مردی که رقیبان را دوست نداشت

کد خبر: 165267

درحالی وی در آن مصاحبه که این‌‌روزها برای سرکوب سیدمهدی شجاعی توسط رسانه‌های گروهی خاص بازنشر شده است، این نویسنده محبوب را به رانت‌خواری متهم می‌کند که شخص سرشار در این سال‌ها خود مسئولیت‌های مدیریتی متعددی در موسسات، نهادها، نشریات و بنیادهای وابسته به دولت و نظام داشته است.

محمد کاشفی در شفاف نوشت: دکتر ولایتی در تازه‌ترین نشست عمومی انجمن قلم از ریاست این انجمن کناره‌گیری کرد. این نشست با هدف انتخاب اعضای هیأت مدیره برگزار شده بود که با عدم تمایل دکتر ولایتی در انتخابات هم‌راه شد. در بخش پرسش و پاسخ این نشست نیز محمدرضا سرشار و محسن پرویز پاسخ‌گوی سؤالات بودند. هم‌چنین این دو تن در دوره جدید در لیست اعضای اصلی هیأت رئیسه آمدند. اتفاقی که تازه‌گی نداشت و جز دو سال ریاست رضا امیرخانی در دوره‌های دیگر انجمن از ابتدا تاکنون هم‌واره اتفاق افتاده است. پس با یک تقسیم‌بندی ساده می‌شود این‌طور گفت: «تاریخ انجمن قلم به دو بخش کلی تقسیم می‌شود، دوران حضور سرشار و دوران دو ساله کناره‌گیری ایشان از انجمن». او از دوران دوری خود از انجمن (یعنی زمان مدیریت رضا امیرخانی) این‌چنین یاد می‌کند: «در اين دوران، بدترين -به معني واقعي كلمه- دوران هیأت مديره انجمن قلم ايران بود». سرشار در ادامه ادعا می‌کند ماحصل سال‌های 84-86 انجمن، تخلف از اساس‌نامه و قراردادها، جدايي، دشمني، كينه و... بود. این در حالی‌ست که در این دوره تمام فعالیت‌ها تحت بازرسان انجمن صورت می‌گرفته و در پایان ریاست امیرخانی این موضوع به تأئید بازرسان رسیده است. ابراهیم زاهدی مطلق در گفتگویی که در سال 86 با خبرگزاری مهر کرده، تأسیس کتاب‌فروشی، نمایش فیلم و اعزام نویسنده‌گان و شاعران به خارج از کشور و همچنین فراهم‌کردن تسهیلات رفاهی برای این قشر را از کارهای انجمن در دوران «دوری» آقای سرشار می‌داند. کارهایی که هر کدام در جای خود به چشم رسانه‌ها آمد. هم‌این هم برای آقای سرشار خوش‌آیند نه‌بود. طوری که در ادامه اعتراضات‌اش می‌آورد: «مسائل داخلي انجمن، به رسانه‎ها كشيده، و از اين طريق، اعتبار و حيثيتي كه با آن‎همه زحمت به دست آمده بود، مخدوش شد». اما معلوم نی‌است اعزام نویسنده‌گان به لبنان و دیدار با دبیرکل حزب‌الله، ایجاد تسهیلات برای سفر به آمریکای لاتین و تبدیل انباری متروکه‌ی انجمن به یک کتاب‌فروشی مدرن چه‌گونه توانسته حیثت و اعتبار انجمن را مخدوش کند. در حالی سرشار این‌چنین به قضاوت می‌نشیند که دوران صدارت رضا امیرخانی و با توجه به محبوبیت وی به عنوان یک نویسنده خبره و فعال فرهنگی، نام انجمن قلم را مکرر بر صفحه اول روزنامه‌ها آورد، و هیچ‌گاه به اندازه این دوران، جشنواره‌های انجمن مورد استقبال و پیگیری افکار عمومی قرار نگرفت. وضعیتی که با خروج قهرگونه امیرخانی به دلیل فشارهای سرشار و دوستانش، مجددا به دوران رکود قبلی بازگشت. جدای از این؛ جناب سرشار در گفتگو با نشریه فرهنگ عمومی از دغدغه‌های صنفی‌اش نیز حرف زده است. عضو اصلی انجمن قلم ایران نویسنده‌گان را به مذهبی و غیر مذهبی را تقسیم می‌کند. حال آن‌که در هیچ کجای اساس‌نامه انجمن چنین تفکیکی صورت نگرفته است. او در این گفتگو نام چند تن از نویسنده‌گان انقلابی را ذکر و به بررسی آثار آن‌ها می‌پردازد. از دید ایشان حاصل کار این نویسنده‌گان مناسب نسل جوان شناخته نشده و با جدیت توصیه به عدم حمایت نهادها و مراکز فرهنگی از این آثار می‌کند. افرادی که او نام می‌برد جزو خوش‌نام‌ترین و زبده‌ترین نویسنده‌گان پس از انقلاب هستند: کافی‌ست به استقبال مردمی از آثار آن‌ها و میزان محبوبیتی که نام‌شان دارد بسنده کنیم. البته گفتگوی سرشار با نشریه مذکور دو ماه بعد به عذرخواهی رسمی دبیر شورای فرهنگ عمومی منجر شد. منصور واعظی گفته بود: «...اگر مطلب فوق را قبل از انتشار دیده بودم، اجازه انتشار این بخش از مطلب را نمی‌دادم». درحالی وی در آن مصاحبه که این‌‌روزها برای سرکوب سیدمهدی شجاعی توسط رسانه‌های گروهی خاص بازنشر شده است، این نویسنده محبوب را به رانت‌خواری متهم می‌کند که شخص سرشار در این سال‌ها خود مسئولیت‌های مدیریتی متعددی در موسسات، نهادها، نشریات و بنیادهای وابسته به دولت و نظام داشته است. تکرار رفتار سرشار درباره رضا امیرخانی، ورای اختلافات سیاسی امروز که آن‌روزها اینگونه نبود، نشان از نوعی کینه‌توزی متاثر حسادتی دارد که حاضر به پذیرش موفقیت غیرقابل انکار نویسنده‌ای جوان نداشت، که با حضوری تازه در عرصه مدیریت فرهنگی روحی تازه و پرهیجان به پیکر خموده ادبیات متعهد به انقلاب اسلامی دمید. کینه‌توزی که هر چند رقبای سرشار را تک به تک حذف می‌کرد اما زخم اصلی بر جوانه امید نسل جوان علاقه‌مند به ادبیات متعهد زده می‌شد. با چنین تاریخچه‌ای شاید بهتر بتوان موضع‌گیری‌های سیاسی -هرچند نادرست- امروز فعالان فرهنگی را تفسیر کرد؛ افرادی که در عرصه هنر توفیق و محبوبیت خاصی نمی‌یافتند با گمارد‌ه‌شدن به مدیریت‌هایی انتصابی، کینه‌توزانه به جان رقبای خود در عرصه هنر‌ می‌افتادند و همچنان به دلایلی مورد حمایت مسئولین قرار می‌گرفتند؛ این تجربه‌ای است که نه در ادبیات، که در محدودیت‌های سینماگران متعهد به انقلاب نیز می‌توان دید. در این موقعیت، که مدیران نه‌چندان موفق ضمن تحت فشار قرار دادن رقبای خود، فضای فرهنگی را نیز به خمودگی و انحراف می‌کشاندند؛ آیا مخالفت هنرمندان با مسئولین ارشد و حامی این مدیران ناموفق، عجیب است؟ در پایان تنها باید گفت: در محک عمل کارنامه هر شخصی با معیارهای روزآمد و در دست‌رس قابل ارزیابی‌ست. و این خود با مقدمه عمل فرد هم‌راه است که در غیر این‌صورت دیگر کارنامه‌ای نمی‌ماند تا ارزیابی شود. حال بهتر است بپرسیم کارنامه جناب سرشار را چه‌گونه می‌شود دید تا بی‌هیچ بغض و کینه‌ای بررسی شود؟

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت