هدیه سیا در تئاتر شهر
این روزها نمایشی به نام "هدا گابلر " را در تئاتر شهر روی صحنه برده است که وقتی "کلمنت اسکات " در لندن به تماشای آن نشست، در روزنامه "دیلی تلگراف " نوشت: چه داستان وحشتناکی!
کیهان: شاید وقتی "هنریک ایبسن " در تئاتر رزیدنز (Residenz) مونیخ صدای سوت و تمسخر مردم را در اعتراض به نمایشنامه اش می شنید، فکرش را هم نمی کرد که روزی همان نمایشنامه، با همان مختصات و مشخصات در کشوری اسلامی به روی صحنه رود و این بار عده ای اندک برای تماشای آن لحظه شماری کنند و به نشانه احترام کلاه از سر بردارند. متن، همان متن است و "ایبسن " همچنان گستاخانه به اصول اخلاقی و انسانی می تازد، اما آقای کارگردان اصرار دارد که شخصیت اصلی نمایش را زنی اخلاقی و مثبت ببیند، شخصیتی که حتی نویسندگان و منتقدین غربی هم او را یک "نابغه شیطانی، فاسد و یک هیولای مونث " می نامند. یک کارگردان ایرانی مقیم کانادا (وحید رهبانی) این روزها نمایشی به نام "هدا گابلر " را در تئاتر شهر روی صحنه برده است که وقتی "کلمنت اسکات " در لندن به تماشای آن نشست، در روزنامه "دیلی تلگراف " نوشت: "چه داستان وحشتناکی! چه نمایشنامه کریهی! " نمایشی در قلب یک کشور اسلامی و در سالن چهار سوی تئاتر شهر تهران مجوز اجرا می گیرد که منتقد دیگر انگلیسی نیز در تفسیر آن می نویسد: "هدا گابلر، نمایشی پیش پا افتاده و معمولی با فضایی بد و اخلاقیات کثیف و آلوده ]...[ است. روح هدا یک روح ظالم با تأثیری ناپاک روی انسانیت است. و عجیب تر آنجاست که کارگردان این نمایش چنین شخصیت ناپاکی را که به قول "آلفرد سیندینگ لارتین ": "یک هیولای مونث است " با زنان و دختران پاک دامن ایرانی مقایسه می کند! او هدا (شخصیت زن اصلی داستان) و شیوه زندگی ناپاک و ازدواج او را بسیار نزدیک به بانوان ایرانی می داند و به نظر می رسد این توهین و گستاخی علیه هم وطنانش را از "هنریک ایبسن " آموخته باشد؛ کسی که آنچنان بی مهابا به سنت ها و ارزش ها و اصول اخلاقی حمله می کرد که هیچکس حاضر به حمایت از او در برابر واکنش های انتقادی مردم نبود. این هنرمند(!) سابقاً ایرانی و مقیم کانادا فرسنگ ها راه را دوان دوان طی کرده تا برای مردم شریف کشورمان نمایشی را به روی صحنه ببرد که جز تعارض و ضدیت با اصول اخلاقی و انسانی دستاورد دیگری به ارمغان نمی آورد! نمایشی که هیچ سنخیتی با فرهنگ اسلامی و بومی ما ندارد. البته این اولین اثر وی در ستیز با ارزش های اسلامی نیست. او پیش از این نمایش "در انتظار گودو " اثر "بکت " را در سال 1377به روی صحنه برده بود. داستانی که حتی مرحوم دکتر "علی شریعتی " در باره آن می گوید: "بکت در ] داستان[ در انتظار گودو، انتظار را امری پوچ معرفی می کند " و همین نمایش است که مورد توجه سفیر وقت فرانسه قرار می گیرد و از او و اعضای گروه برای اجرای آن در جشنواره "نانتز " دعوت به عمل می آورد. او همچنین علاوه بر فیلم "سیزده " که در سال 1382 بدلیل نداشتن حجاب اسلامی بازیگر اصلی (هدیه تهرانی) توقیف شد در سال 1386 نیز نمایش دیگری در تورنتو به نام "ناموس پرستان " نوشته "غلامحسین ساعدی " (نویسنده فراری ضد انقلاب و عامل ساواک ستم شاهی) را به روی صحنه برد و در آن از نشان دادن هرگونه اعمال خلاف عفت و ترویج همجنس گرایی دریغ نکرد. "وحید رهبانی " این نمایش را با بازی دوستان خود "لوون هفتوان " مقاله نویس نشریه گذار و "ساسان قهرمان " سردبیر نشریه اینترنتی "گذار " به اجرا درآورد؛ نشریه ای که تحت حمایت مستقیم و همه جانبه "خانه آزادی " Freedom House است و این روزها ارتباط "خانه آزادی " و نشریه "گذار " با سرویس جاسوسی آمریکا (CIA) حتی برای ایرانیان خارج از کشور هم آشکار و علنی شده. کارگردان نمایش سخیف "هدا گابلر " که با یک جستجوی ساده می شود نام او را در کنار نام های مطرودی چون محسن مخملباف، شهرنوش پارسی پور، عباس میلانی و اسماعیل خویی و زیر بیانیه ای ضد ایرانی دید، 10 روز پس از برگزاری انتخابات باشکوه 22 خرداد 1388، نظام جمهوری اسلامی را "تهدیدی برای صلح جهانی " می خواند. حالا این ایرانی سابق برایمان از فرنگ سوغات آورده! سوغات او، نمایش "هدا گابلر " نوشته "هنریک ایبسن " است، نویسنده ای که سازمان های اطلاعاتی غرب آثارش را بسیار می پسندند، چنانکه سرویس جاسوسی OSS (سازمان سلف (CIA) آثار او را در لیست کتاب های مطلوب نظام لیبرال سرمایه داری قرار داد. آنها این آثار را به خورد مردم جهان می دهند تا آنان را در دام غرایز حیوانی اسیر کنند و بعد از "مسخ انسانیت " راه را برای تسلط سرمایه داران جهانخوار باز کنند. و البته انتشاراتی مثل "پنگوئن " آثار این نویسنده را منتشر می کند؛ ناشری که وابستگی اش به سرویس جاسوسی M16 انگلستان زبانزد خاص و عام است. رهبانی نمایش "هدا گابلر " را در تئاتر شهر به روی صحنه برده است تا رفتارهای قبیح و زننده را برای مردم ما عادی جلوه دهد و چشم ها را به بی شرمی و بی عفتی بنوازد. کاری که امثال "ایبسن " با جامعه نروژ و اروپا کردند و اخلاق زدایی به جایی رسید که امروزه "ازدواج همجنس گرایان " در نروژ و برخی کشورهای اروپایی، "قانونی " تلقی می شود! اما داستان از این هم فراتر می رود؛ رهبانی در سال 1387 با نشریه "چکاوک هفته " به سردبیری "خسرو شمیرانی " (از رابطان سیامک پورزند با CIA و از بهائیان سرشناس و مدافع سینه چاک این فرقه ضاله) به همکاری پرداخت. و "شمیرانی " نیز در نشریه "هفته " (چاپ کانادا) سخن به مدح و ثنای (وحید رهبانی) می گشاید و او را از بهترین کارگردانان تئاتر و درخششی دیگر در آسمان مونترآل معرفی می کند! اجرای نمایش "هدا گابلر " در ایران آنقدر برای رسانه های اپوزیسیون برانداز مقبول افتاده که وقتی فریادی در اعتراض به آن بلند می شود، سایت "صدای آمریکا " (VOA) خود را ملزم به دفاع و حمایت از این نمایش و کارگردان آن میبیند! از 15 دی ماه "تئاتر شهر " و سالن "چهارسو " جولانگاه تفکرات انحرافی "هنریک ایبسن " و اهداف ضد دینی نمایش "هدا گابلر " بود؛ تفکراتی که "هان دان کوت "، منتقد ادبی، درباره آن می گوید: "به نظر می رسد ] پیام آثار ایبسن[ فقط ناامیدی باشد. نه معنی، نه هدف، یک خودکشی ساده در پایان، یک زندگی مطلقاً بی هدف... " هدا (شخصیت اول نمایش) همانطور که "بردو مورگن " می گوید: "نامتعارف، گنگ، روانشناسی غیرطبیعی، تاثیری پوچ و عبث " است و مانند اغلب آثار ایبسن آنقدر "سنت ستیز " است که همه را علیه خودش می شوراند و نمایش آن حتی در مونیخ، برلین، استکهلم، گوتنبرگ، کپنهاگ و لندن با اعتراضات گسترده مردم و مطبوعات و در نهایت با شکست مواجه شد. پس چرا این روزها علیرغم توقیف نمایش با هوشیاری مسئولان عالی نظام و قوه قضائیه، باز هم جناب وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاون محترم هنری ایشان سنگ حمایت از آن را به سینه می زنند و در برابر سیل انتقادات، صدور مجوز اجرایش را توجیه می نمایند؟! انگار ما به خواب زمستانی رفته ایم که مجوز اجرای چنین نمایشی به کارگردانی چنین فردی را صادر می کنیم! و انگار قصد بیدار شدن هم نداریم که مقامات عالی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از استمرار اجرای چنین نمایشی حمایت می کنند. وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی که ما در اعتقادات اسلامی و شخصیت انقلابی ایشان تردید نمی کنیم، کجای این نمایش سراسر پوچ را مطابق با ملاحظات شرع اسلام و در راستای اهداف انقلاب دیده اند و مگر امام خمینی(ره) در "پیام هنر متعهد " ما نفرمود: "تنها هنری مورد قبول اسلام است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدی(ص)، اسلام ائمه هدی- علیهم السلام- اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم آور محرومیت ها باشد. کاش به وصیت حضرت روح الله گوش جان می سپردیم که فرمودند: "وصیت این جانب به وزارت ارشاد در همه اعصار خصوصاً عصر حاضر که ویژگی خاص دارد، آن است که برای تبلیغ حق مقابل باطل و ارائه چهره حقیقی جمهوری اسلامی کوشش کنند " امامی که راه را نشانمان داد و ما این روزها قدر نعمت نمی دانیم که افکار و سخنانش در کنج گنجه هامان خاک می خورد! اما امروز هم برای شروع، دیر نیست و مسئولین مؤمن و مذهبی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می توانند به این آقایان سابقاً ایرانی بفهمانند که آدرس را اشتباه آمده اند: اینجا ایران است، سرزمینی که با خون هزاران شهید زنگارهای کفر و وابستگی شرق و غرب را از چهره شست و به مکتب اسلام ناب محمدی(ص) رسید. اینجا ایران است و مردم و مسئولین غیرتمند آن اجازه نمی دهند هر تازه از غرب رسیده ای برای ما سوغات فرنگ بیاورد؛ آن هم با طعم پوچ آمریکایی!
دیدگاه تان را بنویسید