پشت پرده خبر دروغ عليه پرويز پرستويي

کد خبر: 210566

حاج كاظم آژانس شيشه اي در تكذيبيه خود آورده كه تا آخرين نفس هايش به بازيگري و سينما متعهد است. اما مي دانيد دليل اين تعهد چيست؟

آويني فيلم: امروز خبري توسط يكي از رسانه ها منتشر شد كه با وجود تكذيب در همان ابتداي انتشار، حواشي زيادي پيرامون آن اتفاق افتاد. خبر كناره گيري پرويز پرستويي از دنياي بازيگري همان اتفاقي است كه امروز سوژه دروغين يك رسانه شده و بعد هم اينكه ديگر رسانه ها آن را نقل قول كردند. حاج كاظم آژانس شيشه اي در تكذيبيه خود آورده كه تا آخرين نفس هايش به بازيگري و سينما متعهد است. اما مي دانيد دليل اين تعهد چيست؟ تعهد پرستويي از يك خاطره آب مي خورد. بهتر است خودتان آن را بخوانيد: من فيلم «آژانس شيشه اي» را كار كردم. خودم همداني هستم و رفتم آنجا كه جشنواره ي دفاع مقدس در همدان قرار بود به من جايزه دهد. وقتي من رفتم و پا گذاشتم به سينماي همدان، ۱۰ روز بود كه «آژانس شيشه اي» آنجا در كنار جشنواره اكران بود. مردم ازدحام كرده بودند و اول وقتي مرا ديدند، خيلي ابراز احساسات كردند. بعدش ديدم از ته سالن يكنفر با دو عصا و با بدبختي دارد به طرف من مي آيد. من هم رفتم طرفش. نيم متر مانده بود به او برسم كه عصا را انداخت و افتاد توي بغل من. او گريه كرد، من گريه كردم. دم گوشش گفتم، چكار مي كني؟ چرا ما را خراب مان كردي؟ گفت، من خود عباس ام! عباسي كه در آژانس شيشه اي تركش توي گلويش هست و مي خواهد بميرد. گفتم، يعني چي خود عباس ام؟ گفت، فقط اسمم فرق مي كند. من تركش توي بدنم هست، كميسيون پزشكي تشكيل شده، بايد بروم لندن. ولي من را نمي فرستند. ولي يك اتفاقي در من افتاده. گفتم چي؟ گفت، من در واقع به ضرب و زور قرص و دارو زنده ام. وقتي پايم را از خانه مي گذارم بيرون، نمي دانم پنج دقيقه ي ديگر مي خورم زمين يا ۱۰ دقيقه ي ديگر. اصلاً اميد به برگشت من ندارند. اما اين فيلم باعث شد اتفاقي در من بيفتد. مدير سينما لطف كرده و من را بيرون نمي كند. ۱۰ روز است كه از صبح ميآيم سينما و تا شب آژانس شيشه اي مي بينم و اين موجب شده من ۱۰ روز داروهايم را قطع كنم. اينجاست كه من مي بينم چه وظايف سنگيني دارم، چه مسئوليت سنگيني ست. پس هنر آن قدر وسيع و ژرف است كه مي تواند زندگي يك انسان را نجات دهد. متاسفانه اكثر فيلم هاي ما الان درگير سوژه هاي دم دستي شده اند كه حتي وقت پركن هم نيستند. من فكر مي كنم كه امروزه مردم ايران با پروسه اي كه طي كرده اند، انقلاب، جنگ و پس لرزه هاي جنگ و بعد بقيه مسائلي كه همين طوري مي آيد جلو، هنوز حال خوب خودشان را شايد پيدا نكرده اند. فراغتي پيدا نكرده اند كه به يك آرامش كامل برسند. آن وقت من هنرمند وظيفه ام در قبال اين مردم چيست؟ هر جاي دنيا من فكر مي كنم، اين اصلاً خاص ايران نيست كه هنرمند يك شرح وظايف خيلي سنگيني دارد. ما مي توانيم يك بيمار را نجات دهيم، لبخندي گوشه ي لب كسي بنشانيم. خيلي سخت است خنداندن آدمها در خيلي از مواقع. خيلي سخت است اشك آدم را درآوري. ما اگر بتوانيم اين ارتباط را داشته باشيم، خيلي وضع خوبي خواهيم داشت. در هر جاي دنيا.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها

      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فردانیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد