مختار، فرمانده بزرگ
در زمانه ای که بهترین فیلم دفاع مقدسش در ژانر کمدی ساخته میشود، در زمانه ای که حاتمی کیایش درباره سقط جنین فیلم میسازد، و در زمانه ای که مدتها پیش آوینی و امثال او را روی مین فرستاده است، انتظار برآمدن دوباره معنویت بیحاصل است.
فرزان حدادی در وبلاگش مهاجراً الی الله نوشت: ممکن است افرادی با نظر منفی به روند هجوم فرهنگی شرق آسیا که در سالهای اخیر در قالب پخش سریالهای تاریخی ساخت کره صورت گرفته است نگاه کنند. مسلماً این حمله به دنبال اهداف سیاسی است و نگاه تاریخی بلافاصله به نگاه سیاسی ترجمه میشود. با این حال این روند آثار مثبتی نیز داشته است که از جمله آنها میتوان به بازیابی اعتماد بنفس تاریخی تمدنهای غیر غربی اشاره کرد. این سریالها نشان داد که روند توسعه تکنیک در تمدنهای آسیایی نیز وجود داشته است و سپهر سیاست و فرهنگ این کشورها دارای پیچیدگیها و جذابیتهای خاص خود بوده است. تفکر استفاده از تکنیک، ارجمندی دانش، اشکال اولیه سازمانهای اداری و سایر ملزومات تمدن در این کشورها وجود داشته است. شاخص موفقیت این سریالها تاثیرگذاری آنها بر آثار مشابه در کشورها از جمله ایران است. مختارنامه در خطوط اصلی فیلمنامه به شدت متاثر از سریالهای کره ای بود. میرباقری تلاش داشت نشان دهد که زمانه مختار بیگانه و جدا از زمانه ما نبوده و دنیای او برای ما قابل درک است. برای درک این تفاوت کافی است تفاوت شدید مختارنامه با سریال امام علی (ع) را به یاد آوریم. درونمایه و پیام اصلی مختارنامه لزوم وجود رهبری توانا و سیاستمدار برای حرکت اسلامی بود. این خط اصلی از ابتدای سریال تا زمانی که مختار عملاً حکومت را به دست میگیرد در رقابت میان او و سایر مدعیان رهبری شیعیان بازتاب داشت و حتی بعد از بدست گیری قدرت نیز هنوز بیننده با هر ضرب شست مختار به این گزاره اصلی متذکر میشد. اما حقیقت این است که این پیام تنها یک پیام تکنیکی است، یک پیام بدیهی است. آنچه اصل است و در مختارنامه غایب، ارتباط معنوی میان بیننده و سریال است. در جایی که سریال کره ای، جومونگ را تلویحاً به عنوان پیامبری که مورد حمایت خداوند است تصویر می کند که برگزار کنندگان مراسم لعن او با صاعقه به هلاکت میرسند، میرباقری مختار را حداکثر فرمانده لایقی تصویر میکند که به سبک فیلمهای کیمیایی توسط یارانش تنها گذاشته شده و در اثر خیانت به قتل میرسد. نمیتوان از میرباقری چندان ایراد گرفت. از کارگردانی که بلافاصله پس از ساختن سریال امام علی (ع)، آدم برفی را میسازد انتظار بیشتری نیست. در زمانه ای که بهترین فیلم دفاع مقدسش در ژانر کمدی ساخته میشود، در زمانه ای که حاتمی کیایش درباره سقط جنین فیلم میسازد، و در زمانه ای که مدتها پیش آوینی و امثال او را روی مین فرستاده است، انتظار برآمدن دوباره معنویت بیحاصل است. اگر بیننده نمی تواند ارتباطی معنوی با مختارنامه برقرار کند این امر نه تنها بازتاب تهی بودن سریال از روح معنوی، بلکه نشانگر ناتوانی بیننده نیز هست "ضعف الطالب و المطلوب". معنویت در رابطه ای تنگاتنگ با واقعیتی به نام مرگ قرار دارد. کسی و جامعه ای که از مرگ غافل است، درکی از معنویت نخواهد داشت. چرا که مرگ پایان امر دنیوی است و ورای آن باید به این سوال پاسخ داد که آیا زندگی پس از مرگ ادامه خواهد داشت یا خیر. و هر دو پاسخ به گونه ای از معنویت می انجامد، یکی معنویت آخرت گرا و دیگری معنویت پوچگرا و گریز از زندگی ای که روزی پایان خواهد یافت. جامعه ای که در مبارزه با رژیم طاغوت و در جنگ تحمیلی، طعم مرگ را چشیده بود آشنایی نسبی با معنویت داشت ولی اکنون که یک نسل است که آسوده زندگی میکند عجیب نیست اگر صورت مساله برایش پاک شده باشد. تجارب معنوی زندگی انسان در زمانهایی یافت میشود که دل از توسعه مادی و دنیوی کنده باشد. قرآن نیز دلیل کفر کافران را ترجیح حیات دنیا دانسته است. اکنون که جامعه ایران مدرنیسم و توسعه دنیوی را به عنوان هدف اصلی خود برگزیده است طبیعی است رنگی از معنویت در آن نباشد. وقتی سحر ماه رمضان دعای سحر با صوتی یکنواختی از تلویزیون پخش میشود و وقتی قاری قرآن با کت و شلوار خاکستری براق مشغول قرائت قرآن است احساس بیگانگی حداکثر نتیجه است. مدرنیته با اصل قرار دادن توسعه مادی و با تفسیر مادی از عالم، نه تنها معنویت را تضعیف میکند بلکه اساساً متضمن انکار آن است. البته راه بازگشت نیز بسته است. نمیتوان برای گریز از مدرنیته به دامن سنت آنگونه که بود پناه برد. چرا که مدرنیته چونان واقعیت جاری زندگی قابل انکار و ندیدن نیست. تنها راه ممکن نقد مدرنیته است. در ایران کسی بهتر از آوینی نتوانست روح معنویت را در آثار خود بازتاب دهد. آوینی افکار رنه گنون فرانسوی در نقد مدرنیسم را به حوزه تفکر اسلامی بازگرداند و راهی گشود که بدون طرد تجدد روح آن را به تسخیر درآورد. این همان هنر انقلاب اسلامی بود. امام امت، رزمندگان اسلام، و آوینی روح الهی را در کالبد زمان دمیدند و جاودانه شدند.
دیدگاه تان را بنویسید