ماجرای مسعود ده نمکی و پگاه اهنگرانی

کد خبر: 156183

جالب اينجاست مايي كه متهم به بداخلاقي هستيم،اجازه مي دهيم، عليه مان فيلم بسازند و حرف خودش را بزنند و آن وقت كساني كه مدعي آزادي بيان هستند به دوست خود حمله مي كنند كه چرا كم به فلاني (يعني من)حمله كردي!!!

مسعود ده نمکی در وبلاگش نوشت: پگاه آهنگراني را از سال 85 و زمان ساخت اخراجي ها 1 مي شناسم.اولين بار او را در دفتر بامدادفيلم ديدم. بعد از ساخت "فقر و فحشا" خيلي از اهالي سينمااز ساخت فيلم استقبال كردند و خانم حكمت هم يكي از اين اهالي بود .او طي تماس تلفني از فيلم و صداقت آن تعريف كرد و حتي در مصاحبه با برخي روزنامه هاي طيف اصلاح طلب سعي كرد فضا را به نوعي تلطيف كند. خانم حكمت اعتقادات خودش را دارد و من هم اعتقاد خودم را. اما سعي كرديم با احترام، به نقد آثار هم بپردازيم. حتي زماني كه نيت ساخت اخراجي ها را داشتم باعث و باني ملاقاتي بين من و پيمان قاسمخاني شد. گرچه قرارداد نگارش فيلمنامه با قاسمخاني ناتمام ماند اما به هر حال باب آشنايي بين ما شد.پگاه آهنگراني را نيز همان زمان در دفتر مادرش ديدم. بعد از اكران اخراجي ها ديدم كه دوربين دردست با شور و شعف خاصي از استقبال مردم تصوير برداري مي كند.در يكي از سينما ها ديدم كه با مشاهده استفبال گروهي از جانبازان از فيلم اخراجي ها، در حالي كه بغض كرده و گريه مي كرد به حرفهاي آنها گوش مي داد. وقتي مرا ديد جلو آمد و گفت همينطوري تصوير مي گيرد .اين هجوم انبوه جمعيت از طيف هاي مختلف مردم او را به وجد آورده بود . بعد از مدتي گفت :مي خواهد اين راش ها را به صورت يك مستند در بياورد البته با محوريت اخراجي ها. هرچند نمي دانستم از اين راش ها چه آشي پخته خواهد شد اما از اينكه يك بازيگر جوان وارد عرصه كار مستند سازي مي شود برايم ارزشمند بود. از آن به بعد اخبار مربوط به من و اخراجي هارا در رسانه ها دنبال مي كرد و هرجا برنامه اي بود با اكيپ تصوير برداري اش زودتر از ما آنجا حاضر مي شد.پشتكارش ستودني بود. از جايي، اطمينانم به او بيشتر شد و گذاشتم كار خودش را بكند.از راش هاي قديمي دوران روزنامه نگاري خواست و از مجموعه عكس هايم؛ من هم دريغ نكردم.دو سه سال اين پروزه را طول داد چند بار سر مسائل سياسي بحث مان مي شد اما در نهايت كينه اي از او نمي ديدم. جواني بود و شور و گاهي اشتباه.اما پذيرفته بودم كه او فيلم خودش را بايد بسازد.براي من بار اولي نبود كه ديگران درباره ام تحقيق مي كنند و يا مستند مي سازند . با خودم گفتم هر چه باشد از كريستين امانپور و يا اسكات پيترسون كه صادق تراست. وقتي فيلم را ساخت يك نسخه از آن را برايم فرستاد خودش مي دانست كجاها شيطنت كرده؛ مثلا وقتي كارگرداني كه "پوپك و مش ماشاالله" ساخته در فيلمش عليه ابتذال حرف مي زند آدم خنده اش مي گرفت. يا كسي كه دم از اصلاح طلبي و اصول اخلاقي سياسي مي زد ،اما با چندرغاز پول بيشتر، سردبير نشريات منتسب - به قول خودشان- دولت كودتا شد؛ اين بيشتر به يك جوك مي مانست. آ ن وقت همين آدم ها وقتي فيلم پگاه آهنگراني را ديدند به او گفتند فيلمت خنثي است و چرا اينقدر كم به ده نمكي حمله كردي؟ خودش مي گفت همين دوستان سينمائي اش در هيئت انتخاب جشنواره ... فيلمش را راه نداده تازه بد و بيراه هم به او گفته اند. جالب اينجاست مايي كه متهم به بداخلاقي هستيم،اجازه مي دهيم، عليه مان فيلم بسازند و حرف خودش را بزنند و آن وقت كساني كه مدعي آزادي بيان هستند به دوست خود حمله مي كنند كه چرا كم به فلاني (يعني من)حمله كردي!!! امروز هم كه پگاه آهنگراني گرفتار شده همين ها نعل وارونه مي زنند و دليل دستگيري اورا ساخت فيلم ده نمكي ها عنوان مي كنند. اميدوارم مشكل آهنگراني حل بشود و وقتي بيرون آمد دوستان خودش را بشتر بشناسد. البته او در گفتگو با روزنامه شرق قبلا نكات جالبي را طرح كرده كه خواندنش خالي از لطف نيست! بخش هايي از گفت وگوي پگاه آهنگراني با روزنامه شرق شرق:براي همين فيلم مستند مي‌سازيد، آن هم با تغيير فاز يعني درباره كسي كه نمي‌توان نسبت به او بي‌طرف بود، يعني ده‌نمكي‌. پيش از اين در مورد تئاتر شهر فيلم ساختي كه يك بناي نوستالژيك است. بعد در مورد غزاله عليزاده فيلم ساختيد كه كاراكترش جذاب بود. -در مورد مستند ده‌نمكي، اول فيلم گرفتم و بعد تصميم گرفتم چه كارش كنم. آن روزها اخراجي‌هاي دو در حال اكران بود و خوب هم مي‌فروخت. عيد بود و از سفر كه برگشتيم اين جو وجود داشت. فكر كردم اتفاق عجيبي در حال وقوع است. عجيب است كه اخراجي‌ها اينقدر مي‌فروشد و بايد يك چيزهايي ثبت شود و خب، دوربين هم در دفتر وجود داشت. من و دوستم شروع كرديم جلو سينماها رفتيم با مردم مصاحبه كرديم و مي‌پرسيديم چرا اين فيلم را مي‌بينيد. از جو سينماها شروع كرديم تا رسيديم به آقاي ده‌نمكي. يعني آقاي ده‌نمكي خبردار شد كه ما يك فيلم مي‌سازيم و گفت بياييد با خودم هم صحبت كنيد، ببينم چه مي‌خواهيد. از يك جايي خود آقاي ده‌نمكي وارد قضيه شد و من احساس كردم خود آقاي ده‌نمكي از فيلمش جذاب‌تر است. به تدريج نقش خودش را در فيلم بيشتر كردم. اتفاقا به نظرم اين فيلم مي‌تواند به غزاله عليزاده نزديك باشد. اصلا نمي‌خواهم اين دو شخصيت را در كنار هم بياورم ولي اين دو شخصيت يك وجه مشتركي دارند و آن وجه نمايشي بودنشان است. اين نقطه شروع فيلم شد و مي‌گفتم اين آدم چقدر شخصيت نمايشي‌اي دارد. از همان‌جا بود كه احساس كردم اين فيلم پتانسيل اين را دارد يك فيلم مستند بشود. ‌ شرق:يعني از قبل هيچ ايده در مورد نحوه كار نداشتيد. -نه. هيچي. ما جلو سينماها رفتيم و با مردم و بعد با خود ده‌نمكي و آدم‌هايي مثل آرش خوشخو، احمد ميراحسان، جواد طوسي و فراستي صحبت كرديم. ساختن فيلم به انتخابات دو سال پيش خورد و ادامه كار امكان‌پذير نبود. فيلم حدود يك سال خوابيد و آن راش‌ها همچنان خانه من بود. من از كار نصفه متنفرم ولي به نظرم خيلي سخت بود كه بعد از انتخابات و آن اتفاقات اين فيلم را كار كنيم. چون يك هوشمندي عجيبي مي‌خواست كه توهين نكنيم. اولين چيزي كه به ذهن‌ها القا مي‌شود، اين بود كه پگاه آهنگراني مي‌خواهد يك فيلم درباره مسعود ده‌نمكي بسازد و به او توهين كند. اين به نظرم ساده‌ترين كار بود اما من اصلا نمي‌خواستم اين كار را بكنم. چون با گذاشتن دو پلان كنار هم مي‌شد اين آدم را خراب كرد و من نمي‌خواستم اين اتفاق بيفتد. از طرفي هم نمي‌خواستم مطرح شود كه پگاه آهنگراني از مسعود ده‌نمكي پول گرفته و درباره او فيلم بسازد. يعني لبه تيغ بود. در اين جوي كه الان وجود دارد به راحتي مي‌توانستند، بگويند پگاه آهنگراني با يك سري آدم‌ها ساخت و پاخت كرده، پول گرفته و فيلم تبليغاتي ساخته است. همين كه درباره ده‌نمكي فيلم بسازي پيش‌داوري به وجود مي‌آورد كه چرا اصلا آدم بايد درباره اين آدم فيلم بسازد. اما سوال اين است چرا نسازد، خب؟ آدم درباره چوب كبريت هم مي‌تواند فيلم بسازد. ‌ شرق:حالا چرا بسازد اصلا؟ -به اين دليل كه اين موقعيت پتانسيل فيلم شدن دارد. به هر حال مسعود ده‌نمكي يك پديده‌اي هست. نمي‌توانيم بگوييم، نيست. واقعا هست. سيري كه اين آدم داشته نمي‌گويم دچار تحول و تغيير شده است. اين آدم خبرساز بوده، اين آدم چهره جنجالي بوده در سه دهه زندگي‌اش يعني 60، 70 و 80. در هر سه دهه اين آدم چهره‌اي بوده كه مردم راجع به او حرف مي‌زدند. آدم‌ها راجع به او حرف مي‌زدند و در واقع نمايندگي يك قشري را مي‌كرده. قشري كه در سنين پايين جبهه رفته‌اند و هشت سال جبهه بودند و حالا به شهر آمده‌اند. آنچنان تاثيري رويشان داشته كه هميشه همه چيز را مثل جنگ مي‌ديدند. جنگ با فقر و غنا، جنگ با بدحجابي، جنگ با متحجرها، جنگ با ليبرال‌ها. همه‌اش جنگ بوده است و اين به نظرم پتانسيل كار دارد. شايد من اگر در يك دوره ديگر بخواهم فيلم بسازم كه اتفاقا خيلي دوست دارم در يك شرايط ديگر و با دست باز اين فيلم را بسازم، احساس مي‌كنم راحت مي‌شود يك فيلم سه ساعته از آن در آورد. آنها نسل جالبي هستند. ‌ شرق:بعد از اينكه مسعود ده‌نمكي وارد فيلم شد در مسير ساختن مستند تغييري هم پيش آمد؟ -آقاي ده‌نمكي خيلي با من كنار آمد. شايد اگر خيلي‌هاي ديگر بودند اين كار را نمي‌كردند. با اينكه ايشان هيچ اطلاعي نداشت كه من مي‌خواهم درباره‌اش فيلم خوب بسازم يا فيلم بد. هيچ حرفي هم نمي‌زد كه مثلا نظرت راجع به من چيست. شايد خيلي‌ها مي‌دانستند من چه فيلمي مي‌خواهم درباره ده‌نمكي بسازم و شايد خودش هم مي‌دانست ولي هيچ وقت نخواست من را محدود كند و اتفاقا خيلي به من كمك كرد. همين جنبه‌اش خيلي براي من جذاب بود. مسعود ده‌نمكي يك شخصيت واقعي دارد كه مربوط به خودش است و يك شخصيتي كه در روزنامه‌ها از خودش نشان مي‌دهد و مصاحبه‌هايي كه مي‌كند من به شدت با 90 درصدش مخالفم. كمك‌هايي كه او به من كرد به نظر من كاري بود كه خيلي‌ها نمي‌كردند. با اين ديدي كه مي‌دانست من نسبت به او دارم. مي‌گويم با خيلي از چيزهاي بيروني‌اش مخالفم ولي شخصيت خودش به گونه‌اي است كه من مي‌توانم