روز دوازدهم/ تقوای امت

کد خبر: 158167

برادران و خواهران من! امتحان، براى همه هست. وقتى در مقیاس یك ملت ملاحظه كنیم، مى‌بینیم همه ملت‌ها در فراز و نشیب زندگى، دچار امتحان مى‌شوند.

پایگاه اطلاع‌رسانی رهبر انقلاب: تقوا در زندگى انسان، فواید زیادى دارد. از جمله این فواید، یكى این است كه انسانِ باتقوا مى‌تواند خود را در لغزشگاه‌ها و دست‌اندازهاى زندگى حفظ كند؛ ولى انسان بى‌تقوا، نمى‌تواند. اگر انسان بتواند روح تقوا را -كه عبارت است از مراقبت دائم نسبت به خود و توجّه همیشگى در اعمال و حتّى افكار خود و فعل و تَركى كه به انسان منتسب مى‌شود- در خود به‌وجود آورد، نتیجه‌اش این مى‌شود كه در امتحانات الهى، سالم مى‌ماند. چون كه معناى تقوا عبارت است از توجّه و پاییدن خود؛ مراقبت كردن از خود و تن به غفلت ندادن. تقوای فردی، تقوای ملی برادران و خواهران من! امتحان، براى همه هست. وقتى در مقیاس یك ملت ملاحظه كنیم، مى‌بینیم همه ملت‌ها در فراز و نشیب زندگى، دچار امتحان مى‌شوند. در مقیاس افراد هم كه نگاه كنیم، همه‌افراد دچار امتحان مى‌شوند. امتحان‌ها مختلف است امّا هست. آن‌جا كه لذتى بر سرِ راهِ انسان پیدا مى‌شود و نفْس انسان به آن لذّت كه خلاف شرع است راغب مى‌گردد، آن‌جا جاى امتحان است. آن‌جا كه پولى سر راه انسان قرار مى‌گیرد و انسان مى‌تواند آن را به‌دست آورد اما خلاف قانون خدا و مقرّرات الهى است، جاى امتحان است. آن‌جا كه سخنى بر زبان انسان جارى مى‌شود و آن سخن براى شخص انسان فایده دارد اما سخن باطلى است، جاى امتحان است. آن‌جا كه گفتن حرفى لازم است و خدا از انسان مى‌خواهد كه آن حرف را بزند اما گفتن آن حرف خطر و زحمت در پى دارد، جاى امتحان الهى است. در مقیاس امّت‌ها و ملت‌ها كه حساب كنیم، وقتى ملتى به ثروت و قدرتى مى‌رسد، به پیروزى‌اى دست مى‌یابد و به رشد علمى‌اى نائل مى‌گردد، آن‌جا جاى امتحان آن ملت است. اگر ملت‌ها بتوانند در اوج قدرت، خودشان را سالم نگه دارند، از امتحانْ سرافراز بیرون آمده‌اند. اما اگر جمعیت‌ها و ملت‌ها آن‌وقت كه زحمت از سرشان كم شد، خدا را فراموش كردند، ناموفّق و سرافكنده از امتحان بیرون آمده‌اند. لذا قرآن در سوره كوتاه «نصر» خطاب به پیغمبر صلوات‌اللَّه‌علیه مى‌فرماید: «بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم. إذا جاء نصراللَّه و الفتح و رأیت النّاس یدخلون فى دین اللَّه افواجاً» این اوج قدرت یك نبى است كه خدا به او فتح و نصرت بدهد و مردم گروه گروه در دین او وارد شوند. این‌جا، جایى است كه انسان باید مواظب خود باشد. لذا مى‌افزاید: «فسبّح بحمد ربك و استغفره إنّه كان توّاباً» در همان لحظه پیروزى به یاد خدا باش. خدا را تسبیح كن و حمد بگو كه رویكرد این‌همه توفیقْ نه كار تو، كه كار خداست. به خودت نگاه نكن؛ به قدرت الهى نگاه كن. یك ملت، یك رهبرى حكیمانه و الهى مثل نبىّ‌اكرم صلّى‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم در چنین جاهایى مواظب است كه امّت، راه خود را گم نكند. تقوا این‌جاست كه به داد یك ملت مى‌رسد. اگر ملتى با تقوا بود، راه پیشرفت، راه ایمان و راه بندگى خدا را ادامه خواهد داد. اگر ملت‌ها تقوا نداشته باشند، همان بلایى بر سرشان خواهد آمد كه ملت‌هاى مقتدر دنیا در جاى‌جاى تاریخ به آن دچار شده‌اند. آن‌ها دچار غرور، دچار استكبار، دچار ظلم، دچار بدرفتارى و دچار انحراف شدند؛ مردم را منحرف كردند؛ دنیا را خراب و فاسد كردند و آخر هم خودشان سرنگون شدند. یك نمونه‌اش را در همین سال‌هاى نزدیك، درباره یكى از دو امپراتورى عظیم موجود در دنیا (اتحاد جماهیر شوروی) مشاهده كردید. این، نتیجه بى‌تقوایى است. همه بى‌تقواهاى عالم -چه افراد و چه ملت‌ها- سقوطى را باید انتظار بكشند؛ و این سرنوشتى اجتناب‌ناپذیر است. به دنبال بى‌تقوایى، حتماً سقوط است. البته قبل از سقوط كامل، انحراف و فساد و خراب شدن است... امت نوح مؤمنین به حضرت نوح، واقعاً انسان‌هاى برگزیده‌اى بودند. درباره ماجراى حضرت نوح و مؤمنین به او در آیات شریفه سوره «هود» به‌طور مفصّل صحبت شده است. حضرت نوح، نهصد و پنجاه سال دعوت كرد. نتیجه و محصول دعوت او بعد از نهصد و پنجاه سال، عبارت بود از جمع معدودى كه در بین آن مردم جاهل و طغیانگر به نوح ایمان آوردند: «و ما آمن معه إلّا قلیل». سپس امتحان الهى براى آن قوم كافر، نزدیك شد؛ یعنى قضیه توفان. حضرت نوح به كشتى ساختن در خشكى پرداخت و مایه مسخره همه كسانى شد كه به او نگاه مى‌كردند. كشتى را باید لب دریا ساخت نه در خشكى و آن‌جایى كه با دریا شاید فرسنگ‌ها فاصله داشته باشد! كشتى بزرگى كه جماعتى را مى‌خواهد با خود حمل كند، چطور مى‌شود با فاصله زیاد از دریا درست كرد؟! قومِ كافر وقتى كه از كنار نوح و مؤمنین به او عبور مى‌كردند، به تمسخر مى‌پرداختند و مى‌گفتند: ببینند نوح و یارانش در بیرون شهرى كه محل سكونتشان است، به ساختن یك كشتى عظیم مشغولند! مؤمنین به نوح كسانى بودند كه تمسخرها را تحمّل مى‌كردند. آن‌ها كه نمى‌دانستند كشتى براى چیست! آن‌ها كه از ماجراى توفان و آبى كه از آسمان و زمین مى‌خواست بجوشد خبر نداشتند! امّا ایمانشان آن‌قدر قوى بود كه در مقابل تمسخرها و تسخر زدن‌ها، تاب آوردند و فشار افكار عمومى قدرتمندان جامعه را علیه خود تحمل كردند. مؤمنین نوح، مردمان فرودستى هم بودند: «إلا الذّین هم اراذلنا بادى الرأى». شاید مردمان طبقه سه و چهار جامعه آن روز محسوب مى‌شدند. حالا شما فكر كنید: جمعیت كمى در مقابل جمعیت زیادى كه پول دارند، قدرت دارند، زبان دارند، تبلیغات دارند، مورد تمسخر قرار مى‌گیرند و اهانت مى‌شوند اما