جُرم انتقاد از «جُرم»؛ از هفت تا بیست و چهار

کد خبر: 153940

«مجله بیست و چهار» در شماره پیشین خود در پرونده‌ای به فیلم سازی‌های «مسعود کیمیایی» در دهه‌های اخیر پرداخته بود و عنوان آن را «آیا مسعود کیمیایی فیلم ساز مهمی است» گذاشته بود. هنوز مدتی از انتشار مجله نمی‌گذرد که انتقادات از انتخاب این تیتر آغاز می‌شود و دوستان و همکاران نویسنده لب به گلایه و شکوه می‌گشایند...

جُرم انتقاد از «جُرم»؛ از هفت تا بیست و چهار
فیلم جُرم- تازه‌ترین ساخته مسعود کیمیایی- که در جشنواره بین المللی فجر حاشیه‌های فراوانی داشت، هنوز هم جنجال ساز است. این حاشیه‌ها گریبان منتقدین را هم گرفته و آن‌ها بر سر دوراهی دفاع یا سکوت در مقابل این فیلم آقای کارگردان قرار گرفته‌اند. کسانی هم که در این میان لب به انتقاد می‌گشایند به شدت از سوی طرفداران مورد اتهام قرار می‌گیرند.
به گزارش فردا، حاشیه‌های فیلم جُرم با اکران این فیلم در جشنواره فجر آغاز شد. منتقد ثابت قدم برنامه زنده تلویزیونی هفت با انتقاد از فیلم کیمیایی بد‌ترین کلمه را نثار این فیلم کرد. از سوی دیگر طرفداران این فیلم نیز در با به رخ کشیدن تاریخچه فیلم سازی این کارگردان سعی در دفاع از آخرین ساخته او داشتند.
با اکران عمومی این فیلم، فضای انتقاد از کیمیایی که چند ماهی به حاشیه رفته بود، دوباره به متن بازگشت. همزمان با اکران این فیلم مجله بیست و چهار نیز در شماره خرداد خود، پرونده‌ای را به فیلم سازی‌های مسعود کیمیایی در چند دهه اخیر اختصاص داده بود و تیتر آن را «آیا کیمیایی فیلم ساز مهمی است؟» قرار داده بود.
هنوز چند روزی از انتشار و توزیع این مجله در کیوسک‌های روزنامه فروشی نگذشته بود که، برنامه هفت سنت شکنی می کند و در برنامه خود از دو منتقد دعوت به عمل می آورد. مسعود فراستی منتقد ثابت قدم و ثابت کرسی برنامه هفت که چندی پیش در اثنای اکران فیلم در جشنواره با نثار بدترین کلمه تکلیف خود با جرم را روشن کرده بود. دیگر منتقد دعوت شده علی معلم- سردبیر مجله دنیای تصویر- به دفاع از کیمیایی و جُرم پرداخت و در دفاع خود به تیتر مجله بیست و چهار نیز تاخت.
در ادامه این نمایش این منتقد مطبوعاتی به طرف دوربین می چرخد و در حالی که گویا قصد دارد راز نگفته ای را برملا سازد« با غیظ و خشمی غیرعادی گفت: بله آقا، فیلمساز مهمی است!...». این منتقد برنامه هفت در سراسر دفاع خود با رجوع به گذشته این فیلم ساز و ذکر فیلم های پیشین - بدون هیچ اشاره ای به فیلم جدید کیمیایی- پرداخت.
حسین معززی نیا سردبیر مجله بیست و چهار در شماره تیر ماه این مجله در یادداشت «فیلم دین با چشمان بسته» به موضوع سنت اسطوره سازی از چهره‌های فرهنگی و مرید و مراد بازی در میان منتقدان فرهنگی، که این روز‌ها در میان منتقدان به حد شیاع رسیده است می‌پردازد.
سر دبیر بیست و چهار در یادداشت خود با انتقاد از چنین روندی در میان اهالی فرهنگ عنوان می‌کند «دوست داشتیم از یادداشتهای خوانندگان هم تعدادی را انتخاب کنیم تا نظرشان را به اطلاع دیگر خوانندگان برسانیم، ولی هر چه سعی کردیم، نتوانستیم نسخه ی قابل چاپی از نامه های رسیده آماده کنیم، چرا که با حذف دشنام‌ها دیگر چیزی از متن باقی نمی‌ماند!»
در ادامه یادداشت معززی نیا با ذکر توضیحات در خصوص انتخاب تیتر شماره قبل، یادداشت خود را با ذکرخاطره شخصی خود از تجربه ساخت آنونس فیلم «اعتراض» از ساخته های مسعود کیمیایی، به پایان می برد. ذکر این خاطره جای بسی تامل دارد زیرا که نشان می دهد فیلم سازی چون کیمیایی نیز خطا می کند و چون بتی رد میان جمع بری از انتقاد نیست. معززی نیا این طور عنوان می کند:
« سال ۱۳۷۸ در استودیوی وزارت ارشاد مشغول ساختن آنونس برای فیلم اعتراض بودم. برای اتصال دو پلان به هم، نیاز به یک نمای دونفره از محمد رضا فروتن و میترا حجار داشتم. نمایی را انتخاب کردم که آندو در پیتزا فروشی روبهروی هم نشسته اند و فروتن به حجار می‌گوید: «من و تو نمی‌تونیم تو هم زندگی کنیم». در طول کار، در میان انبوه دیالوگهای عجیب و «کیمیایی وار» اعتراض، این یکی بیش از همه موجب حیرتم می‌شد و به نظرم بسیار نامأنوس می‌آمد.
در آن ایام، آقای کیمیایی هم یکی دو بار به اتاق مونتاژ سر زد و مدتی کنار موویلا نشست و به تصاویر انتخابی نگاه کرد و روز آخر، نریشن پیشنهادی اش را روی چند برگ کاغذ نوشت و برایم فرستاد. کار که به مرحله ی میکس رسید، رفتیم در سالن اصلی استودیو و مشغول تنظیم صدا بودیم که مسعود کیمیایی به همراه سعید راد از راه رسید. آقای راد تازه به ایران برگشته بود. کیمیایی آوردش داخل سالن تا آنونس فیلم جدیدش را به او نشان بدهد. ما تصاویر را عقب و جلو می‌کردیم و دیالوگهای فیلم مرتب تکرار می‌شد. آن دیالوگ بین فروتن و حجار هم مثل باقی دیالوگ‌ها تکرار می‌شد. حواسم به آقای کیمیایی بود که ببینم از نتیجه ی کار رضایت دارد یا نه.
یکدفعه دیدم زیر لب دارد می‌گوید: «من و تو نمی‌تونیم تو هم زندگی کنیم دیگه یعنی چی... من و تو نمی‌تونیم «با» هم زندگی کنیم.» و بعد چرخید طرف سعید راد و خندید و گفت: «این چیه من نوشتم؟!» و بعد صدایش را بلند‌تر کرد و از اسحاق خانزادی پرسید: «از این تیکه برداشت دیگهای نداریم؟ توی همه اش همین جوری گفتن؟» و خانزادی جواب داد: «بله آقا، توی همه اش همینه.» برای من لحظه ی عجیبی بود؛ متوجه شدم آن چیزی که اسمش را گذاشته ایم زبان خاص و دیالوگ نویسی کیمیایی وار، گاهی هم شامل عبارات نامفهومی است که ویرایش نشده اند.
چون آقای کیمیایی فرصت یا حوصله اش را نداشته و قبل از بازخوانی دقیق فیلمنامه رفته سر صحنه. و از همه عجیب‌تر اینکه سر صحنه هم نه بازیگران و نه دیگر عوامل، به خودشان جرئت نداده اند بپرسند چرا باید گفت: «نمی‌تونیم تو هم زندگی کنیم» و منتقد هم بعداً ننوشته معنای این دیالوگ، معنای آن دیالوگ دیگر، معنای رفتار این شخصیت، معنای واکنش آن یکی شخصیت، منطق این تکه از داستان، ارتباطش با آن تکه ی دیگر از داستان و... چیست. نپرسیده اند، چون معتقدند این‌ها همه «کیمیایی وار» است. نپرسیده اند و نمی‌پرسند، به کسی هم که شک کند شاید این چیزهای «کیمیایی وار» لزوماً ستایش آمیز نباشد، حمله ور می‌شوند. فعلاً این حکایت ماست و «هواداران» آقای کیمیایی. »
به گزارش فردا، وجود چنین فرضیات و پیش فرض‌های ذهنی موجب می‌شوند هنوز که هنوز است مفاهیمی چون نقد و انتقاد جایگاه خود را در جامعه پیدا نکرده باشند.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت