ماجرای تقلب انتظامی سر کلاس بیضایی
واقعا عشق و علاقه وافری به درس خواندن داشتم. وقتی فارغالتحصیل شدم نزد دکتر شهابی که معلم زبان آلمانیام بود رفتم و به او گفتم میخواهم در رشته فلسفه در مقطع کارشناسی ارشد ادامه تحصیل دهم، اما او به من گفت: به جای این کار برو و هنرت را ادامه بده.
جام جم: همه می دانند عزت الله انتظامی هنرمندی منظم و سر وقت است به گفته خودش، این نظم را از تئاتر کسب کرده است؛ هنری که در آن وقتشناسی و حاضر شدن بر سر کار در هر شرایطی از ضروریات است. او نهتنها در نقشهای بزرگ تئاتری و سینمایی ظاهر شده، بلکه در فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی نیز نقشی بزرگ به عهده گرفته است. از 1320 خورشیدی روی صحنه تئاتر آمده، از اواخر دهه 40 در فیلمهای سینمایی هنری و موفق زیادی بازی کرده و پس از انقلاب مجموعه تلویزیونی بزرگ هزاردستان را از خود به یادگار گذاشته است؛ سریالی که بدون «خان مظفر» دیدنی نبود.گاو، هالو، دایره مینا، حاجی واشنگتن، کمالالملک، شیر سنگی، هزاردستان، اجارهنشینها، روسری آبی، هامون و ستارهها تنها گوشهای از فیلمهایی است که در آنها نقشآفرینی کرده است.گفتوگو با هنرمندی پیش روی شماست که نیاز به هیچ معرفی ندارد؛ چرا که علاقهمندان بیشمارش او را با نقشهایش به خوبی میشناسند. شما همواره از عبدالحسین نوشین به عنوان یکی از استادان اولیه خود در راه هنر نام بردهاید. نوشین در سال 1326 تئاتر فردوسی را پایهگذاری کرد. اگر ممکن است دراین باره توضیح دهید؟ من پیش از این که به دانشکده هنرهای زیبای تهران بیایم، در آلمان در کلاسهای شبانه سینما تئاتر تحصیل میکردم و در کنار آن در کارخانه ریختهگری و ذوب آهن نیز کار میکردم. پس از این که به تهران آمدم، در دانشکده هنرهای دراماتیک هنرهای زیبای تهران مشغول شدم و فیلم «گاو» را هم بازی کردم. یک بار نزد دکتر نامدار رئیس دانشکده هنرهای زیبای تهران رفتم و گفتم آمدهام درس بخوانم، اما او حرفم را جدی نگرفت و از اتاق بیرونم کرد. ساعت 2 همان روز که از دفترش بیرون آمد، مرا دید که هنوز مقابل اتاقش ایستادهام. گفت: هنوز که اینجا هستی؟ پاسخ دادم: من آمدهام درس بخوانم و شما مرا بیرون میکنید. گریهام گرفت. دیپلم من برق صنعتی در مدرسه آلمانها بود و در دانشگاه تهران قبول نمیشد. دکتر نامدار به من گفت تمام فعالیتهایی که در مدرسه سینما تئاتر آلمان تا امروز کردهای را در یک نامه بنویس. من هم شروع کردم به نوشتن. نامه را گرفت و شماره تلفنم را خواست و گفت خبرت میکنم. یک هفته بعد به من خبر داد که هیات امنای دانشکده موافقت کردهاند که بدون کنکور وارد دانشگاه شوی. فکر میکنم اولین و آخرین دانشجوی دانشکده هنرهای زیبای تهران بودم که بدون کنکور وارد دانشگاه شدم. خاطرهای هم از زمان تحصیل در دانشکده هنرهای زیبای تهران دارید؟ در آن سالها بهرام بیضایی در دانشکده تاریخ چین تدریس میکرد. به خاطرم هست یک بار زمان امتحان این درس بر سر کلاس بیضایی نشسته بودم و نمیدانستم چه بنویسم. دانشجویی پشت سر من در جلسه امتحان نشسته بود و مرتب میگفت: ورقهات را بده من برایت بنویسم. در این زمان، بیضایی گفت: ورقهات را بیاور و با صدای بلند گفت من نمره الف را به عزتالله انتظامی میدهم. درحالی که ورقه من سفید بود. بعد از این که به دانشکده هنرهای زیبا راه یافتم، 4 سال، تمام مهمانیها و جشنها را قطع کردم. آن زمان یک فولکس قراضه داشتم و شب و روزم را در این فولکس درس میخواندم. آن زمان ازدواج هم کرده بودید؟ بله. سه پسرم را هم داشتم. در تئاتر هم کار میکردم. اما واقعا عشق و علاقه وافری به درس خواندن داشتم. وقتی فارغالتحصیل شدم نزد دکتر شهابی که معلم زبان آلمانیام بود رفتم و به او گفتم میخواهم در رشته فلسفه در مقطع کارشناسی ارشد ادامه تحصیل دهم، اما او به من گفت: به جای این کار برو و هنرت را ادامه بده. به هر حال رای مرا برای ادامه تحصیل زد و من دنبال حرفه بازیگریام را گرفتم، اما هنوز هم فکر میکنم در راه هنر هر چقدر که آدم بخواند کم است. اعتقادم این است همه کسانی که میخواهند به انجام کارهای هنری بپردازند ضرورت دارد به دانشگاه بروند و کلاسهای بازیگری نمیتواند جای تحصیلات آکادمیک را دراین زمینه پر کند. امروز هم مطالعه من وحشتناک است. من در همه جا یک کتاب دارم. بالای سرم موقع خواب، پشت میز کارم و اگر بیادبی نباشد حتی در روشویی هم یک کتاب دارم و حواسم به همه آنها هم هست که تا کجا رسیدهاند. البته الان کتاب خوب کم چاپ میشود. بیشتر چه کتابهایی میخوانید؟ از رمانهای نویسندگانی چون صادق هدایت، اسماعیل فصیح و... خوشم میآید و کتابهایشان را مطالعه میکنم. به طور کلی ادبیات سنگین را دوست دارم. تصورم براین است که تحصیلات و سواد لازمه کار هنری است و آنهایی که در راه هنر قدم برمیدارند باید تا زمانی که زنده هستند بخوانند و بیاموزند. چون روزبهروز هنر به سمت نو شدن میرود و پیشرفت میکند و هنرمند باید درجریان تمام این پیشرفتها باشد. یک خاطرهای از تحصیل شما در دانشکده هنرهای زیبای تهران وجود دارد و آن این است که استاد حمید سمندریان نقل کرده بود وقتی شما به عنوان شاگرد به این دانشکده رفتید او اعلام کرده بود به هیچ وجه در جایگاه استاد نمیتواند مقابل شما قرار گیرد. بله.سمندریان میگفت که من نمیتوانم به تو درس بدهم که البته این مساله نشان از لطف و بزرگواری او داشت. استاد سمندریان که تحصیلات تئاتری خود را در آلمان به پایان رسانده است یکی از بهترین استادانی است که افتخار شاگردی ایشان را داشتهام. امروز سطح مطالعه را بین جوانان چطور میبینید؟ کمرنگ است، اما من هر کسی را میبینم که میخواهد کار هنری انجام دهد به او میگویم حتما هنر را از طریق آکادمیک نیز دنبال کند و لااقل لیسانس بگیرد. البته خیلیها هم هستند که لیسانس دارند اما آن بازیگری را ندارند. ببینید، هنر آن چیزی است که از شما خلق شده باشد. به نظرم بازیگر باید نقشهایی را که قرار است آنها را بازی کند، خوب درک کند و شخصیت و کاراکتر را بشناسد و حتی مطالعهای روی گذشته آن نیز داشته باشد. اگر ممکن است درباره موزه تئاتر هم بگویید که برخلاف موزه سینما تا امروز خبری از تاسیس و راهاندازی آن نیست؟ ما خیلی تلاش کردیم این کار انجام شود. با وجود این که سابقه تئاتر از سینما بیشتر است. قرار بود قدیمیترین تئاتری را که در لالهزار واقع است (تئاتر تهران) و در حال حاضر در دست جهاد دانشگاهی است به موزه تئاتر اختصاص دهند که ندادند. به نظر میرسد تاسیس موزه تئاتر دغدغه مسوولان نیست.
دیدگاه تان را بنویسید