تحمّل مى‌كنند. تحمّلى این‌چنین، ایمانى قوى مى‌خواهد. اطرافیان نوح و مؤمنین به نوح، این ایمان قوى را داشتند. بعد كه موضوع كشتى‌سازى پیش آمد، ایمان این‌ها بیشتر واضح شد: آن‌ها بر پیغمبرشان فشار نیاوردند كه «این چه كارى است مى‌كنى؟! براى چه در خشكى، كشتى مى‌سازى و چرا مایه مسخره ما شده‌اى؟!» نه؛ همه تلخی‌ها را تحمل كردند. آن‌ها كار عجیب و غریبى را شروع كرده بودند. فرض كنید در یك میدان بزرگ، وسط شهرى مانند تهران كه فرسنگ‌ها تا دریا فاصله دارد، یك نفر شروع به ساختن كشتى كند! این كار، توجیهى ندارد. مؤمنین به نوح تمسخرى را كه به‌جا هم تلقّى مى‌شد، تحمّل كردند. چنین تحملى ایمان مى‌خواهد؛ آن هم ایمان قوى. بعد كه باران از آسمان شروع به باریدن كرد و آب از زمین جوشید، نوح به مؤمنین خود گفت: «حالا سوار شوید!» سوار شدند و حیوانات را هم سوار كردند. اوضاع و شرایط جوّى طورى بود كه معلوم مى‌كرد سرتاسر دنیا را آب فرا خواهد گرفت. فرمان خدا به نوح این بود كه: «قُلنَا احْمل فیها من كلّ زوجین اثنین و اهلك». همه موجودات جفت را (زوجین اثنین یعنى دو جفت) سوار كشتى كن. معلوم بود حادثه‌اى در شرف تكوین است كه بناست به هیچ‌چیزِ دنیا رحم نكند. آن‌ها سوار كشتى شدند. كشتى حركت كرد و پس از آن دنیا را آب گرفت. انسان‌ها غرق و حیوانات نابود شدند. آن جمع برگزیده مؤمن، اطراف حضرت نوح ماندند. امتحان كفّار تمام شد اما امتحان مؤمنینْ هنوز تمام نشده بود. یك امتحان بود كه در دوران ایمان به پیامبر در مقابل سختی‌ها صبر و تحمّل كنند و تمسخرها را تاب بیاورند. امتحان سختى بود؛ امتحانِ دوران شدّت! مؤمنین به نوح، امتحان را راحت گذراندند. آزمونی دشوارتر گاهى امتحان دورانِ شدّت، راحت‌تر از امتحان دوران رَخاء و رفاه و آسایش است... بنده دیده‌ام مبارزینى كه دوران شدّتشان را به پاكیزه‌ترین وضع گذراندند اما در دوران رخائشان، گرفتار كثافت و فساد شدند. گردابِ امتحان، گرداب بسیار سختى است. همان مردمى كه آن شدّت‌ها را در كنار نوح تحمّل كردند به دوران رخاء و آسایش رسیدند. «قیل یا نوح اهبط بسلام منّا و بركات علیك» و آب فرو نشست. دوران گردش كشتى نوح بر امواج آبى كه توفان غضب الهى بود به پایان رسید. بنا بود در دنیاى سالم از كشتى پیاده شوند؛ دنیایى كه دیگر مستكبرین و ملأ و مترفین در آن نیستند. بایستى زندگى اسلامى و الهى خودشان را شروع مى‌كردند. قرآن مى‌فرماید كه به نوح گفتیم: «اهبط» از كشتى فرود آ. «بسلام منّا على امم ممّن معك» درود ما بر تو (سلامتى و امنیت ما براى تو) و براى بعضى از كسان كه با تو هستند. عجبا! این درود و توجّه و لطف الهى براى مؤمنینى كه در آن شرایط از امتحان بیرون آمدند، همگانى نیست. «عدّه‌اى» از آن‌ها مشمول سلام الهى هستند: «و امم سنمتّعهم ثم یمسّهم منّا عذاب ألیم» اما عده دیگر از همان‌هایى را كه با تو بودند (ظاهر آیه این است: سنمتّعهم) اوّل بهره‌مند مى‌كنیم. «ثم یمسّهم منّا عذاب ألیم» بعد به دنبال آن بهره‌برى، به دنبال برخوردارى از زندگى راحت، به دنبال چشیدن مزه امنیت و رفاه و آسایش، یك عذاب دردناك از سوى ما به آن‌ها خواهد رسید! یعنى آن‌ها در امتحان، بد عمل خواهند كرد. در امتحان الهى خواهند بُرید. این امتحان دوران رخاء است. چه كسانى مى‌توانند از این امتحان سربلند بیرون آیند؟ مردم با تقوا. در ابتداى عرایضم روایتى از امیرالمؤمنین علیه‌السلام خواندم كه مى‌فرماید: آن كسى كه از تقوا جدا شود، «اغرى باللّذات و الشهوات» لذّت‌ها و شهوت‌ها فریبش مى‌دهند؛ اغراء مى‌كنند. «و وقع فى تیه السیئات» و در حیرت و ضلالت و گمراهىِ بدكارگى خواهد افتاد. وقتى تقوا نبود، وقتى مراقبت ازخود نبود، وقتى نسبت به عمل خودمان، حرف خودمان، معامله خودمان، خدمتى كه در دستگاه دولتى بر عهده گرفته‌ایم، وظیفه‌اى كه در میدان بردوش گرفته‌ایم و خلاصه به رفتارى كه بر حكم وظیفه اسلامى بر ما لازم است، حواسمان جمع نبود، لغزش‌ها به سراغمان مى‌آید. خیال نكنید كه لغزش از آنِ عده‌اى مخصوص و شهوات ویژه جمع معینى است! همه انسان‌ها دچار شهوت مى‌شوند. شهوتِ برخى گران و شهوتِ بعضى ارزان است. لذّتِ بعضى فاخر و لذّتِ بعضى ناچیز و كوچك است. لذّت، لذّت است. لذّتِ حرام، لذّتِ حرام است. فرق نمى‌كند؛ بزرگش هم حرام است، كوچكش هم حرام است. از آدم بزرگ هم حرام است، از آدم كوچك هم حرام است. امتحان، امتحان است. براى همه امتحان است. براى همه قشرها امتحان است. البته آن كس كه توقّع و انتظار بیشترى از او هست -یا به‌خاطر لباسش، یا به‌خاطر مقامش، یا به‌خاطر ظاهرش، یا به‌خاطر حرف‌هایش- مراقبتش لازم‌تر و واجب‌تر و انحرافش زشت‌تر و دردناك‌تر است؛ اما امتحان براى همه هست. امتحان، امتحان است. یك ملت هم امتحان مى‌شود. همان‌طور كه در قضیه حضرت نوح -و امم سنمتّعهم- بود. در روایتى دیدم كه نبى‌اكرم صلّى‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم براى امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام نشانه‌هاى انحراف در ملت مسلمان را شرح مى‌دهد كه چنین مى‌شوند و چنان مى‌شوند؛ امّا در نهایت و در مآل، همه تكیه‌ها روى تقواست. تقوا، مقدمه و غایت در ادامه همین آیاتِ مربوط به نوح، خداى متعال مى‌فرماید: «تلك من أنباء الغیب نوحیها إلیك ما كنت تعلمها أنت و لا قومك من قبل هذا فاصبر إنّ العاقبة للمتّقین» عاقبت از آنِ متّقین است. فرجام نیك، وابسته به تقواست. یعنى در قضیه نوح هم -آیه كأنّه چنین اشاره مى‌كند- آن‌هایى كه زمین خوردند، به سبب بى‌تقوایى‌شان بود. براى من و شما برادران و خواهران عزیز كه در دوران امنیت اسلامى زندگى مى‌كنیم، امتحان همین امروز است. امتحان، نقد است. روزى در این مملكت كسى جرأت نمى‌كرد یك كلمه سخن حق بر زبان آورد. زیرا باطل بر همه‌جا مسلّط بود. ولى امروز، به فضل پروردگار و به بركت اسلام، سخنِ حق، سخنِ رایج است. تازه آن‌هایى هم كه اهل باطلند، امروز فرصت مى‌كنند تا باطل خودشان را بگویند! نگاه كنید به فضاى جامعه! نگاه كنید به مطبوعات كشور! نگاه كنید به آدم‌هایى كه در خانه‌هایشان نشسته‌اند و كسى هم با آن‌ها كارى ندارد! تماس مى‌گیرند؛ از صدها فرسنگ راه، با كسى كه دشمن جمهورى اسلامى است، ارتباط برقرار مى‌كنند و حرفشان را به او مى‌گویند تا او حرف آن‌ها را در دنیا پشت بلندگو پخش كند! مى‌گویند و حرفشان هم باطل است؛ كسى هم كارى به كارشان ندارد. بگذار حرف باطلشان را بگویند! وقتى كه فضا فضاى حق است، حاكمیتْ مالِ حق است، ملت طرفدار حقّند، دل ملت به طرف حق است، حالا یك باطل‌گوى یاوه‌سرا هم اگر خواست حرف چرندى از گوشه‌اى بپراند، بپراند! ما حساسیتى نداریم. براى همه امنیت هست؛ حتى براى كسانى كه با نظام حق و روال حق، سازگار نیستند. این دوران كجا و روزگارانى كه حتى افرادِ همراه با حكومت باطل هم امنیت نداشتند كجا؟! این حكومت اسلام است. حكومت حق است. فضاى قرآنى و فضاى نماز است. فضاى «الذین إن مكّنا هم فى‌الأرض أقاموا الصّلوة و آتو الزّكوة» است. فضاى دین است. این فضا، فضایى است كه امتحان دوران رخاء براى ملت ما نیز هست. روزى در ماه رمضان، همین تهران موشكباران مى‌شد. روز و شب در خانه خودتان، از دست دشمن متجاوز امنیت نداشتید. امروز آن دشمن به بركت فداكارى جوانان این ملت -رزمندگان، شهیدان، جانبازان و آزادگان- به كوته‌دستى محكوم شده و سر جاى خود نشسته است. امنیت به شما رسید؛ اما لحظه امتحان است. مراقب باشید. اى مؤمنینى كه در سخت‌ترین شرایط، سوار كشتى نوح شدید! مواظب باشید از امتحان، سربلند بیرون آیید. راهش هم این است كه تقوا را در خودتان ذخیره كنید. تقوا یعنى همین كه مواظب رفتار خودتان باشید كه خلاف امر و نهى خدا رفتار نكنید. این معناى تقواست. یك وقت ممكن است سرِ رشته از دست انسان خارج شود و گناهى هم از او سر بزند. مهم این است كه شما مراقب باشید و بنا داشته باشید كه گناه نكنید. این، آن روحیه تقواست. این روحیه هشیارى است كه وقتى شما هشیار خودت بودى، هشیار دشمنت هم هستى. وقتى مواظب شیطانِ درون خودت بودى، مراقب شیطان بیرونى هم خواهى بود. وقتى شیطان درون ما نتواند به ما آسیب برساند، شیطانِ بیرون هم به آسانى نخواهد توانست ما را محكوم كند و ضربه وارد سازد. این، آن پیام ماه رمضان است. «كتب علیكم الصیام كما كتب على الّذین من قبلكم لعلّكم تتّقون». مقدّمه تقواست و تقوا غایتِ است. خطبه‌های نماز جمعه تهران؛ 29/11/72

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت