تلخ و شیرین های مختارنامه چه بود؟

کد خبر: 171142

از طرف دیگر قرار گرفتن لوکیشن‌های سریال در نقاط خارج از شهر و رفت و آمد مکرر عوامل به این لوکیشن‌ها تهدیدی جدی برای پروژه محسوب می‌شد. بخش عمده‌ای از فیلم برداری سریال مختارنامه در منطقه «احمد آباد مستوفی» صورت گرفت. جایی در خارج از تهران که برای رفت و آمد به آن باید همیشه از «جاده کمربندی اسلامشهر» استفاده می‌شد.

تلخ و شیرین های مختارنامه چه بود؟
رضا استادی، هفته نامه سلامت: ساخت سریال مختارنامه هم برای سازندگان و دست اندرکاران آن اعتبار به همراه داشته و هم باعث شده تا مخاطبان سیما برای یک دوره یک ساله شاهد یک اثر نمایشی جذاب از تلویزیون باشند.
با پخش این سریال حتی منتقدان سخت گیر هم پذیرفتند که اگر عزم و اراده‌ای جدی وجود داشته باشد تلویزیون می‌تواند اثری کیفی و قابل قبول تولید کند. حالا هم که مسوولان به پشتوانه ساخته شدن این سریال در هر سخنرانی خبر از ساخت مختارهای دیگر می‌دهند و می‌گویند قصد دارند تولید چنین سریال‌هایی را ادامه دهند. با این همه فایده و مزیتی که ساخت سریال مختارنامه داشته شاید این عنوان که «مختارنامه به سلامت چه کسانی آسیب رساند»؟
نکته عجیبی باشد اما این واقعیتی است که در مطلب پیش رو مورد توجه و بررسی قرار گرفته است. آنچه می‌خوانید فصلی از کتاب «ناگفته‌های مختارنامه» است که رضا استادی مدیر روابط عمومی این سریال تلویزیونی در حال نگارش و تدوین آن است. این فصل از کتاب به تاثیر ساخت سریال مختارنامه بر سلامت روحی، جسمی و روانی دست اندرکاران آن اختصاص دارد.
تاثیرات روانی دوری از خانواده
چند هفته قبل برای ماموریتی کاری به جنوب ایران رفتم. منطقه‌ای گرم که در این فصل از تابستان تبدیل به یک حمام سونای بزرگ می‌شود و هیچ آدم عاقلی در شرایطی که کاری در خارج از منزل یا اداره نداشته باشد، به خودش اجازه حرکت در چنین فضایی را نمی‌دهد.
با هواپیما رفتم و با هواپیما برگشتم و در فاصله زمانی و مکانی هم اتوموبیل مجهز به «کولر گازی» همراه و همدم من بود. وقتی هم که تشنگی قصد زورآزمایی داشت، نوشیدنی خُنکی به یاری می‌آمد. کل این ماموریت دو روز طول کشید اما با وجود مهیا بودن همه امکانات رفاهی، وقتی به خانه برگشتم، به همسرم گفتم: «تازه فهمیدم سازندگان سریال مختارنامه در این شش سال چه کشیدند»!
این اولین سفر کاری من بعد از ازدواج با همسرم بود. اولین بار بود که از هم دور می‌ماندیم و من که تا آن زمان در چنین موقعیتی قرار نگرفته بودم، بار‌ها و بار‌ها جمله‌هایی از همکاران پیشین خود در سریال مختارنامه را به خاطر آوردم که همیشه از مدت زمان طولانی کار در شهرستان گلایه داشتند. آن هم کار در شرایطی که دستمزدی پرداخت نشده و فشار کاری فراوانی هم بر عوامل وجود دارد.
این بخش از جملات من را آنهایی که ازدواج کرده‌اند می‌دانند و آنهایی که صاحب فرزند شده‌اند بیشتر درک می‌کنند.
