فضای ناعادلانه اکران نوروزی
کارگردان فیلم سینمایی "زنها شگفتانگیزند" با گلایه از بیعدالتی در اکران نوروزی تاکید کرد این فیلم را برای مخاطب ساخته است.
مهر: "زنها شگفت انگیزند" چهارمین فیلم سینمایی مهرداد فرید است که از تاریخ 26 اسفندماه در گروه سینمایی آزادی با هفت سینما روی پرده رفته است. این فیلم اثری متفاوت با دیگر فیلمهای این کارگردان باشد و به نوعی در ژانر کمدی موقعیت است. این فیلم در بیست و نمهین جشواره فیلم فجر در بخش خارج از مسابقه به نمایش درآمد. البته این تعداد سینمایی که این فیلم در اختیار دارد نسبت به دیگر آثار شاید نتوان زیاد فروش قابل قبولی برای آن متصور شد. اما فعلا روزهای ابتدایی فروش سینماها است با توجه به شرایط هفتههای اول تعطیلیهای نوروز میتوان در آینده نزدیک به گیشه آن امیدوار بود. در باره شرایط اکران نوروزی "زنها شگفتانگیزند" و موضوع و دغدغههای وی در سینما با او صحبت کردیم. * خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: در سه فیلم قبلیتان "آرامش در میان مردگان"، "همخانه" و "از ما بهترون" نشانی از دغدغههای اجتماعی را میتوان پیدا کرد. طوری که میتوان فهمید سازنده این فیلمها زمانی روزنامهنگار بوده است. این یک ویژگی است که به نظر از دوره روزنامهنگاری با خود به سینما آوردهاید. دغدغه ساخت فیلمی مثل "زنها شگفت انگیزند" از کجا آمده است؟ - مهرداد فرید: سال 87 دولت لایحهای را به مجلس ارائه داد تحت عنوان لایحه حمایت از خانواده که در ماده 23 آن به مردها اجازه میداد که بدون اجازه و اطلاع از همسر خود بتوانند همسر دیگری را اختیار کنند. این لایحه بین گروههای حامی حقوق زنها و دولت مناقشات بسیاری را دامن زد که در نهایت به مسکوت ماندن این بخش از لایحه منجر شد. من فکر کردم این ماده میتواند ماهیت سینمایی داشته باشد. به این معنا که اگر در جامعه ایرانی مردی از این لایحه استفاده کرده باشد، با چه تبعاتی مواجه میشود. و اصولا زنان ایرانی با این موقعیت چگونه کنار میآیند؟ برای همین در این قصه با سه زن از سه طبقه اجتماعی مواجهیم که در عین حال از سه نسل هستند. واکنشهای آنها در این قصه مرور شده است و حتی به دلایلی که برای یک مرد میتواند وجود داشته باشد که تن به چنین موقعیتی بدهد، اشاره شده است. من سعی کرده ام در خلال این قصه به وجوه روانشناختی، جامعهشناختی و حتی حقوقی قضیه بپردازم. البته در حدی که به قصه اصلی صدمه نخورد. در عین حال به نظرم این حالت حتی به ما مجال آن را داده که قصهمان را در ژانر کمدی موقعیت روایت کنیم. * در فیلم "از ما بهترون" علاوه بر لایههای سیاسی حتی حرفهای فلسفی مطرح بود. این که روزنامهنگاران در این کشور در دشواریهای خاصی به سر میبرند که تنها گوشهای از آن به دولت و حکومت بر میگردد و گوشههای مهمتر این دشواریها به خود مردم و فرهنگی که در آنند مربوط است. این که مردم از حل منطقی مشکلاتشان ناامیدند و دوست دارند مشکلاتشان به طرق غیر منطقی و بدون زحمت (با رمالی و دعانویسی) حل شود. این حرفها در آن فیلم از صراحت برخوردار نبود برای همین طیفی از ابهام، داستانگویی را مغلق و پیچیده کرده بود. به طوری که تماشاگر عادی را پس میزد. اما این بار به قصه گویی سر راست روی آوردهاید. چرا؟ - تا این جای کار فیلمهایی که ساختهام یکی در میان همین حالت را داشته. فیلم اولم "آرامش در میان مردگان" داستان غیرکلاسیک داشت و قصه در آن پررنگ نبود و تماشاگر عادی را راضی نگه نمیداشت. آن فیلم هم مثل "از مابهترون" تم فلسفی داشت. در فیلم دوم یعنی "همخانه" سعی کردم داستانی عامه پسند بگویم. فکر میکنم تماشاگران آن فیلم همه از دیدن آن راضی بودند. بهتر است بگویم فیلم اول و سومم را برای دل خودم ساخته بودم. اما فیلمهای دوم و چهارم را برای دل مردم ساختهام. البته من همه فیلمهایم را دوست دارم و فکر میکنم تا این جا مسیر درستی را آمدهام. نمایی از فیلم سینمایی "زنها شگفتانگیزند" * در فیلم چهارم یک فیلمنامهنویس زن را (نادیا معقولی) در کنار خود دارید. کدام بخش از پرداخت قصه مربوط به ایشان است؟ - اگر چه سایه مرد در سرتا سر قصه وجود دارد اما به هر حال قصه زن محور است و تعامل زنها داستان را پیش میبرد. بدیهی بود برای نوشتن چنین داستانی وجود یک نویسنده زن لازم باشد. به هر حال دو فکر از یک فکر بهتر است و می تواند نتاییج بهتری داشته باشد. این که کدام قسمت را من نوشتهام و کدام قسمت را ایشان؟ این از آن سوالات دردسر ساز است که ممکن است به دعواهای خاله زنکی بین دو نویسنده فیلمنامه منجر شود (میخندد). * به نظر من فیلم هم ضد زن است و هم ضد مرد. زنها در این قصه احمق به نظر میرسند و مردها نامطمئن و کلاهبردار. واقعا در مورد جنس مرد و جنس زن این طور فکر میکنید؟ - نه! این طور که شما می گویید قصه در خصوص آقایان و خانمها به صورت مطلق قضاوت نکرده است. ما در قصه ناهید را داریم که پزشک است و نسبتا زن معقولی است. تنها ضعف او غرق شدن در درس و شغلش بوده که باعث شده از خود و خانواده و همسرش غافل بماند. حتی شراره هم که دختری خیابانی است، برای رفتار خود دلایلی دارد. سختیها و جبرهای اجتماعی او را به این وضعیت رانده است. در خصوص مردها نیز ما سرگرد احمدی را داریم که اتفاقا شرایط مشابه افشین (مرد خائن قصه) را داشته و با زنی بسیار بزرگتر از خود ازدواج کرده و ضمنا به او وفادار مانده است. به هر حال می بینید که ما داستان را در باره مردها و زنها به یک تعادل مناسب رسانده ایم که نه متهم به ضد مرد بودن بشویم و نه متهم به ضد زن بودن. حتی افشین نیز برای رفتار خود دلایلی داشته که شاید بشود در بعضی موارد او را فهمید. * شخصیت های اصلی زن قصه از سه نسلند و ضمنا هر کدام از یک طبقه اجتماعی؛ شراره (الهه حصاری) به نظر زیر بیست سال دارد و از طبقه اجتماعی فرودست است. او یک دختر خیابانی است. ناهید که از طبقه متوسط است پزشک است و حدودا 35 ساله. خاتون هم که متمول است و از خانواده ای اصیل، میانسال است. با قرار دادن این سه زن در مقابل یک مرد جوان سی و چند ساله، چه منظوری داشتید؟ - به نظرم زنها وقتی در مقابل جنس مخالف قرار میگیرند فارغ از این که از چه طبقهای هستند، رفتاری مشابه دارند. آنها صرفا در جزییات میتوانند متفاوت باشند. البته مردها نیز کم و بیش در قبال جنس مخالفشان چنیناند. از نظر روانشناسی اگر بخواهیم رفتار آدمها را در طیفی از حماقت و خردمندی قرار دهیم، احمقانه ترین رفتارها وقتی صورت میپذیرد که آدمها در مقابل جنس مخالفشان قرار بگیرند. در حالی که همان آدمها در مواقع عادی زندگی عاقلند! خردمندانه ترین رفتار زنها و مردها معمولا در قبال فرزندانشان رخ میدهد. به خصوص خانمها که در خصوص فرزندانشان در عاقلانه ترین شکل ممکن به سر می برند. ممکن نیست زنی در خصوص فرزندش آیندهنگر نباشد و در این باره عقل و تدبیر به کار نبرد. به همین خاطر زنهای قصه ما به خاطر فقدان فرزند کمتر دوراندیشی داشتهاند. میبینید که شراره، زن کوچک افشین، که حالا باردار است دوراندیشتر شده است. * اما شراره در فیلم شما به نظر دو شخصیتی است. - به نظرم زنهای خیابانی اغلب به خاطر شغلشان ناچارند تیپ سازی کنند. آنها در خلوت خود و در خانواده خود طبیعیتر و واقعیترند. اما برای این که آسیبهای شغلی خود را کاهش دهند در مواجهه با مشتریان خود تیپ و شخصیتی متفاوت از شخصیت اصلی خود را بروز میدهند. رفته رفته آنها در لحظاتی کاملا برون گرا و سطحی و حتی کمی خل وضع به نظر میرسند در حالی که در لحظات دیگر عمیقتر و واقعیترند. من شخصیت شراره را بر همین مبنا طراحی کردم. - درباره انتخاب بازیگران و نحوه بازی گرفتن از آنها چگونه عمل کردید؟ افسانه بایگان در این فیلم مرا به یاد بازی خوبش در "مرد عوضی" انداخت. جمشید هاشمپور هم دوست داشتنی است. بهاره رهنما بازی متفاوتی دارد که در یادها خواهد ماند. - من در فیلم اولم در انتخاب بازیگران صرفا به تناسب با نقش فکر میکردم. برای همین در آنجا به گلاب آدینه رسیدم. در فیلم دومم هم همین طور، در آن دو فیلم به استار بودن بازیگران چندان اعتقادی نداشتم. در "همخانه" که فکر می کردم قصه گویی درست و پرداخت سینمایی مناسب برای سینما کافی است. اما عملا در اکران آنها متوجه شدم که برای آوردن مردم به سینما باید به شهرت و محبوبیت بازیگران توجه داشت. در آن زمان خیلیها گفتند که اگر برای شخصیتهای اصلی مثلا محمدرضا گلزار و مهناز افشار را میگذاشتی فیلمت حتما جزو باشگاه میلیاردیها میشد. برای همین در فیلم سوم یعنی "از ما بهترون" بازیگران محبوب مردم را دعوت به کار کردم. اما در آن فیلم تصمیمم این بود که از بازیگران آشناییزدایی کنم. همین آشنایی زدایی از مثلا رضا عطاران باب میل مردم نبود. خیلیها گفتند که چرا عطاران در این فیلم مثل همیشه هجو نمیگوید؟ و چرا ما با دیدن او قهقهه نمیزنیم؟! حالا در این فیلم سعی کردهام ضمن استفاده از بازیگران محبوب از آنها آشناییزدایی نکنم. تنها بهاره رهنما چنین نقشی را هیچوقت نداشته. حمید گودرزی نیز کمی دورتر از آن چیزی است که همیشه بوده. اما بقیه همانی هستند که همیشه بودهاند و مردم دوستشان داشتهاند. این ویژگی فیلم است و اصلا با همین رویکرد ساخته شده است. * سومین بار متوالی است که با بایرام فضلی به عنوان فیلمبردار کار میکنید. نتیجه این همکاری به پختگی رسیده است. رنگ و لعاب فیلم شیک و نورپردازی چشمنواز شده است. این همکاری تا کی ادامه خواهد داشت؟ - تا وقتی که آقای فضلی از دست من خسته شود (میخندد). من سعی میکنم تجربههای خوشایند در پروژههایم را تکرار کنم. تا وقتی وارد بن بست نشدهایم تبعا به مسیرمان ادامه میدهیم. * حدود 10 دقیقه از فیلم در جاده و داخل ماشین روایت میشود. در این سکانسها ما صرفا شاهد دیالوگهای بازیگران هستیم. نترسیدید که این بخش خستهکننده باشد؟ - چرا این ترس را داشتم، اما به چند دلیل خیال خود را از این بابت راحت کردم و حالا مطمئن شدهام که کارم را درست انجام دادهام. اولا این سکانسها از نظر بصری برای تماشاگر ایرانی بدیع است. زیرا کلا این بخش در استودیو و به صورت کروماکی فیلمبرداری شده است. این نوع فیلمبرداری اولا اجازه حرکتهای بکر دوربین را میدهد که در حالت عادی ممکن نیست. همین باعث شده این سکانسها خوشریتم باشد و خوشنما. از نظر محتوایی نیز با تقسیم دو ماشین به ماشین زنانه و ماشین مردانه که در آنها هر گروه درباره گروه جنس مخالف اظهار نظر می کنند، سعی کرده ام به جذابیت این لحظات اضافه کنم. در زندگی واقعی مان نیز وقتی با همجنسانمان در خصوص جنس مخالفمان لطیفه میگوییم احساس خوشایندی داریم. در این لحظات از فیلم تماشاگر نیز به چنین حس خوشایندی میرسد. این حالت را با مونتاژ مناسب نیز تشدید کردهایم. به همه اینها زمانبدی مناسب بر مبنای ساختار سه پردهای فیلم را هم اگر اضافه کنید خواهید دید که فیلم با دیالوگهای این بخش از ریتم نیفتاده است. * چرا اوایل فیلم دوربین نسبت به سطح افق تراز نیست؟ - خواستم با این کار در اوایل فیلم، وقتی که هنوز مرد قصه از زندگی زنها حذف نشده، حس سست بودن بنیان زندگی این زنها را تشدید کنم که گمان کنم با این کار این ویژگی کمی بصری شده است. * از اکران فیلم همزمان با رقیبان قدری چون "جدایی نادر از سیمین" و یا "اخراجیها" نگران نیستید؟ - از فیلمهای رقیب نگران نیستم، چون فیلمها میتوانند در فضای نوروز مکمل هم باشند. من از توزیع ناعادلانه سالنها در خصوص این فیلمها نگرانم. حالا که روز دوم نمایش فیلمهای نوروزی است، در شرایطی که در تهران به فیلم "اخراجیها" 35 سالن اختصاص داده شده به فیلمهای من و خانم میلانی هر کدام نه سالن دادهاند. این کجای توزیع عادلانه امکانات نمایشی است؟ طوری شده که آدم فکر میکند اصلا در این سینما مدیریتی وجود ندارد. مخصوصا حالا که حتما مدیران ارشد سینما به تعطیلات رفتهاند و ما را در این فضای ناعادلانه تنها گذاشتهاند. اگر ممکن است از همین جا پیام ما را به آقای شمقدری برسانید که آقای مدیر شما که سال گذشته را با نگرانی از "شاه نشینان" سینما گذراندهاید، چرا باعث و بانی ایجاد "سلطان نشینان" میشوید. اگر شاهنشینی بد است، برای همه بد است. حتی برای جگر گوشههای شما!
دیدگاه تان را بنویسید