با او مكالمه هم برقرار كنم. ‌ شرق:با توجه به اينكه اين فيلم را ساخته‌ايد و به شخصيت و نگاه ده‌نمكي سعي كرديد نزديك شويد فكر مي‌كنيد چه تغييري در نگرش اين آدم به وجود آمده است. -اين بحثي است كه در فيلم من هم مطرح مي‌شود... ببين من اصلا در حدي نيستم كه بگويم چه اتفاقي براي آدم‌ها مي‌افتد چون واقعا خيلي چيز پيچيده‌اي است. ولي من مي‌دانم كه يك چيز بيروني رفتار آدم را مي‌تواند دگرگون كند. مثلا سينما. سينما يك حوزه‌اي است كه مي‌تواند آدم‌ها را تغيير دهد و اصلا ربطي به سيري كه آدم طي كرده ندارد. خود مقوله سينما مي‌تواند باعث تغيير آدم‌ها شود. آقاي ده‌نمكي هم هيچ وقت نگفته قبلا داشته كار بدي مي‌كرده و حالا كار خوبي مي‌كند... ‌ شرق:بعد از اينكه توليد فيلمت تمام شد، براي نمايشش چه فكري كردي؟ -هنوز تلاش مي‌كنم فيلم را به جشنواره سينما حقيقت و جشن خانه سينما و... بفرستم. يك جاهايي مي‌خواهم بفرستم اما شايد اصلا از فيلم خوششان نيايد چون به هر حال من از يك آدم‌هايي شنيدم كه گفته‌اند پگاه آهنگراني از ده‌نمكي پول گرفته و اين فيلم را راجع به او ساخته است. كساني كه فيلم را نديده ‌بودند اين حرف‌ها را درآوردند. اين فيلمي است كه آدم‌ها رويش قضاوت دارند. و كاري به اين ندارند كه اين فيلم خودش خوب است، كارگرداني‌اش خوب است، مونتاژش خوب است و... . آرزوي هر فيلمسازي، اين است كه فيلمش ديده شود. فيلم را كپي مي‌كند و مي‌دهد به اين و آن دوست تا سرانجام در جايي ديده شود. وقتي فيلم پخش شد مردم متوجه شده‌ بودند كه من روي يك خط باريكي حركت مي‌كنم و به هر طرف متمايل شوم برايم خيلي خطرناك است و خيلي از سينمايي‌هاي ما به اين نكته توجه نكرده بودند و به نظرشان مي‌آمد كه من از آقاي ده‌نمكي پول گرفتم كه اين فيلم را برايش بسازم. اتفاقا اين صحبت را من نه از آن سينمايي‌هايي كه به نظرمان مرتجعند بلكه آن سينمايي‌هايي كه به نظر ما روشنفكرند و ذهن بازي دارند و موضع سياسي درستي دارند، شنيدم. يك نفر در مردم معمولي اين طوري احساس نكرده بود. حتي برايم نظر ده‌نمكي هم خيلي جالب بود. ده‌نمكي به من زنگ زد و با اينكه گله داشت عين ديالوگش اين بود كه تو با من صادق نبودي، مي‌دانستم ولي فكر نمي‌كردم تا اين حد چنين موضعي داشته باشي. تو در یک فیلم كارهايي كرده‌اي كه حرف‌هاي من را زير سوال برده‌اي اما فيلم تو است. نگفت من فيلم را دوست داشتم. گفت اين فيلم، فيلم تو است و من نمي‌خواهم به تو بگويم چرا اين را ساختي. فيلم خودت است و دوست داشتي آن را اين طور بسازي. ‌ شرق:بعضي‌ها هم گفتند اين فيلم خنثي بود. -نه. من اصلا با اين نظر موافق نيستم. اين فيلم متن دارد. وقتي موضعي‌داري و روي لبه تيغ راه مي‌روي به اين مفهوم است كه مي‌خواهي آن حرف به شكل برخورنده‌اي به آدم‌ها القا نشود و دم‌دستي هم نباشد.قضاوت پشتش است و من از قصد روايت گذاشتم كه قضاوت هم بكنم. ولي لحن قضاوت فرق مي‌كند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت