سرویس فرهنگي «فردا»: سردار سوداگر چهرهاي محبوب و محجوب يود كه اطرافيانش خاطراه هاي به ياد ماندني زيادي از اين سردار فقيد به ياد دارند. محمد معتمدی يكي از خوانندگان «فردا» خاطرهاي به ياد ماندني از ديدار خود با سردار سوداگر را براي فردا ارسال كرده است كه در ادامه متن آن را ميخوانيد: سال 1380 بود به اتفاق حمید دوستم برای برگزاری یادواره شهدا دردزفول حرکت کردیم رفتیم به تهران ولشکر 27 محمد رسول الله سردار را از طریق برادر خانمش که از خانواده شهدای دزفول هستند می شناختیم رسیدیم وخودمان را معرفی کردیم دم در کارت ومدارک دادیم و وارد شدیم. در بین راه دیوارهای راهرو را که نگاه می کردیم تصاویر مقام معظم رهبری با شهدای لشکر 27 محمد رسوالله بود. تصاویر معروف ترین شهدا برایم جالب بود که چه کسانی در این لشکر بودند بعد از کمی انتظار وارد شدیم. سردار بعد از سلام گفت از کجا آمده اید گفتم بسیجی هستیم از دزفول آمدیم با همان پا و جسم آسیب دیده بلند شد وبه طرف در آمد و به گرمی با ما احوال پرسی کرد و شروع کردیم به حرف زدن یک غلط املایی در نامه بود سردار دوستانه به ما گفت چگونه نگارش کنیم وقتی با ایشان حرف می زدیم آرامش
داشتیم بار اول بود می دیدیمش ولی اصلا استرس های معمول را نداشتیم. جدای از همکاری ما را راهنمایی کردند و نکاتی را گفتند که در برگزاری یادواره مد نظر داشته باشیم ما از دفتر ایشان بیرون آمدیم اما همچنان گرم آن ملاقات بودیم و ندیدم ایشان را تا به مناسبت مراسم درگذشت نوجوانش در مسجد جامع دزفول و چقدر غمگین بود. هم رزم سردار در سپاه دزفول برایم تعریف می کرد سردار زمانی مسئول اطلاعات و عملیات بودند برج بلندی بود که به وسیله آن تحرکات دشمن را زیر نظرداشتند این برج مستقیم در تیر رس دشمن بود به مرور زمان چند پایه فلزی آن قطع شده بود می گفتند هرجوشکاری را می آوردیم از ترس بلندی و دشمن نمی توانست بالا برود و پایه ها را جوش کند. سردار گفت خودم می روم و با پای مصنوعی شروع کرد به بالا رفتن از برج در مقابل بهت و حیرت ما و در آن ارتفاع بالا شروع به جوش کردن پایه ها نمود با سرازیر شدن تکه های آتش جوشکاری پای مصنوعی سردار آتش گرفت ودشمن شروع کرد به شلیک کردن اما ایشان پای مصنوعی را جدا کرد وبه پایین پرتاب کرد و کار جوش کاری را تمام و با یک پا از برج فلزی پایین آمد.این ها ذخایر انقلاب بودند و هستند وانسانهای کم و کوچکی
نبودند هم در اخلاق هم در رزم هم در شجاعت دزفول سوداگرها و سرداران زیادی چون او تقدیم این انقلاب کرد کسانی که سودای کربلا داشتند ومی رفتند تا انتقام سیلی زهرا بگیرند. دزفول تا ابد به تو و هم رزمانت می بالد و امشب تو در بزم دوستان قدیمی و آسمانیت هستی وما در سوگ فراقت.
دیدگاه تان را بنویسید