مجرد‌ها نیز خیلی زود متوجه این موضوع خواهند شد که دوری از خانواده ـ حتی برای دو شب و حتی زمانی که در بهترین شرایط قرار داریم ـ تا چه اندازه کاری سخت و مشکل است اما واقعیت این است که دست اندرکاران سریال مختارنامه در طول ساخت این سریال بار‌ها و بار‌ها در چنین شرایط سختی قرار گرفتند و تازه در وضعیتی این دوری را تحمل می‌کردند که مشکلات مالی فراوانی وجود داشت و حقوق عوامل با تاخیر فراوانی پرداخت می‌شد و عملا آن‌ها در شرایطی این سختی و دوری‌گاه یک ماهه را تحمل می‌کردند که خانه را با «جیب خالی» ترک کرده بودند! حالا باید در چنین شرایط روحی و روانی خاصی در بیابان‌های اطراف شاهرود و ۱۲۰ کیلومتر دور‌تر از شهر، صحنه‌هایی را با دقت و جزئیات فراوان به تصویر می‌کشیدند که در آن سپاه توابین روبروی سپاه بنی امیه قرار می‌گرفت و هر دو طرف دیالوگ‌هایی حسی را در لابلای جنگی جانانه با یکدیگر مطرح می‌کردند.
آن‌ها با کارگردان و تهیه کننده سخت گیری مواجه بودند که پیش از همه از بخش‌هایی از زندگی شخصی خود را تعطیل کرده بودند تا مختارنامه کاری آبرومند از آب دربیاید. حتما با خودتان می‌گوید: «خُب این افراد می‌توانستند مختارنامه را‌‌ رها کرده و به سراغ کارهایی بروند که سیستم پرداخت مالی آن‌ها منظم‌تر است»!
پاسخ سوال این است: «برای دست اندرکاران سریال مختارنامه همزمان با ساخت این سریال شرایط کاری بهتری وجود داشت اما همه آن‌ها علاقه‌ای به مختارنامه داشتند و بخش اعظمی از کار را با شرایط اینچنینی پشت سر گذاشته بودند. خداحافظی آن‌ها به هر دلیلی با سریال مختارنامه به معنای از بین رفتن اجر معنوی فعالیت‌های صورت گرفته بود و باز هم این دلیلی بود که سبب می‌شد علی رغم فشار کاری فراوان و مشکلات اینچنینی همچنان بر ادامه حضور در سریال مختارنامه پافشاری کنند».
نتیجه چنین وضعیت تناقض آمیزی چیزی جز فشار روانی بر اغلب دست اندرکاران نبود. ضمن آنکه معمولا در چنین آثاری با این گستردگی فضای روانی سنگینی حاکم است. همه عوامل چنین سریال‌ها و فیلم‌هایی پس از پایان کار، چند جمله کلیشه‌ای را به ذهن می‌سپارند تا در پاسخ دیگران در توصیف آن اثر بگویند. جملاتی همچون: «این کار همه‌اش خاطره بود»، «عوامل با هم خیلی صمیمی بودند»، «به جای کار کردن با هم زندگی کردیم» و....
در کنار این واقعیت نکته مهم تری هم وجود دارد و آن این است که به دلیل گستردگی و حساسیت کار، اغلب هیچ اشتباهی از سوی افراد پذیرفته شده نیست و با کوچک‌ترین خطایی امنیت شغلی افراد به خطر می‌افتد و شرایطی پیش می‌آید که امکان «ادامه همکاری» از بین می‌رود. البته همه دست اندرکاران چنین آثاری از موهبت کاغذی یک برگی به نام «قرارداد» برخوردار هستند اما وقتی اختلافی رخ می‌دهد، معمولا دیگر امکانی برای ادامه همکاری وجود ندارد.
این موضوع درخصوص «عوامل پشت صحنه» به شدت وجود دارد اما «بازیگران» از این قاعده مستثنی هستند و ناز آن‌ها همیشه خریدار دارد اما‌گاه اختلافی کوچک سبب خروج طراح صحنه و لباس، مدیر تصویربرداری، گریمور و.. از سریال می‌شود و دیگر راهی برای بازگشت وجود ندارد.
در کنار همه این موارد یک نکته کلیدی و مهم در سلامت روانی افراد نیز وجود دارد و آن این است که معمولا دست اندرکاران سینما و تلویزیون، برای مدت زمانی حدودا دو تا سه ماه قدرت تحمل با یکدیگر و هم زیستی مسالمت آمیز را دارند.
ذات این حرفه اینگونه است که افراد در مدت زمان‌هایی کوتاه با یکدیگر همکار شوند و زمانی که مدت این همکاری از سه ماه بیشتر می‌شود، به مرور فضای کاری خسته کننده می‌شوند و‌گاه فضایی منفی و باند گونه در کار شکل می‌گیرد که این مسئله تبعات روانی فراوانی به همراه دارد.
سریال‌هایی مانند مختارنامه معمولا در لوکیشن‌هایی خارج از شهر مقابل دوربین می‌رود. آدم‌ها هر روز به طور متوسط بیش از دو ساعت در مسیر رفت و برگشت هستند و بیش از دوازده ساعت درگیر کار.
یعنی به طور متوسط بیش از نیمی از روز شاهد چهره‌هایی تکراری هستند که در فعالیتی سخت و اغلب طاقت فرسا درگیر هستند. این مسئله به مرور باعث تنفر آدم‌ها از یکدیگر می‌شود. حالا باید کاری کرد تا این وضعیت به حداقل برسد اما معمولا کاری از دست کسی برنمی آید و چاره‌ای جز تحمل این شرایط نیست.
مدتی بعد آدم‌ها به یکدیگر عادت می‌کنند و حالا مشکل اصلی زمانی خود را نشان می‌دهد که قرار است کار به پایان برسد و آدم‌ها بعد از چند سال زندگی پُر فراز و نشیب با هم، از یکدیگر جدا شوند. تبعات این موضوع اغلب چیزی شبیه «طلاق» میان زن و شوهرهاست!
حتما می‌گویید این چه تناقضی است که آدم‌ها از کار در کنار هم ممکن است ناراضی باشند اما هنگام جدایی از یکدیگر اذیت شوند؟! پاسخ این سوال این است: «آدم‌ها در این مدت به فضای کار و به یکدیگر عادت کرده‌اند و حالا دل کندن از این فضا برایشان سخت و غیر ممکن است».
خارج از شهر خطر در کمین است
در کنار مشکلات روحی و روانی،‌گاه حوادثی نیز در کارگاه‌های ساخت دکور مختارنامه اتفاق می‌افتاد. از داربست افتادن کارگران، قطع انگشت در زیر دستگاه برش چوب و... حواثی بود که تا به حال کسی به آن اشاره یا توجهی نکرده است.
البته همه عوامل این پروژه بیمه بودند و در صورت بروز چنین حوادثی بیمه هزینه درمان را پرداخت می‌کرد اما بهرحال چنین حوادثی تاثیر روانی بدی بر روی سایرین می‌گذاشت. نکته جالب توجه اینکه هیچ‌گاه آمبولانس یا پزشک در سر صحنه وجود نداشت تا در صورت خطرهای احتمالی به افراد کمک کند و همیشه با بروز چنین سوانحی، فرد مجروح روی صندلی‌های عقب یک اتوموبیل سواری جا می‌گرفت و عازم درمانگاه می‌شد.
«عقرب گزیدگی» و «مار گزیدگی» هم خطرهای دیگری بود که به دلیل کار در بیابان عوامل را تهدید می‌کرد که خوشبختانه موردی جدی اتفاق نیفتاد.
از طرف دیگر قرار گرفتن لوکیشن‌های سریال در نقاط خارج از شهر و رفت و آمد مکرر عوامل به این لوکیشن‌ها تهدیدی جدی برای پروژه محسوب می‌شد. بخش عمده‌ای از فیلم برداری سریال مختارنامه در منطقه «احمد آباد مستوفی» صورت گرفت. جایی در خارج از تهران که برای رفت و آمد به آن باید همیشه از «جاده کمربندی اسلامشهر» استفاده می‌شد.
این کمربندی جاده خطرناکی بود که متاسفانه گهگاه تصادف‌ها مرگباری در آن اتفاق می‌افتاد. در زمان حضور در آبادان نیز چنین وضعیتی حاکم بود. این شهر به دلیل رانندگی نه چندان خوب مردم شهرت زیادی دارد. در شاهرود گروه هر روز باید فاصله ۱۲۰ کیلومتری از شهر تا لوکیشن را طی می‌کرد. حساسیت بحث رفت و آمد آنقدر زیاد بود که میرباقری به عنوان کارگردان شخصا بار‌ها با راننده‌ها صحبت کرده و از آن‌ها می‌خواست تُند نروند، احتیاط کنند و عجله‌ای برای رسیدن به مقصد نداشته باشند.
خوشبختانه در طول مدت ساخت سریال نیز جز چند مورد تصادف و چپ شدن اتوموبیل‌ها، اتفاق ناگواری رخ نداد. بد نیست بدانید حتی «کاوه فتوحی» بازیگر نقش حضرت اباالفضل (ع) نیز یکبار در مسیر راه کمپ تا لوکیشن، دچار سانحه شد و اتوموبیلش چپ کرد اما به او آسیبی نرسید.
وقوع چنین آسیب‌هایی زمانی پیچیده و سخت می‌شود که در آن بازیگری آسیب ببیند که هنوز بخشی از نقش وی به پایان نرسیده است. چنین اتفاقی می‌تواند هزینه‌های جبران ناپذیری را به پروژه تحمیل کند که خوشبختانه سریال مختارنامه چنین اتفاق‌هایی رخ نداد. سایر حوادث پیش آمده از قبیل فرو رفتن تیر به چشم یک هنرور، خوردن ضربه شمشیر به چشم رضا رویگری و... نیز تاثیری منفی در روند کار نداشت.
پخش همزمان سریال و چند برابر شدن گرفتاری‌ها
در تلویزیون سریال‌ها یا به شکل آماده (تدوین شده، با موسیقی و صداگذاری شده) به پخش تحویل داده می‌شوند و یا این مراحل کار و آماده سازی همزمان با پخش صورت می‌گیرد.
داوود میرباقری در مرحله فیلم برداری سریال مختارنامه بار‌ها اعلام کرده بود که مختارنامه نباید به شکل همزمان با پخش، آماده نمایش شود. او تجربه تلخی در سریال امام علی داشت و همزمانی پخش با انجام امور فنی، باعث عجله‌ای در کار شده بود که از نظر کیفی به سریال لطمه زده بود.
اما این تجربه تلخ باز هم در مختارنامه تکرار شد و با عجله مسوولان تلویزیون، کار پخش سریال به پخش هر شبی رسید. در چنین شرایطی فقط تدوین کار آماده شده بود اما ساخت موسیقی و صداگذاری عملا انرژی فراوانی از گروه گرفت و باعث شد به قول تهیه کننده سریال محمود فلاح «مرحله پس تولید سخت‌تر از تولید بشود».
در این مرحله گروه کثیری از عوامل پشت صحنه درگیر فشارهای ناشی از همزمانی پخش سریال با تولید شدند، به خصوص آنکه در این مرحله سریال مختارنامه بازتاب‌های رسانه‌ای فراوانی داشت که نیازمند رفع و رجوع بود و به همین دلیل پاسخگویی به آن همزمان با رساندن سریال به پخش زحمت زیادی را می‌برد.
گروهی که در مرحله پس از تولید و آماده سازی سریال مختارنامه را همراهی کردند، بار‌ها در اثر استرس و فشار کاری دچار مشکل شدند و کارشان به بیمارستان کشید. آنها‌گاه یک هفته تمام مجبور به حضور در دفتر کار بودند و امکانی برای خروج از این مکان نداشتند. این فشار‌ها ممکن است در کوتاه مدت تاثیری نداشته باشد اما به مرور و بعد از پایان کار در دراز مدت اثرات خود را نمایان می‌کند.
سریال مختارنامه برای مخاطبان تلویزیونی آن به پایان رسیده و حالا جز خاطره‌ای خوش در ذهن مخاطبان چیزی باقی نمانده است اما برای دست اندرکاران و عوامل سریال، یک زندگی طولانی و سخت بوده. سختی‌هایی که ممکن است تا سال‌های سال اثرات خود را به دنبال داشته باشد.
وقتی برای این بخش از مطلبم به دنبال مصداقی مشخص و روشن می‌گردم، به یاد موهای سرم می‌افتم که در مدت پخش مختارنامه به میزان قابل توجهی سفید شد و به خاطر می‌آورم که در تمام مدت طول ساخت این سریال، کمتر پیش آمد تا به شکل منظم دستمزدم را در پایان هر ماه دریافت کنم. تاخیرهای سه ماهه در پرداخت دستمزدهای مختارنامه نکته عجیبی نبود و حالا امروز من و بسیاری از همکارانم، وقتی در پروژه‌ای جدید «به موقع» دستمزد می‌گیریم، این نظم و انضباط به جای آنکه برای ما حس خوبی به همراه داشته باشد، نوعی تعجب به همراه دارد.‌
گاه ذوق زده می‌شویم و با خودمان می‌گوییم: «حتما کار خوبی انجام دادیم که به موقع دستمزد گرفتیم»! اما واقعیت چیز دیگری است: «ما دستمزد خود را فقط به موقع دریافت کردیم اما بی‌نظمی‌های مالی مختارنامه فرهنگ اشتباهی را در ذهن ما ثبت کرد که بر اساس آن هیچ وقت منتظر دریافت حق و حقوق خود در زمان مقرر و تعیین شده نباشیم»!
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت