فيلمی که بعد از تماشا تيترش عوض شد

کد خبر: 155453

در دل برای ذهن درگیر خود می گویم به خاطر همان دونکته، اگر از قبل هم می دانستم فیلم اینگونه است باز هم به تماشای آن می نشستم تا این که کارگردان جوان فیلم در یک برنامه تلویزیونی رشته های افکار پریشان مرا پریشان تر کرد...

سیاست نامه: تیزرهای فیلم از تلویزیون پخش می شود.صحنه ها بر دو نکته تاکید دارند. فیلم در ژانر دفاع مقدس است و بازیگر اصلی هم که پرویز پرستویی آژانس شیشه ای و موج مرده و به نام پدر. همین دو نکته کفایت می کند تا بهانه های سینما نرفتن این مدته را کنار بگذاری و عصر روز تعطیل راهی سینما شوی .دقیقا سر شروع سانس نمایش به یکی از سینماهای معروف می رسیم که به علت نبود تماشاچی فیلم نمایش داده نمی شود و باید تا دو ساعت دیگر منتظر بمانیم که اگر آن دو نکته نبود نمی ماندیم. نقد کردن یک فیلم سینمایی برای کسی که تاکنون نقدی بر فیلمی ننوشته کار سختی است اما به خاطر همان دو نکته می نویسم که این فیلم هیچ حرفی برای گفتن نداشت جز به هدر دادن سوژه ای بکر که می توانست اثری ماندگار را خلق کند. فیلم با یک مقدمه طولانی یک ساعته در حالی قدم به اصل ماجرا می گذارد که اصل نیز حرفی ندارد جز سکوت و خیابان و چند نصیحت از زبان سردار از کما برگشته و بازيهاي ضعيف. فیلم که به پایان می رسد صدای خیلیها را می شنوی که می گویند فقط همین! و این یعنی ما به تماشای فیلمی نشسته بودیم که می توانست نهایتا دو قسمت از یک سریال باشد. در دل برای ذهن درگیر خود می گویم به خاطر همان دونکته، اگر از قبل هم می دانستم فیلم اینگونه است باز هم به تماشای آن می نشستم تا این که کارگردان جوان فیلم در یک برنامه تلویزیونی رشته های افکار پریشان مرا پریشان تر کرد. سامان سالور در این برنامه تاکید کرد که از قصد بنا داشته صحنه های ابتدایی فیلم شبیه فیلمهای هالیوودی در بیاید و در پاسخ به منتقد برنامه مبنی بر اینکه این صحنه ها، واگویه جنگ مانیست می گوید: اصلا مولفه های جنگ ما چیست؟جنگ، جنگ است دیگر . و این یعنی کارگردان محترم و جوان از اساس نمیداند دفاع مقدس ما چه وجه تمایزی با جنگ ویتنام و جنگهای جهانی داشته است و باز هم این یعنی روایت متنی که خود چیزی از خواندن آن نفهمیده ای. هدف تخطئه این کارگردان و زحمات فیلم نیست که نگارنده با خواندن مصاحبه های جناب پرستویی و شنیدن گلایه هایش از بی توجهی به این فیلم ،وقتی قدم درون سینما می گذاشت در ضمیر ذهن خود به این می اندیشید که پس از تماشا یادداشتی در اوصاف آن بنویسد و تیتر بزند "فیلمی برای آنهایی که دلشان برای آژانس شیشه ای تنگ شده " اما مجبورم که الان تیتر بزنم "برای آژانس ابراهیم دلتنگ تر شدیم".

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت