فریدون عباسی: ما از آنچه دشمن فکر میکند خطرناکتریم!
این دو شهید بزرگوار دارای ویژگی های مشترک بودند؛ هر دوی آنها به نظام باور داشتند؛ علمی بودند و از درجه یک های علمی کشور بودند؛ محصول راه اندازی و گسترش تحصیلات تکمیلی در درون کشور بودند؛
تابناک: هفته گذشته و تنها چند روز مانده به چهلمین روز شهادت استاد بزرگوار شهید مجید شهریاری، پس از مدت ها پیگیری موفق شدیم با آقای دکتر فریدون عباسی دوانی که به لطف الهی از ترور ناجوانمردانه دشمنان ملت شریف و بزرگوار ایران جان سالم به در برد، گفتگویی انجام دهیم تا شاید بتوانیم گوشه ای از زحمات این عزیز و دو یار سفر کرده اش ـ پروفسور علیمحمدی و دکتر شهریاری ـ را برای پیشرفت علم و تکنولوژی هسته ای این مرز و بوم به رشته تحریر درآوریم. تابناک: آقای دکتر ورود شما به حوزه فعالیت های هسته ای از کجا آغاز شد؟ عباسی: من ورودی پیش از انقلاب در رشته فیزیک ـ بدون هیچ گونه گرایش علمی خاصی ـ بودم. البته در آن زمان اصولا این رشته در ایران دارای شاخه تخصصی نبود. پس از آن، وقوع انقلاب اسلامی و به دنبال آن انقلاب فرهنگی و جنگ، همه و همه باعث وقفه در تحصیل من شد. در ادامه و در بازگشایی دانشگاه ها، رشته فیزیک دارای چند گرایش شد. از قضا دانشگاه شیراز که بنده در آنجا درس خوانده ام، در آن زمان، گرایش هسته ای را ارایه کردند و باید بگویم که گرایش دیگری ارایه نمی شد؛ بنابراین همه دوستانی که در آن زمان و در آن دانشگاه درس خواندند، به گونه ای با درس فیزیک هسته ای و فیزیک رآکتور و فیزیک بهداشت و... آشنا شدند. علاقه مندی بنده به این رشته باعث شد که درس های عملی و کارگاه و کارآموزی را نیز در زمینه رآکتور ادامه دهم؛ هر چند این کار در آن زمان مرسوم نبود اما بنده خواستم که اطلاعات و تجارب خود را تا حد ممکن در مقطع کارشناسی تکمیل کنم. در این باره باید بگویم که طولانی شدن دوران تحصیل، باعث شد که من وارد کارهای اجرایی هم بشوم. برای همین مثلا؛ با مسائل اجرایی واگذاری زمین آشنا شدم، قواعد حاکم بر زندگی روستایی و مشکلات خاص روستاییان را فرا گرفتم. همچنین جریان ها و مسائل روز سیاسی را به دلیل فعالیت هایی که پیش و پس از انقلاب در این زمینه داشتم می شناختم. در ادامه جنگ، وارد مهندسی جنگ شدم و به جهاد سازندگی پیوستم ـ چون در آن هنگام جهاد به صورت سازمان يافته تری در زمينه مهندسی جنگ فعاليت می کرد ـ و تجارب عملیاتی همچون راه سازی، خاکریز، زدن پل، و... را از بزرگان شهيد و شاهد فرا گرفتم. با توجه به این موضوعات، دیدگاه ما از آغاز این بود که اگر می خواهیم در بحث رآکتور وارد شویم، درست وارد شویم و چون ما با تلفیق کارهای اجرایی ـ علمی در برآوردن نیاز جنگ آشنا شده بودیم، ياد گرفتيم که چگونه به فعاليت های تحقیقاتی مورد نياز يک کار فنی ـ صنعتی نيز بپردازيم. بنده فوق لیسانس فیزیک را در دانشگاه ادامه دادم، در آنجا هم برای گرایش هسته ای پذیرفته شدم؛ یعنی اساتیدی که با بنده مصاحبه کردند، اطلاعات من را برای ادامه تحصيل در زمينه هسته ای مناسب دانستند. البته اساتيد خوب و با تجربه ای هم در آنجا داشتم که من را با مباحث نوترونیک بيشتر آشنا کردند. هنوز جمله ای که استادم در زمان انتخاب موضوع پایان نامه به من گفت، یادم هست. ایشان به من گفتند: «اگر در این مملکت بخواهد در زمينه انرژی هسته ای کار جدی انجام شود، لازم است که این گونه مطالب ـ مباحث محاسبات و اندازه گيری تابش های هسته ای ـ جدی گرفته شود.» در اینجا باید گفت که پایه انرژی هسته ای بر مبنای محاسبات و اندازه گيری نوترونی استوار است. تابناک: آقای دکتر از تجارب دیگر خود هم بگویید. عباسی: از آنجا که چنین کاری نوپا بود، من هم مشتاق