خاطرات موبایل در ایران
«یک روز شخصی به دفتر ما مراجعه کرد و یک قوطی کبریت را روی میز ما گذاشت. گفتیم این چیست؟ گفت که سیمکارت من سوخته و برای تعویض آوردهام! ما درون قوطی را نگاه کردیم و دیدیم که فرد مورد نظر سیمکارت را با آتش سوزانده است!
جوان آنلاین: اواخر سال ۱۳۷۲ نخستین محموله تجهیزات تلفن همراه وارد ایران شد. در ابتدای ورود موبایل به ایران دیدگاههای مختلفی درباره استفاده از این وسیله ارتباطی وجود داشت. عدهای آن را کالایی لوکس و غیرضروری میدانستند و عدهای آن را وسیلهای ضروری مثل رادیو و تلویزیون میخواندند. نحوه واگذاری سیمکارتها به مردم نیز حکایتهایی داشت که اکنون پس از حدود دو دهه، بازخوانی آن حکایتها و ماجراها خالی از لطف نیست. قصه موبایل از کجا شروع شد؟ پس از ورود تجهیزات تلفن همراه در سال ۷۲ و نصب و تست شبکه در برخی از نقاط شهر تهران ثبتنام برای واگذاری سیمکارت آغاز شد. اوایل سال ۱۳۷۳ ثبتنامها شروع شد، اما هیچکس از این ابزار ارتباطی استقبال نکرد. کاربه جایی رسید که شرکت پست آن زمان برای کارکنانی که اقدام به ثبتنام سیمکارت میکردند ۵ هزار تومان پاداش در نظر گرفت. این در حالی بود که رقم ثبتنام سیمکارت با گوشی ۶۰۰ هزار تومان بود. شرکت مخابرات برای اینکه سیمکارتها را بفروشد، راه بازاریابی را انتخاب کرد. افرادی مشغول بازاریابی شدند. گروههای هدف نیز پزشکان، بازاریان و مسئولان دولتی بودند. با این بازاریابیها گسترده در نهایت ۶ هزار و ۵۰۰ نفر برای دریافت سیمکارت ۶۰۰ هزار تومانی ثبتنام کردند. در مرحله بعد بین تمامی نمایندگان مجلس سیمکارت توزیع شد. وزیر وقت جزو اولین افرادی بود که سیمکارتدار شد و با موبایل خود مکالمه کرد، اما هیچ مشخص نیست که اولین مکالمه از زبان چه کسی بوده است. شرکت مخابرات برای جلب نظر مسئولان نیز سیمکارت میان هیئت دولت، معاونان، برخی از ائمه جماعات و مدیران و مسئولان رسانهها توزیع کرد. در مرحله بعد نیز به مدیران و کارکنان سازمانهایی چون مخابرات و پست، سیمکارت اعطا شد. پس از روشن شدن آنتنهای تلفن همراه در سال ۷۳ پیشبینیهای غرضی درست از آب درآمد و قیمت سیمکارت در بازار به ۲ میلیون تومان رسید. افرادی بودند که دوست داشتند در کنار خانه و ماشین گرانقیمت، موبایل را هم که آن زمان یک ابزار ارتباطی لوکس و گرانقمیت به حساب میآمد، داشته باشند. نکته جالب توجه در آن برهه، عدم امکان واگذاری سیمکارت به غیر بود. البته این رویه برای مخابراتیها حاکم ولی برای پستیها آزاد بود. در آن زمان سیمکارت غیر قابل واگذاری بود و برای همین سیمکارت را وکالتی به نام میزدند که همین موضوع برخی را دچار مشکل میکرد. سال ۱۳۷۴ دوباره ثبتنام کلید خورد. با توجه به قیمت و استقبال اولیه از موبایل در بازار، مسئولان وقت مخابرات پیشبینی کردند که این بار استقبال بسیار بالا باشد. ۲۴ ساعت در صف موبایل پیشبینیها درست از آب درآمد و با آغاز ثبت نامها صفهای طولانی شکل گرفت. مردمی بودند که از ساعت ۲ صبح در صف موبایل ایستاده بودهاند، این در حالی بود که زمان بازگشایی دفاتر ۸ صبح بود! کار به جایی کشید، فردی که ساعت پنج صبح در صف ایستاده بود و ساعت ۱۲ شب هم نوبتش نشده بود. بعضی مواقع ۲۴ ساعت طول میکشید فرد متقاضی بتواند به باجه ثبتنام برسد. با اتمام ثبتنام ۱۹۰ هزار نفر خواهان سیمکارت شدند. با شروع این ثبتنام قیمت سیمکارت کمی تکان خورد و از ۲ میلیون تومان در بازار به یک و نیم تا یکمیلیون و ۷۰۰ هزار تومان رسید، اما همچنان عطش موبایل وجود داشت. شغلهای جدید موبایل برای هرکس نان نداشت برای افرادی که فن بلد بودند اما سرمایه نداشتند آب داشت. کاسبی با موبایل وارد فاز جدیدی شد. تا آن زمان افرادی چون تعمیرکاران که دفترکار نداشتند، مجبور بودند شماره منزل خود را در آگهیها چاپ کنند، اما موبایل این مشکل را حل کرد. تعمیرکارانی بودند که با چاپ یک شماره در روزنامه خیال خود و خانوادههایشان را راحت کردند و دیگر مجبور نبودند که در خانه بمانند تا زنگ بخورد. مصائب موبایل باید قبول داشت که در کشور قبل از ورود هر تکنولوژی باید فرهنگ و نحوه کار با آن وارد شود اما در اکثر مواقع این حالت رخ نداده است. موبایل هم خارج از این موضوع نبود. برای همین مخابرات مجبور شد واحدی به نام امور ارتباطات سیار در شرکت دایر کند و به مردم و مسئولان نحوه کار با موبایل را آموزش دهد. آن زمان تازه موبایل فقط مکالمه داشت و خبری از پیامک و دیگر سرویسهای امروزی نبود. پس از تهران نیز موبایل در چند شهر بزرگ چون اصفهان، خراسان و فارس روشن شد. حال میتوانستی بدون سیم با دیگری مکالمه کنی. سیمکارتهایی که در آتش سوختند! پس از اینکه موبایل کم کم در میان مردم جا افتاد، خرید و فروش این ابزار ارتباطی رونق گرفت و تعداد بیشتری از سیمکارت در میان عامه مردم توزیع شد، اما همچنان مشکل کار با آن وجود داشت. آن زمان احتمال سوختن سیمکارت وجود داشت. اما این لفظ در میان مخابراتیها عادی بود اما در میان مردم کمی گنگ بود. یکی از مسئولان مخابراتی که آن زمان در حوزه موبایل فعالیت داشت میگوید: «یک روز شخصی به دفتر ما مراجعه کرد و یک قوطی کبریت را روی میز ما گذاشت. گفتیم این چیست؟ گفت که سیمکارت من سوخته و برای تعویض آوردهام! ما درون قوطی را نگاه کردیم و دیدیم که فرد مورد نظر سیمکارت را با آتش سوزانده است! دلیلش هم برداشت اشتباه از مفهوم سوختن سیمکارت بود!» وی با ذکر خاطره دیگر میگوید: «در مقطعی که ثبتنام صورت میگرفت، یک فرد حدود ۶۰ فامیل خود را از شهرستان به تهران آورده بود و قصد داشت برای آنها سیمکارت بگیرد. تعداد آنها آنقدر بالا بود که دفتر پستی را به طور تمام اشغال کرده بودند.» این مقام مسئول مخابراتی میگوید: «زمانی هم که ما به خبرنگاران سیمکارت خارج از نوبت واگذار میکردیم، به دلیل تفاوت قیمت بالا اکثرخبرنگاران سیمکارتها را میفروختند. یک روز متوجه شدیم که ۱۵ نفر از خبرنگاران با یک دستگاه ون برای دریافت سیمکارت مراجعه کردهاند. در نهایت متوجه شدیم که ۱۵ خبرنگار سیمکارت خود را به یک خانم پیش فروش کرده بودند.» نخستین تیزر تلویزیونی برای موبایل نیز «با تلفن موبایل همیشه در دسترس باشید» بود؛ شعاری که با گذشت بیش از ۱۶ سال هنوز هم کاملاً محقق نشده است!
دیدگاه تان را بنویسید