اصغر فرهادی:مهاجرت نکرده‌ام

کد خبر: 180029

من نه مهاجرت کرده‌ام و نه قصد مهاجرت دارم. اولين بار هم خبر مهاجرتم را پشت چراغ قرمزي در ميدان هفت تير تهران شنيدم.

فرارو: خود اصغر فرهادی در باره شایعاتی که درباره فیلم بعدی و ماجرای مهاجرتش شنیده می شود گفته که اولین بار این اخبار را پشت چراغ قرمزي در ميدان هفت تير تهران شنيده است و با صراحت و شفافیت گفته است: «واضح است که نه. من نه مهاجرت کرده‌ام و نه قصد مهاجرت دارم.» فرهادی خیلی اهل مصاحبه نیست ترجیح می‌دهد بدون حاشیه فیلمش را بسازد، خودش هم گفته که مصاحبه خیلی دشوارتر از فیلم‌سازی است روی همین حساب بازار حاشیه‌ها و شایعات داغ می‌شود، یکی او را به ایستادن در صف سفارت خروس نشان متهم می‌کند و دیگری «جدایی نادر از سیمین» را حدیث نفس خود فرهادی به حساب می آورد که عشق مهاجرت دارد. با هر جایزه‌ی جدیدی که به فهرست جوایز «جدایی نادر از سیمین» افزوده می‌شود یک حاشیه‌ی تازه برای فرهادی رقم می‌خورد، برخی تلویحا و برخی آشکارا او و فیلمش را می‌نوازند، از ابراهیم حاتمی‌کیا گرفته که به بهانه ستایش از یک فیلم دیگر با گوشه و کنایه به فرهادی می‌تازد و تا منتقد عجیبی مثل مسعود فراستی که واکنشش به فیلم فرهادی کاملا قابل پیش بینی بود. پس از مدت‌ها فرهادی تن به یک مصاحبه داده، و در پاسخ به این‌ پرسش که چرا پاسخی به این حرف و حدیث‌ها نمی دهد خیلی مختصر و مفید گفته است: «يا باور داريم مردم باهوشند يا نه. اگر باور داريم، خيلي جاي نگراني نيست. خودشان مي‌توانند سره را از ناسره تشخيص بدهند.» با توجه به موفقيت حضور «جدايي نادر از سيمين» در گلدن گلوب و معرفي فيلم به عنوان نماينده‌ي سينماي ايران در مراسم اسکار امسال، چقدر به گرفتن جايزه‌ي اسکار اميدواريد؟ همه‌ي فيلم‌ها را نديده‌ام. از طرفي اسکار چندان قابل پيش بيني نيست. قبلاً هم فيلم‌هايي بوده‌اند که عليرغم حدس و گمان‌ها در ليست نهايي حضور نداشته‌اند. علاوه بر خود فيلم، ميزان تبليغات نقش موثري دارد. فيلمسازان چند ماه پياپي، بي‌وقفه در حال صحبت و مصاحبه درباره‌ي فيلمشان‌اند. چند هزار نفر براي انتخاب يک فيلم راي مي‌دهند و مصاحبه‌ها غالباً در جهت معرفي فيلم است. من تنها درچند سفر کوتاه توانستم براي معرفي فيلم بروم. چند روز پياپي از صبح تا شب مصاحبه کردن با سوال‌هاي مشابه و اجباراً پاسخ‌هاي مشابه، کار خسته کننده‌ايست. گاهي بعضي مصاحبه‌ها را بعد از چند بار ترجمه، اينجا و آنجا مي‌خوانم. آن قدر لحن و ادبياتش در اين دست به دست شدن تغيير کرده که برعکس آن چيزي شده که منظور بوده. اين سواي نقل قول‌ها و مصاحبه‌هاي جعلي است که گاهي به اسم خودم مي‌خوانم. به هر حال نياز بود که مثل ديگر فيلمسازها چند ماه در آنجا مستقر شوم، که اين امکان به خاطر نوشتن فيلمنامه‌ي جديدم، وجود ندارد. ـ «جدايي نادر از سيمين» در کشورهاي زيادي به نمايش درآمد، آيا از واکنش تماشاگران در کشورهاي مختلف اطلاعي داريد؟ واکنش تماشاگران را تنها در کشورهايي مثل فرانسه، آلمان، آمريکا و کانادا از نزديک ديده‌ام. واکنش‌ها چندان متفاوت با آنچه در ايران اتفاق افتاده نيست. آنهايي که از نزديک نظراتشان را شنيده‌ام، غالباً موقعيت‌هاي داستان، رفتار شخصيت‌ها و روابط بينشان را همه‌گير و فارغ از جغرافيا و شرايط محيطي خاص مي‌دانستند. اين جمله را که شخصيت‌هاي فيلم برايشان ملموس و آشناست، زياد شنيده‌ام. ـاخيراً کساني چون برادران داردن و راجر ايبرت درباره‌ي فيلم نظراتي را اعلام کردند که مثبت بوده است، خودتان پيش بيني چنين واکنش‌هايي را مي‌کرديد؟ پيش بيني نمي‌کردم. به دليل جزئيات بومي و زياد بودن ديالوگ‌ها، استقبال از فيلم بيرون از ايران را چيزي در اندازه‌ي «چهارشنبه سوري» مي‌ديدم. يادم است وقتي فيلمنامه را به دوستم، آقاي معادي، براي بازي‌ در فيلم دادم، او هم همين احساس را داشت. ما با هم فيلمنامه‌ي ديگري نوشته بوديم که قرار بود در برلين ساخته شود. پيمان بعد از خواندن فيلمنامه‌ي «جدايي نادر از سيمين» نگران بود که با ساخته شدن آن و فاصله افتادن بين موفقيت‌هاي خارجي «درباره الي» و فيلمي که قرار بود بيرون از ايران بسازيم، ديگر اين امکان فراهم نشود و عدم موفقيت «جدايي نادر از سيمين» در بيرون از ايران، فرصت ساختن آن فيلم ديگر در برلين را منتفي کند. اما آن قدر درگير داستان شده بودم که برايم اهميتي نداشت بعد از آن در خارج از ايران چه اتفاقي براي فيلم رخ خواهد داد. حتي فيلم را براي نماينده‌اي که از جشنواره‌ي برلين آمده بود زيرنويس هم نکرده بوديم. او با مترجمي که همراهش بود فيلم را ديد و اولين کسي بود که برعکس آنچه تصور مي‌کرديم، به عنوان يک غير ايراني با فيلم ارتباط برقرار کرد. ـ تاثير موفقيت‌هاي «جدايي نادر از سيمين» بر مسير فيلمسازي شما چه خواهد بود؟ اين موفقيت‌ها همان قدر که مي‌توانند باعث انگيزه و اراده‌ي بيشتر براي ادامه‌ي کار شوند، به‌ همان اندازه هم مي‌توانند فيلمساز را اسير رقابت با خود کنند و براي رهايي از اين آسيب، به زعم من يک راه وجود دارد: هر چه سريع‌تر فيلم قبلي و موفقيت‌هايش را بگذاريم و به فيلم بعدي دل ببنديم. بعد از «درباره‌ الي» هم با «جدايي نادر از سيمين» خودم را از آن فيلم جدا کردم. اين راه خوبيست براي در امان ماندن از آسيب‌هاي نا‌خواسته‌اي که موفقيت به بار مي‌آورد. ـ چه شد که تصميم گرفتيد فيلم بعدي‌تان را خارج از ايران بسازيد؟ به يک دليل ساده و روشن: قصه در پاريس اتفاق مي‌افتد. داستان سفر چند روزه‌ي کسي است به پاريس. اين قصه را کجا بايد ساخت؟ ـ آيا فيلمنامه‌ي ‌فيلم جديدتان همان فيلمنامه‌ايست که با پيمان معادي نوشته بوديد؟ نه. ارتباطي ميان اين دو فيلمنامه نيست. من و پيمان در دوره‌اي که «درباره‌الي» در مرحله‌ي تدوين بود شروع به نوشتن فيلم‌نامه‌اي کرديم. حاصل کار هم قابل قبول از آب در آمد. قرارداد ساخت آن هم براي کار در برلين بسته شد، اما با پيش آمدن ايده‌ي «جدايي نادر از سيمين» علي رغم همه برنامه ريزي‌ها،از ساخت آن منصرف شدم. ـ اين سال‌ها، تمايل به ساخت فيلم در خارج از کشور زياد شده. فکر مي‌کنيد علتش چيست؟ حتماً هر کس براي ساختن فيلم در خارج از ايران دليل خاص خودش را دارد. همه به يک دليل مشترک دست به ساخت فيلم در خارج از ايران نمي‌زنند. ـ آيا ساخت فيلم در خارج از کشور امکان بيشتري براي جهاني شدن به فيلمساز مي‌دهد؟ تصور من اين نيست. تجربه نشان داده ساخت فيلم در فضاي بومي قابليت بيشتري در جلب مخاطب گسترده جهاني دارد. ولي يک چيزي اين ميان فراموش نشود. وقتي قصه‌اي به ذهن شما مي‌رسد و شب و روزتان را سرشار از شوق نوشتنش مي‌کند، ديگر اين حرف‌ها و حساب‌گري‌ها کنار مي‌رود. اين قصه است که شما را به دنبال خود مي‌کشد و نه اينکه شما قصه را به دنبال خود. ـ واکنش شما به حاشيه‌ها و حرف و حديث‌هايي که در ارتباط با ساخت فيلم جديدتان در خارج از کشور به وجود آمده چيست؟ واکنشم تمرکز و دقت بيشتر بر فيلم بعديم است. ـ ولي گاهي بي‌پاسخ گذاشتن اين گونه صحبت‌ها به نوعي باعث قوت گرفتن و جدي شدن اين شايعات براي عموم مي‌شود. يا باور داريم مردم باهوشند يا نه. اگر باور داريم، خيلي جاي نگراني نيست. خودشان مي‌توانند سره را از ناسره تشخيص بدهند. ـ پس خبر مهاجرت شما واقعيت ندارد؟ واضح است که نه. من نه مهاجرت کرده‌ام و نه قصد مهاجرت دارم. اولين بار هم خبر مهاجرتم را پشت چراغ قرمزي در ميدان هفت تير تهران شنيدم. کمتر از دو ماه است که براي تحقيق و آشنايي با فضا به پاريس آمده‌ام تا نوشتن فيلمنامه را با همکار نويسنده‌اي که در پاريس ساکن است آغاز کنم و بعد از اتمام نگارش هم مشغول پيش توليد و فيلمبرداري خواهيم شد. بلافاصله بعد از آماده شدن فيلم هم با خانواده‌ام، که نمي‌خواستم اين مدت را از آن‌ها دور باشم، به ايران باز خواهيم گشت. به هر حال وقتي قرار است شما فيلمي در کشوري ديگر بسازيد، لازم است مدتي آنجا بمانيد و در حد ضرورت داستان با محيط آشنا شويد. نمي‌شود براي چنين داستاني امروز آمد و فردا پيش توليد کرد و يک ماه يا دو ماه بعد فيلمبرداري. زمان نياز است. ـ در ماههاي گذشته اظهارنظرهاي مختلفي درباره‌ي فيلم شما ابراز شده که گاه به شدت متضاد و حتي غيرمنتظره بودند در اين بين معدودي هم صفت «سياه نمايي» را به فيلم نسبت داده‌اند. نظرتان در مورد اين اظهارات چيست؟ همانطور که اشاره کرديد، عده‌ي معدودي چنين چيزي را مطرح کرده‌اند، اين حرف که به فيلم نسبت مي‌دهند، مثل حکايت‌ مهاجرتي است که مي‌خواهند به زور به من نسبت بدهند. اين دور‌ترين و بعيد‌ترين برچسبي است که مي‌شود به فيلم زد. ـ شايد حجم موفقيت‌هاي فيلم در خارج از ايران باعث چنين نظري شده؟ بله. به بهانه و استناد اتفاقاتي که بيرون از ايران براي فيلم افتاده چنين نظري را مي‌دهند. يعني اگر همين فيلم، با همين مختصات، بيرون از ايران تماشاگري نداشت و به جشنواره‌اي نمي‌رفت، «سياه‌نما» نبود. موضوعشان فيلم نيست، جوايز است. اول جوايز را مي‌بينند و بعد در فيلم دنبال دليل جوايز مي‌گردند. از ته به سر حرکت مي‌کنند و چون تنها قادرند هر آنچه در هستي است، از خدا، دين، اخلاق تا هنر و سينما را از روزنه‌ي تنگ سياست ببينند، به اين نتيجه دلخواهشان مي‌رسند که چون اين فيلم خارج از ايران مورد توجه قرار گرفته، پس سياه‌نمايي کرده. ـ سينماي اجتماعي خيلي وقتها در معرض اين اتهام بوده. چرا؟ چسباندن برچسب سياه‌نمايي به سينماي اجتماعي که صادقانه سعي در بازنمايي وقايع و پرسشگري دارد، به نوعي فرار از پذيرش مسئوليت است. اين تنها محدود به سينما نيست و در عرصه‌هاي ديگر نيز از اين شيوه استفاده مي‌شود. اگر خوشبينانه فرض کنيم که اين اظهارات از سر نيات شخصي و سياسي نيست و به آنچه مي‌گويند باور دارند، با اين برداشت تک بعدي تمام فيلم‌هاي اجتماعي تاريخ سينماي دنيا سياه نمايي مي‌کنند. قصدم آن نيست که بگويم هيچ فيلم سياه‌نمايي در تاريخ ساخته نشده و هيچ جشنواره‌اي در دنيا به اين دليل فيلمي را مورد تشويق قرار نداده. فيلم‌هاي جعلي و تقلبي هم در همه جا ساخته مي‌شوند که از ابتدا اهدافشان مشخص است. اما اينکه به اين خاطر، هر فيلم اجتماعي را متهم به سياه‌نمايي کرد منطقي نيست. به اين عده که وانمود مي‌کنند نگران تصوير کشور در بيرون از ايران هستند بايد يادآوري کرد به دليل تعداد و حجم رسانه‌ها در دنياي امروز، تصويري که سياست از مردم يک کشور به جا مي‌گذارد نگران‌كننده‌تر است تا سينما. ـ از نظر شما معيار براي تشخيص مرز سياه نمايي و واقع گرايي در يک فيلم اجتماعي چيست؟به طور مثال در مورد فيلم «جدايي نادر از سيمين»؟ برداشت تماشاگران از يک فيلم يکي از بهترين معيارهاست. در مورد «جدايي نادر از سيمين» درغالب نقدهايي که بيرون از ايران بر فيلم نوشته شده به اين نکته اشاره شده که با تصوير جديد و مدرني از ايران رو به رو هستيم. تصوير مردمي با دغدغه‌هاي پيچيده‌ي انسان امروز. بهترين افراد براي قضاوت درباره‌ي اينکه اين فيلم چه برداشتي از ايران به غير ايراني مي‌دهد، ايرانيان خارج از کشورند که فيلم را همراه با تماشاگر خارجي ديده‌اند و به دليل زندگي در فرهنگ و جامعه‌اي ديگر، به تصويري که از کشورشان ارائه مي‌شود حساس‌ترند. يکي از افتخارات فيلم احساس سربلندي تماشاگران ايراني بعد از تماشاي آن با مخاطب خارجي است. براي اين گروه از تماشاگران که مشوق بسياري از تماشاگران خارجي هم بوده‌اند که فيلم را ببينند، اينکه فيلم توانسته به سهم خود در پاک کردن تصوير کليشه‌اي و نادرستي که از مردم ايران در ذهن بعضي از تماشاگران خارجي نقش بسته قدمي بردارد، باعث خوشحالي‌شان است. آن عده که برچسب سياه‌نمايي را به فيلم مي‌زنند دو نکته را تعمدا کتمان مي‌کنند. اول آنکه پيش از موفقيت‌هاي اين روزها در خارج از ايران، اين فيلم هم مثل فيلم‌هاي قبلي من ابتدا در داخل کشور و بين همين مردم ديده شد. برخوردهاي مردم، اهالي سينما و منتقدان داخل کشور را ناديده گرفته و بر طبل موفقيت‌هاي خارجي مي‌کوبند تا فيلم را صرفاً فيلمي جشنواره‌اي و ساخته شده براي تماشاگر غير ايراني قلمداد کنند. نکته‌ي دوم آنکه من پيش از اين نيز، چه در زماني که نمايشنامه مي‌نوشتم و به صحنه مي‌بردم، چه دوراني که در تلويزيون سريال‌هايي چون «داستان يک شهر» را مي‌ساختم، با همين سبک و سياق نوشته‌ام و کار کرده‌ام. آن زمان نه جشنواره‌ي خارجي در کار بود و نه جايزه‌اي. ـ برخي هم ايراد مي‌گيرند که چرا فيلم «جدايي نادر از سيمين» فضاي توام با اميد را به مخاطب منتقل نمي‌کند؟ من اين مثال را قبلا هم زده‌ام . بدون آنکه قصد مقايسه باشد. وقتي يک بيمار پيش پزشکي مي‌رود و پزشک متوجه بيماري او مي‌شود يا مي‌تواند براي دلخوشي بيمار از بيماري و عواقب آن چيزي نگويد و بيمار هم خوشحال و دعاگو مطب را ترک کند و يا صريح و روشن به بيمار درباره بيماريش توضيح دهد، در حالت اول ظاهرا بيمار اميدوار و راضي مطب را ترک مي‌کند اما بي‌خبر از بيماري که چندي بعد او را زمين گير خواهد کرد، در حالت دوم اگرچه بيمار ناراحت و نگران مطب را ترک مي‌کند اما اميد آن را دارد که به دليل آگاهي بر بيماريش راه درماني پيدا کند، در کداميک از اين حالت‌ها اميد واقعي و عميق‌تري به بيمار داده شده و درکداميک اميدي جعلي و پوچ؟ ـ پيش‌بيني مي‌كنيد،فيلم جديدتان در ايران هم به نمايش در خواهد آمد؟ به نظرم هيچ ممانعتي براي اکران آن وجود ندارد. شرکت «ممنتو»، تهيه‌کننده فيلم هم اين آمادگي را براي هماهنگي اکران داخل ايران و خارج از کشور اعلام کرده و در قرارداد قيد کرده‌ايم. ـ عنوان اين فيلم چيست؟ هنوز اسم قطعي فيلم انتخاب نشده. ـ کسي از بازيگران انتخاب شده؟ با تعدادي از بازيگران به طور ضمني صحبت شده، ولي همه چيز منوط به اتمام نگارش اولين نسخه از فيلمنامه است و بعد از اتمام فيلمنامه، کار انتخاب بازيگر در تهران و اينجا شروع خواهد شد. ـ چه تعدادي از گروه ايراني و چه تعداد اروپايي خواهند بود؟ گروه ترکيبي از هر دو طرف هستند. بازيگران هم به همين صورت. گروه کارگرداني هم که اين روز‌ها مشغول کارند ايراني هستند.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت