نقد شهيدآوينی بر فیلمهای مسعود كيميايی
زمانه تغيير كرده است و دوران قيصر نيز سپري شده است. انقلاب شده و بچه هاي نازي آباد و شوش و خزانه بخارايي... جنگي هشت ساله را با تمام وجود خويش لمس كرده اند.
فارس: شهيدسيدمرتضي آويني نوشت: كيميايي بايد درباره همان مردمي فيلم بسازد كه آنها را ميشناسد. او اهل روشنفكربازي نيست و از همان زمان هم فيلمهايش مورد حمله جوجه روشنفكرهاي عليا حضرت بود. شهيد آويني در سال 69 در نقد ماندگار خود بر فيلم «گروهبان» نوشت: من هم نسبتاً از جوانان قديم هستم، از كساني كه «قيصر» را ديدهاند و آن را دوست داشتهاند و لذا هرگز دلم نميخواهد كه درباره كيميايي اين طور بنويسم اما يا او ميبايست كه «شناخت زمان» را از دست ندهد و يا جامعه ميبايست كه جاودانه نيازمند به قيصر باشد؛ اما هيچ يك از اين دو رخ نداده است. زمانه تغيير كرده است و دوران قيصر نيز سپري شده است. انقلاب شده و بچه هاي نازي آباد و شوش و خزانه بخارايي... جنگي هشت ساله را با تمام وجود خويش لمس كرده اند. قيصرهايي بسيار از زهدان جامعه برآمدهاند و قد كشيدهاند و جنگيدهاند... و حالا حتي دوران آنها نيز سپري شده است، چه برسد به قيصر كيميايي! وي در ادامه نوشت: كيميايي خوب فهميده است كه بايد به سراغ جنگ برود و باز هم خوب فهميده كه حالا گروهبان بايد به خانه بازگردد، اما نه جنگ را ميشناسد، نه گروهبان را و نه مردمان اين روزگار را. كيميايي بايد درباره همان مردمي فيلم بسازد كه آنها را ميشناسد. او اهل روشنفكربازي نيست و از همان زمان هم فيلمهايش مورد حمله جوجه روشنفكرهاي عليا حضرت بود. مسئله كيميايي همواره مسئله احقاق حق است، در دنيايي كه هيچ پليسي نمي تواند به كمك آدم بيايد، در دنيايي كه هيچ چيز سر جاي خودش نيست و زنان ناچار هستند در تعويض روغني كار كنند و يا با وانت بار هندوانه بفروشند... و بچه ها ناگزير هستند كه به مدرسه نروند. در يكي از از مرزهاي كشور جنگي درگير مي شود و در جايي ديگر مرز گشوده ميشود و مردم يكديگر را بغل ميكنند و... اما كيميايي هرگز به قضاوت نمينشيند. كاري ندارد كه چرا دنيا اينچنين است و فقط مي گويد كه در چنين دنيايي بايد قوي بود و مردانه زيست و خود براي گرفتن حق خود قيام كرد. و خوب، در هيچ زماني اين حرف، حرف بدي نيست. * «قيصر» در زماني اكران شد كه غيرت جامعه جوششي پنهان داشت و با فوران آتشفشان انقلاب فاصلهاي نبود شهيد آويني نوشت: «قيصر» در زماني اكران شد كه غيرت جامعه جوششي پنهان داشت و با فوران آتشفشان انقلاب فاصلهاي نبود. «سفر سنگ» نيز درست در جريان انقلاب اكران شد و مردم همراه با قهرمان فيلم تكبير گفتند و قمه شكيدند... اما امروز ديگر كسي به تماشاي « قيصر» نميآيد. آقاي كيميايي لابد خوب ميدانند كه يك سر رشته فيلم در دست مردم است و سر ديگرش در دست كارگردان. مردم بايد «خود» را در سينما بيابند. و تازه اطلاعات آقاي كيميايي از جنگ و زمانه خويش بسيار محدود است، آن همه كه اين گروهبان و ديگر پرسوناژهاي فيلم شباهتي به مردم واقعي ندارند. اين گروهبان كيست؟ چرا به جبهه رفته است و چرا هشت سال در آنجا بوده و كسي از او خبري نداشته است؟ آويني در اين مقاله نوشت: آقاي كيميايي در نشريه «فيلم» مي گويد:جوانان امروز با من سر سازگاري ندارند. و راست مي گويد، زيرا دوران او سپري شده است و هيچ تلاشي هم براي سازگاري با اين دوران جديد نمي كند، حال آنكه او با ديگر فيلمسازان بازمانده از ديروز، اين تفاوت را دارد كه روشنفكربازي در نمي آورد. صداقت دارد و دلبسته مردم است و به راستي مي خواهد با مظالمي كه بر آنها ميرود ستيزه كند.كافي است مردم اين دوران را بشناسد با ديگر از تكثير «قيصر» دست بر دارد و كاري كند كارستان.
دیدگاه تان را بنویسید