و علمٌ فی القلب فذلک العلمُ النّافع»، این معنی‌اش چیست؟ علمی که به قلب راه یافته و روح انسان را سامان داده باشد، آن علم نافع است که نبی اکرم (ص) عرض کردند: بارالها به من علم نافع نصیب بفرما و من به تو از علم غیر نافع پناه می‌برم، پس علم نافع چی شد آقا؟ علمی است که به قلب راه پیدا کرده باشد و روح انسان را منور کرده باشد. یک وقت مطالعه می‌کردم که یک شب، شهید رحمت‌الله علیه از نماز شب محروم ماند، آن وقت این شعر را در مرثیه بر این مصیبت خودش خواند که بنده بعضی از قسمت‌هایش را برای آقایان نقل می‌کنم: عظمت مصیبة عبدک المسکین / فی نومه عن مهر حورالعین آنهایی که دعای «و من الحور العین برحمتک فزوّجنا» می‌خوانند، آن مهریه‌اش تهجد و بیداری شب است آقا! آن وقت تازه این هم لذت مادی است. الاولیاء تلذّذوا بک فی الدّجی / بتهجّد و تخشّعٍ و حنینٍ دوستان تو در شب‌های تاریک، به واسطه بندگی و خشوع و ناله، حظ و لذت می‌برند. و طَرَدتَنی عن قرعِ بابِک دونَهم / أتری لعظم جرائمی سبقونی ای پروردگار عزیز! مرا از زدن باب رحمتت راندی و طرد کردی، در حالی که با دوستان خودت بر خلاف این عمل کرده‌ای! آیا به جهت بزرگی گناهان من، آنها بر من سبقت جستند؟ یا خیر! آنها گناه نکردند! مورد ترحم تو واقع شدند یا اینکه گناه کردند: «فَعفوتَ عَنهم دونی» آنها را بخشیدی، مرا نبخشیدی، حالا بینی و بین‌الله، اگر شما -نوع شماها را عوض می‌کنم- نماز صبحتان هم قضا بشود، یک همچین گلایه‌ای در خانه پروردگار می‌کنید؟ *مومن کیست؟ ببین دادش جون! عرض کردند، یابن رسول‌الله مومن کیست؟ حضرت فرمودند: «من سائتة سَیّئَتُه و سَرَّتهُ حَسَنَتُه فهو مؤمنٌ»، بلند شده، نشاط داشته، دو رکعت نماز مستحبی خوانده! مگر پروردگار به واسطه‌ی این جوان‌ها به ما رحم بکند، البته اینها ریا نمی‌کنند. اصلا ریا نمی‌دانند چیست؟ می‌آید به من حالاتش را می‌گوید، می‌گوید من هر وقت که صبح برای نماز و قرآن و این چیزها بر می‌خیزم، بعد برنامه‌اش را عنوان کرد و گفت: آیا برنامه‌ دیگری هم هست؟ چون یک دفعه گفتیم، چنانچه وضو گرفتید و نماز نخواندید، جفا کردید! نماز خواندید و از من چیزی درخواست کردید، و من برآورده نکردم، من جفا کردم، «و لَسْتُ بِرَبّ جافٍ» من پروردگار جفا کار نیستم. اول صبح، بعد از قرآن، من وضو می‌گیرم، دو رکعت نوافل مبتَدَئه را می‌خوانم، بعد سجده می‌روم می‌گویم: پروردگار عزیز من! من قدم بر می‌دارم، هر چه که خیر من است، برایم پیش بیاور، آن وقت خدا: «إذا أحَبَّ الله عبداً ألهمه رشده و وَفَّقه لطاعته» رشد او را، خیر او را الهام می‌کند، بارک‌الله! عجب جوان‌هایی! حالا وقتی که شعر شهید را خواندم، می‌خواستم به درگاه پروردگار عرض کنم: پروردگارا آیا نوع ما، اگر نماز صبحمان قضا بشود، آیا این درد دل‌ها را خواهیم داشت؟ ایشان یک شب نماز شبش قضا شد به درگاه پروردگار ناله‌ها زد که این چطور می‌شود؟ ای پروردگار چرا من را بیدار نکردی؟ چطور شد؟ چطور شد من مورد رحمت تو واقع نشدم، چطور شد رفقای من بیدار شدند؟ آنها گناه نکردند، من گناه کردم؛ آنها مورد عفو تو واقع شدند، من مورد عفو تو واقع نشدم، اینها چطور است؟ *بعضی‌ها خودشان را مسخره کردند این روایت را بخوانم و صحبتم را ختم کنم: «قال علی بن موسی الرضا علیه الصلوة و السلام: من استغفر ‌بلسانه و لمْ یَنْدَمْ بقلبه فقد استهزأ بنفسِهِ»، هر کس که استغفار بکند، صیغه استغفار جاری بکند و قلباً ندامت نبرد، حضرت فرمود: این نفس خودش را مسخره کرده است. «وَمَنْ سأَلَ الله التوفیقَ ولم یجتهد فقد استهزأ بنفسه»، کسی که از پروردگار درخواست توفیق می‌کند ولی مجاهده نمی‌کند، باز می‌گیرد می‌خوابد، خودش را مسخره کرده است، «ومن اسْتحزَمَ ولمْ یَحْذَرْ فقد استهزأ بنفسه»، کسی هم که دوست دارد احتیاط کند، ولی خودداری از گناه نمی‌کند، خودش را مسخره کرده است، «ومن سأل الله الجَنَّةَ و لمْ یَصْبِرْ علی الشّدائد فقد استهزأ بنفسه»، کسی که از خدا بهشت می‌طلبد، ولی بر سختی‌ها صبر نمی‌کند، خود را مسخره کرده است، البته اگر کسی درخواست بهشت دارد، باید در برابر گناه و سختی‌ها صبر کند، اما علیه‌السلام فرمود: «حُفَّتِ الْجَنَّةُ بِالْمَکَارِه» باید در مقابل حوادث روز افزون صبور باشد، زبانش را نگه بدارد، افعالش را حساب کند؛ خدا شاهد است، اگر افعال شما با فرمایش اهل‌بیت(ع) منطبق نشود، مُبَعَّد است، همان رفتار، شما را از ساحت قرب اقدس پروردگار دور می‌کند. «و مَنْ تَعَوَّذَ بالله مِنَ النّارِ وَ لَمْ یَتْرُکْ شَهَوَاتِ الدُّنیا فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ»، تصور می‌کنید که مثلاً خدا باید بدون عزم جزم و بدون زحمت، شما را از امیال نفسانی منصرف بکند، آخه یک قدمی هم باید من بردارم آقاجون من! «و مَن ذَکَرَ المَوتَ و لَم یَستَعِدَّ لَه فَقد اسْتَهْزَأ بِنَفسِه»، هر کس که ذکر موت بکند، ولی استعداد برای آن تهیه نمی‌کند، خود را مسخره کرده است. *آمادگی برای مرگ به چیست؟ «یا امیرالمؤمنین! ما الإستعدادُ؟» وقتی که از امیرالمومنین علیه‌السلام سؤال می‌کنند که: آمادگی برای مرگ چیست؟، حضرت بیان می‌فرماید: که استعداد عبارت از این است که اوامر پروردگار را اطاعت بکنید، نواهی را منتهی بشوید (ترک کنید)، فضائل اخلاقی را متخلق بشوید، یعنی عمل بکنید، حسد و کبر و بخل را از خودتان دور بکنید. «وَ مَنْ ذَکَرَ الله وَ لَمْ یَسْتَبِقْ إلی لِقَائِهِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفسِه»، کسی که متذکر پروردگار شد و لقاء پرورگار را اشتیاق ندارد، آن شخص خودش را استهزا کرده است، کسی هم که اصرار به معاصی دارد و توبه و جبران نمی‌کند و از آن طرف، از خدا درخواست عفو می‌کند، «فَقَد اسْتَهزَء بِنَفسِه»، خودش را مسخره کرده است! :: تفسیر روز آیه 42 تا 47 سوره مبارکه مدثر: مَا سَلَكَكمُ‏ْ فىِ سَقَرَ؛ قَالُواْ لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ؛ وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِینَ؛ وَ كُنَّا نخَُوضُ مَعَ الخَْائضِینَ؛ وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ؛ حَتىَّ أَتَئنَا الْیَقِینُ. [به آنان رو كرده مى‏ گویند:] چه چیز شما را به دوزخ وارد كرد؟ مى ‏گویند: ما از نمازگزاران نبودیم و به تهیدستان و نیازمندان طعام نمى‏ دادیم و پیوسته با اهل باطل همنشین و همصدا بودیم و همواره روز جزا را انكار مى ‏كردیم تا آنكه مرگ ما فرا رسید. بر اساس این آیات، وقتی از دوزخیان سوال می شود چه کردید که اهل جهنم شدید؟ آنها چهار عامل را از مهمترین عوامل این بدعاقبتی خود معرفی می کنند و می گویند: نخست اینكه ما از نمازگزاران نبودیم (قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ) که اگر نماز مى ‏خواندیم نماز ما را به یاد خدا مى‏ انداخت و نهى از فحشاء و منكر مى‏كرد و ما را به صراط مستقیم الهى دعوت مى‏ نمود. دیگر اینكه ما اطعام مسكین نمى‏كردیم (وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِینَ) مراد از «اطعام مسكین»، انفاق بر تهى دستان جامعه است به مقدارى كه بتوانند كمر راست كنند و حوائجشان برطرف شود. گرچه اطعام مسكین به معنى غذا دادن به بینوایان است؛ ولى ظاهرا منظور از آن، هر گونه كمك به نیازمندیهاى ضرورى نیازمندان مى‏ باشد؛ اعم از خوراك و پوشاك و مسكن و غیر اینها. دیگر اینكه ما پیوسته با اهل باطل همنشین و هم صدا مى‏ شدیم (وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِینَ)؛ هر صدایى که بر ضد حق بلند مى‏شد و هر مجلسى که براى ترویج باطل تشكیل مى‏گردید و ما با خبر مى‏شدیم، با آنها همراهى مى‏كردیم و همرنگ جماعت مى‏شدیم؛ سخنان آنها را تصدیق مى‏كردیم و بر تكذیب و انكار آنها صحه مى‏گذاردیم و از مسخره بازی آنها نسبت به حق لذت مى‏ بردیم. منظور از «خوض» سرگرمى عملى و زبانى در باطل، و فرو رفتن در آن است، به طورى كه به كلى از توجه به غیر باطل غفلت شود. «خوض در باطل» معنى وسیع و گسترده‏اى دارد كه هم شامل ورود در مجالس كسانى مى‏شود كه آیات خدا را به باد استهزا مى‏گیرند، تبلیغات ضد اسلامى مى‏كنند، یا ترویج بدعت مى‏نمایند، و یا شوخی هاى ركیك دارند، یا گناهانى را كه انجام داده‏اند به عنوان افتخار یا لذت نقل مى‏كنند، و همچنین شركت در مجالس غیبت و تهمت و لهو و لعب و مانند آنها، ولى در آیه مورد بحث بیشتر نظر بر مجالسى است كه براى تضعیف دین خدا و استهزاى مقدسات، و ترویج كفر و شرك و بى‏ دینى تشكیل مى‏ شود. سپس مى‏ افزایند: و اینكه ما همواره روز جزا را انكار مى‏كردیم (وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ)؛ تا زمانى كه مرگ ما فرا رسید (حَتَّى أَتانَا الْیَقِینُ). ناگفته پیداست که انكار معاد و روز حساب، تمام ارزش هاى الهى و اخلاقى را متزلزل مى‏سازد و انسان را براى ارتكاب گناه شجاع مى‏ كند، و موانع را از این راه بر مى‏ دارد، مخصوصاً اگر این مسأله به صورت یك امر مداوم تا پایان عمر در آید. از این آیات به خوبى استفاده مى‏ شود كه این امور چهار گانه یعنى«نماز» و «زكات» و «ترك مجالس اهل باطل» و «ایمان به قیامت»، اهمیت و نقش فوق العاده‏اى در هدایت و تربیت انسان دارد و بر همین اساس؛ جهنم جاى نمازگزاران واقعى، زكات دهندگان، تاركان باطل و مؤمنان به قیامت نیست. :: نوای روز
آمدم ای شاه پناهم بده ...
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت