وقتی صبح ها در تلویزیون اتفاق خاصی نمی افتد!
نحوه اجرای این برنامهها از شبکههای مختلف در این سالها، سوژهیابیها و حوزههای مورد توجه برنامهسازان دقیقا در حال تکرار است. کمتر پیش آمده در برنامههای ترکیبی صبح تلویزیون اتفاق شگفتانگیزی بیفتد و مخاطب پای تلویزیون میخکوب شود. نمونههای موفقی وجود داشتهاند که البته دامن خود را از تکرار و افتادن در دام بیهودهگویی منزه داشتهاند که شاخصترین آنها شهیدی فر و برنامه پر مخاطبش، «مردم ایران سلام» بود. برنامهای که خلاء آن در برنامههای صبح این روزهای صدا و سیما به شدت احساس میشود.
البته صدا و سیما خود را در عرصه رقابت در برنامهسازی تلویزیونی فعال میداند اما این رقابت بیش از آنکه بین شبکههای داخلی وجود داشته باشد در عرصه برنامهسازی در تقابل با برنامههای ماهوارهای صورت گرفته است؛ به عنوان مثال با راهاندازی برنامههای بیست و چهار ساعته در شبکههای ماهوارهای فارسی زبان، صدا و سیما به این نتیجه رسید که وجود برنامههای شبانهروزی یکی از الزامات فعالیتهای رسانهای در گستره رسانهای مانند تلویزیون است. اینکه چرا پیش از این برنامهها، مدیران سازمان صدا و سیما به این نتیجه نرسیده بودند خود مساله مهمی است. آیا مخاطبان ایرانی داخل کشور پیش از راهاندازی شبکههای ماهوارهای فارسی زبان نیازی به برنامههای شبانهروزی نداشتند؟
برنامههای صبح صدا و سیما یکی از مهمترین گزارهها در بیان عدم رقابتی بودن برنامههای تلویزیونی است. این برنامهها معمولا به صورت برنامههای ترکیبی و با محوریت گفتگو ساخته میشود و معمولا در این برنامهها گزارشهای اجتماعی، اخبار فرهنگی، توجه به مسائل پیرامون خانوادهها و... مورد توجه قرار میگیرد؛ طبیعی است که نفس ساخت چنین برنامههایی در بادی امر بسیار پسندیده است. اما نحوه اجرای این ایده مطلوب جای تامل بسیاری دارد.
یکی از ضعفهای جدی برنامههای صبح سیما -که البته میتوان گفت ضعف تنها برنامههای صبح این رسانه نیست و برنامههای ترکیبی دیگر سیما در اوقات دیگر شبانه روز هم تقریبا به همین وضع مبتلا هستند- حضور کارشناسان درجه دو و سه به عنوان کارشناس و متخصص در این برنامههای ترکیبی است. چند سال پیش در گفتگوی یکی از نشریات زرد با یکی از افرادی که به عنوان کارشناس در این برنامهها حضور پیدا میکرد، وی تاکید کرده بود به عنوان بیننده به برنامه زنگ زده بوده و نکاتی را در خصوص کامپیوتر به آنها گوشزد کرده بود و تهیهکننده و کارگردان آن برنامه تلویزیونی -که هنوز هم برنامهشان از تلویزیون پخش میشود- از او خواسته بودند تا اجرای بخش کامپیوتر و فنآوری آن برنامه را به عهده بگیرد. یعنی به همین سادگی و بدون توجه به عقبه علمی و فعالیتهای تجربی فرد از او برای شرکت در این برنامه دعوت به عمل آمده بود. لذا از خبرگی و مهارت و دانش آکادمیک در آن برنامه خبری نبود؛ هرچند این ماجرا به چند سال قبل بازمیگردد اما این روند همچنان توسط برنامهسازان این دست برنامهها وجود دارد؛ پزشکان دعوت شده به این گونه برنامهها و علیالخصوص برنامههای صبح صدا و سیما مطرحترین و خبرهترین پزشکان کشور نیستند، بلکه پزشکان عادی هستند که حتی حضور در این برنامهها برای آنها به نوعی تبلیغ هم به حساب میآید و بنابر این معمولا به درخواست برنامهسازان «نه» نمیگویند.
نحوه اجرای این برنامهها از شبکههای مختلف در این سالها، سوژهیابیها و حوزههای مورد توجه برنامهسازان دقیقا در حال تکرار است. کمتر پیش آمده در برنامههای ترکیبی صبح تلویزیون اتفاق شگفتانگیزی بیفتد و مخاطب پای تلویزیون میخکوب شود. نمونههای موفقی وجود داشتهاند که البته دامن خود را از تکرار و افتادن در دام بیهودهگویی منزه داشتهاند که شاخصترین آنها شهیدی فر و برنامه پر مخاطبش، «مردم ایران سلام» بود. برنامهای که خلاء آن در برنامههای صبح این روزهای صدا و سیما به شدت احساس میشود. در کنار این مساله، برنامههایی که در دهههای هفتاد تا اواسط دهه هشتاد توسط اقبال واحدی و نظام اسلامی و توکلی در شبکه یک و در برنامه صبح بخیر ایران اجرا میشد هم پرمخاطبترین برنامههای صبحگاهی تلویزیون بود که البته دلیل عمده این مساله هم انحصار برنامههای صبحگاهی تلویزیون در شبکه یک و برنامه صبح بخیر ایران بود؛ برنامهای که این روزها با به کار گیری مجریان جوان و کمتر شناخته شده میکوشد رویکرد جدیدی در برنامهسازی ارائه کند.
برنامهسازان صبح سیما در مقطعی با درک خستگی مخاطب از دکورهای همیشگی و ادبیات رسمی مجریان به این نتیجه رسیدند تا فاصله میان مخاطب و مجری را از بین ببرند، لذا کوشیدند با به کار گیری مجریان جوانتر و البته با ایجاد فضایی صمیمی بین مخاطبان داخل خانه و مهمانان داخل استودیو خون تازهای را به رگ برنامهسازی صبح تلویزیون تزریق کنند. خروجی این رویکرد هرچند باعث شد تابوی عصاقورتدادگی مجریان شکسته شود اما آنچه را که امروز شاهد آنیم، فضای صمیمی و البته تصنعی میان مجریان و مهمانان و بینندگان این برنامهها است که یخ آن با هیچ شوخی و مزاحی از سوی مجریان این برنامهها هم باز نمیشود.
از عادات برنامههای صبح این روزهای سیما، ساخت کلیپهای کوتاه از زندگی افرادی است که به اصطلاح اتفاق شاخص و ویژهای در زندگی آنها افتاده است. افرادی که شایستگی آن را داشتهاند که اجتماع به دلیل فعالیت ویژه آنان، آنها را بشناسد؛ اما عملا برنامهسازان زمان مراجعه به این افراد، رویکرد «داشتن ویژگی» را فراموش کردهاند و به گفتگو با افراد معمولی در اصناف مختلف میپردازند. گفتگو با افرادی که ممکن است شمای مخاطبِ این یادداشت هم از این دست افراد در محله خود داشته باشید. صرف مثلا خیاط بودن یک فرد که هیچ ویژگی منحصر به فردی هم ندارد، باعث نمیشود رسانه رسمی کشور، به مدت قابل توجهی در خدمت معرفی او باشد. گفتگوهایی که برای مخاطبان به هیچ وجه جذاب نیست و تنها پر کننده زمان برنامه است. یا سفر به شهرها و شهرستانهای مختلف و دیدار با افراد مختلفی که بر سر زمین خود در حال فعالیتهای کشاورزی هستند، تار و پود این گونه از برنامههای صبحگاهی تلویزیون از کثرت استعمال سوژهها نخ نما شده است و متاسفانه هنوز برنامهسازان تلویزیونی به این صرافت نیفتادهاند که باید کار جدیتری کرد.
مجموعا صبح، طلیعه و پیشانی روز است و سیاستگذاران، مدیران و برنامهسازان صدا و سیما نیز بر اهمیت برنامههایی که هر روز صبح از صدا و سیما پخش میشود وقوف دارند، اما برنامههایی که از آنتن صدا و سیما پخش میشود برنامههایی نیست که سرشار از معنویت، شادی، امید به زندگی و... باشد تا مردم را با آسودگی خیال به محل کارهایشان گسیل دارد، بلکه برنامهسازی در صدا و سیما بیشتر از آنکه کاری فرهنگی باشد به نظر میرسد فعالیتی اداری ـیا حتی میتوان گفت تجاری، اقتصادیـ از سوی تهیهکنندگان این برنامهها است، بی آنکه به دغدغههای فرهنگی و نیازهای جامعه هدف توجهی شود. نهایتا باید در خصوص برنامههای صبح صدا و سیما به این مصرع خواجه شیراز تمسک کرد که: عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی...
دیدگاه تان را بنویسید