به کار کردن در این زمینه شدم؛ البته همزمان که این کارها را انجام می دادم، در کار ساخت شناورهای صيادی از جنس فايبرگلاس نيز فعاليت داشتم. حالا خودتان بدانید که رابطه اینها با هم چیست! بنده به یک نحوی به سبب تجربه مدیریت عملی یا اجرایی که داشتم مدیر پروژه ساخت شناورهای فايبرگلاس بودم. همچنين در کار ساخت اجزاء آسانسور نيز همکاری داشتم که از جمله کارهای پراکنده و علاقمندی شخصی من بوده است. دید فنی مهندسی که در زمان جنگ پیدا کرده بودم، آموخته هايم از فیزیک و افزوده شدن تجارب مديريتی به آن ها باعث شد که بتوانم با دوستان ديگر همکاری و در هر جا که نياز باشد و تا حدی کار را بفهمم و وقت اجازه دهد کمکی کنم. تابناک: شما برای مدتی از حوزه مهندسی جدا شدید و وارد کارهای اجرایی غیر مهندسی شدید در این باره هم توضیح می دهید؟ علی الظاهر آشنایی اولیه شما با شهید شهریاری هم در همین حوزه فعالیتی بوده است. عباسی: یکسری کار اجرایی بود در وزارت علوم و از آنجا که بنده سابقه کار اجرایی داشتم، در این زمینه دعوت به کار شدم. بله آشنایی من با آقای شهریاری به سال 1373 برمی گردد که می توان گفت که کاملا فعاليت در رشته فيزيک را برای مدتی کنار گذاشته بودم و در حال انجام کارهای صرفا اجرایی مانند مدیریت اجرایی حوزه دانشجویی بودم. ایشان از طريق یکی از همکلاسی های دوره کارشناسی ارشدشان با خبر شده بود که من تا حدی روی نرم افزارهای محاسبات و شبیه سازی و اندازه گيری تابش های هسته ای کار کرده ام. تقریبا شش يا هفت ماه از سال 1373 گذشته بود که وی در تماس تلفنی به من گفت که در راه اندازی و به کار گيری نرم افزاری مشکل دارد ـ ایشان در آن زمان دانشجوی سال دوم دکترا بودند و تازه موضوع رساله شان را تعیین کرده بودند ـ و نیاز به کمک دارد و از دوست خود شنیده است که من در زمینه مورد نظر اطلاعاتی دارم. ایشان دانشجو بود و دیدگاه من کمک به اين عزيزان و چه نعمتی بالاتر از اين که علاوه بر انجام امور جاری مرتبط با آن ها بتوانم کمک علمی نيز انجام دهم. لذا برای آماده سازی مقدمات لازم از او خواستم که یک هفته دیگر با من تماس بگیرد. یک هفته زمان نياز داشتم که نرم افزار و فایل های اطلاعات مرتبط با آن را به اتاق کار انتقال بدهم. برای همین خواستم پس از یک هفته بیاید. هنگامی که آمد، دیدم جوانی است با جثه ای کوچک که در نظر اول به دانشجوی دکتری نمی خورد. از او سوال کردم کار با کامپيوتر را بلدی؟ پاسخ داد: کمی و شکسته نفسی می کرد. من به وی گفتم: بنشین مقابل کامپيوتر، چون گمان نکنم به اندازه شما بلد باشم. گفت: نه شما بفرمایید و ... . خلاصه آغاز به کار کردیم و در کل دو یا سه جلسه اطلاعاتمان را ریختیم روی هم و به این ترتیب، توانستیم آن سیستمی را که من مدت ها بود تنهایی روی آن کار کرده بودم و نتوانسته بودم آن را راه اندازی کنم و ایشان هم جداگانه و به تنهایی نتوانسته بودند این سیستم را راه بیندازد به سرانجام برسانیم. من این را رها کرده بودم و آمده بودم کار اجرایی می کردم ولی ایشان واقعا دانشجو و بسيار با انگیزه وارد اين رشته شده بودند. بعدها متوجه شدم جوان بسیار تیزی است. شاگرد اول شریف بود و بسیار باهوش، مهندس الکترونیک بود و بعد کارشناسی مهندسی هسته ای را در دانشگاه شریف خوانده بود و در رشته علوم و فنون هسته ای در مقطع دکتری ادامه تحصیل می داد. خلاصه همه اینها پایه ای برای آشنایی شد که با هم ادامه کار دهیم. من از ایشان هشت، نه سال بزرگتر بودم، اما روح بزرگ و نگرش علمی متعهدانه و اخلاص عملی اش مشوق من شد که به کار علمی برگردم، ادامه تحصیل دهم و در مهندسی هسته ای دکترا بگیرم. صدای او هنوز در گوشم است که می گفت: چرا این همه سال مربی مانده اید و اصرار و تشويق می کرد که به کار علمی ادامه دهم. رساله و پژوهش دکتری ایشان «well logging» یا «چاه پیمایی» است؛ یعنی کاربرد پرتو در زمينه حفاری چاه های نفت. مثلا استفاده از نوترون در بررسی ساختار زمین، هنگامی که چاه های نفت در حال حفر است و هم اکنون در اين زمينه شرکت های خارجی در حال سرویس دهی به شرکت ملی حفاری هستند. در این باره باید گفت این روش یعنی بهره بردن از نوترون در آنالیز، از کاربردهای صنعتی پرتوهاست. اتفاقا همین موضوع باعث شد هنگامی که آقای دکتر شهریاری بر این موضوع مسلط شد، به یکسری پروژه های نفتی روی بیاورد و به عنوان مثال برای مخازن نفت، سطح سنج هسته ای بسازد و موضوعات تحقيق دانشجويان را در زمينه های مورد نياز صنعت نفت کشور هدايت و تعريف کند. در این اواخر، دکتر شهریاری علاوه بر کارهای محاسباتی، کارهای تجربی نيز انجام می دادند و یکسری دیدارهایی با مسئولان و مدیران پالایشگاه آبادان در خود پالایشگاه داشت و با شرکت ملی حفاری و شرکت پخش و پالایش در مناطق نفت خیز جنوب، چندین بار ديدار حضوری داشت و نتيجه آن فراهم شدن مقدمات همکاری بيشتر با وزارت نفت بود تا در بخش کاربرد پرتوها تا حد ممکن به داخل اتکا کنيم و به شرکت های خارجی کمتر وابسته باشيم. به این ترتیب هم ابزار مورد نياز در داخل کشور ساخته شود و هم شبیه سازی، محاسبات و تولید نرم افزارهایی که لازم است به همت متخصصان داخل انجام شود. زمانی که ما با هم آشنا شده بودیم، من بيشتر در زمینه های تجربی دارای مهارت بودم و ایشان در زمینه محاسبات و شبیه سازی و به این گونه بود که اطلاعات ما با هم درآمیخت و با شروع تحصيل در مقطع دکتری من همان بحث های نوترونیک را ادامه دادم و با همکاری دکتر شهرياری به ساخت آشکارساز و طیف نگارهای نوترونی و راه اندازی نرم افزارهایی که به اندازه گیری طیف انرژی نوترون ارتباط دارد پرداختيم که هم در زمينه توليد انرژی و هم در زمينه پزشکی و صنعت (رادیوگرافی و...) کاربرد دارند. تابناک: خروجی این دوره از فعالیت های مشترک شما چه بود؟ عباسی: سرانجام نزدیک به پنج سال پیش، کار مشترک ده ساله ما منجر به طراحی یک دوره کارشناسی ارشد به نام «کاربرد پرتوها» شد و با راه اندازی اين رشته، دوره دکترای کاربرد پرتوها را نیز با یکدیگر طراحی و راه اندازی کردیم. در اين اواخر با توجه به فعاليت خوب ديگر همکاران در زمينه انرژی هسته ای که بیشتر به رآکتور مربوط می شود، ما کمتر در زمينه راکتور فعاليت می کرديم. نیاز جامعه در حال رشد را بررسی کرديم و دیدیم که باید پرتوها در زندگی مردم بیشتر کارآیی داشته باشند و برای همین این رشته را در دانشگاه شهید بهشتی راه اندازی کردیم. از کنکور سراسری کارشناسی ارشد دانشجو گرفتیم و دانشگاه های دیگر از جمله شریف، اصفهان، شیرازَ، امیرکبیر و... نیز با بررسی توانائی های اين رشته و تجارب حاصل از کار ما، آن را مناسب تشخيص دادند و راه اندازی نمودند و باید بگویم که دکتر شهریاری ايده پرداز اصلی و مبلغ این رشته بودند که در اين خصوص آموخته های خود از اساتيد دلسوز را به خوبی عملی ساختند. تابناک: نخستین دوره در دانشگاه شهید بهشتی در چه سالی راه اندازی شد؟ عباسی: طراحی این رشته در سال 83 بود، ولی نخستین بار در سال 84 دانشجو پذیرفتیم و از مهر ماه سال 89 نخستین دوره دکترای ما در این رشته راه اندازی شد؛ یعنی باز هم نخستین بار دکترای کاربرد پرتوها در دانشگاه شهید بهشتی توسط آقای دکتر شهریاری راه اندازی شد. دکتر شهيد شهرياری هم در محاسبات و هم در شبیه سازی بسیار مسلط بودند و تقریبا از همان ابتدای دوره دکترا ـ چون پایه مهندسی الکترونیک در لیسانس داشتند ـ بسیار زود در مسائل تجربی هسته ای نيز مسلط شدند. البته ناگفته نماند با توجه به این که ایشان در تجهیز آزمایشگاه ها و راه اندازی دستگاه های مولد پرتو ایده داشتند، شروع به انجام کارهای مهندسی شتاب دهنده کردند و کارهايی در این زمینه را انجام می دادند ولی در این موضوع نظريه پرداز نبودند، البته با توجه به تسلط قوی که در مسائل نظری داشتند، مسائل تجربی را هم بسیار خوب انجام می دادند؛ یعنی بسیار زود می توانستند پروژه تعریف و هدایت کنند و مسائل را حل و پیگیری کنند. به تازگی هم که بحث های پرتاب و به کارگیری ماهواره های ایرانی مطرح شده بود، باز هم گروه ما این همکاری را با سازمان فضایی داشت که به موضوع مهمی بپردازد و آن راه اندازی آزمایشگاهی بود که به بررسی آسیب های پرتویی بر قطعات ماهواره بپردازد که در ارتفاعات بالا، مسأله ای بسیار مهم است. در این باره باید گفت که سمت گیری ایشان، کاملا در راستای رفع نیازهای صنعتی و فضایی بود که کشور روی آنها، برنامه ریزی کرده بود. تابناک: رابطه شما در این زمینه با آقای دکتر علی محمدی چگونه بود؟ پس از انقلاب و بازگشایی دانشگاه، درس های بسیاری با هم داشتیم. هر چند که من سال بالاتر بودم ـ یک سال ـ ولی درس های بسیاری با هم داشتیم. ایشان نیز با این که بخش فیزیک نظری را برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا برگزیده بودند، با توجه به درس های گرایشی که در دوره لیسانس خوانده بودیم، به مسائل هسته ای به ویژه بحث ذرات این بخش علاقه مند شده بود. با توجه به کمبود متخصصان آگاه به مسائل هسته ای، آقای دکتر علی محمدی که فیزیکدان قوی ای بودند و با توجه به دروس گرايشی دوره ليسانس فرد مناسبی برای اخذ مشاوره بود. مباحث شتاب دهنده هم مقوله ای است که در فيزيک هسته ای مطرح می شود و فيزيکدانان نظری نيز با آن سروکار دارند. ایشان از همان آغاز به مباحث شتاب دهنده علاقه مند شده بود و در یک گروه کارشناسی که در انتخاب شتاب دهنده برای ایران فعالیت می کردند ـ ایشان هنوز دکترا نگرفته بودند ـ همکاری داشتند و کار گروهی آنها منجر به برگزیدن یک نوع خاص شتاب هنده شد که قرار بود در یکی از دانشگاه ها نصب شود. تابناک: آیا این همکاری ایشان آشکارا انجام می شد یا پنهانی؟ عباسی: کار ایشان پوششی نبود؛ کاری برای وزارت علوم بود. در آن هنگام، یکی از مسئولان علمی خواهان انجام این کار شده بود. من نيز در اين کار مشارکت داشتم. به اين نکته توجه کنيد من چگونه وارد کارهای دیگر شدم؟ در حالی که این کارها پنهانی نیست و ربطی به انرژی هسته ای هم ندارد. ساخت شناور صیادی و حتی ماهیگیری را نیز به آن اضافه کنيد چون مباحث مکانيک، استحکام موادی مانند فایبر گلاس بود و سیستم های خاصی برای تغییر ماهیگیری از سنتی به صنعتی مطرح می شد، من وارد این موضوعات شدم. در اين امور دکتر عليمحمدی نيز علاقمندی نشان می داد و جويای پيشرفت های علمی در اينگونه امور بود. به این ترتیب، هر جا که بحث بازسازی و توسعه علمی کشور در میان بود، با هم همفکری و همکاری داشتيم. ایشان با این که یک فیزیکدان نظری بود ولی به بحث های تجربی علاقه داشت و همانطور که پيشتر گفتم از اجزاء شناور و چگونگی ساخت آنها از من می پرسید. به این ترتیب با اخذ ريزه کاری های تجربی تلاش می کرد آن ها را در تدريس خود به دانشجويان منتقل کند. با دیدن هر کار تجربی خواهان توضیح در آن زمینه بود و در یادگیری این مسائل کنجکاو بود و پرسش را هرگز بد نمی دانست. من هم متقابلا خواهان یادگیری بيشتر الکترو داینامیک بودم و از ایشان خواستم به من بیاموزند یا حتی پس از فارغ التحصیلی، هنگامی که ایشان در دانشگاه تربیت معلم درس کوانتوم مکانیک می دادند، بنده هم می رفتم و سر کلاس ایشان حاضر می شدم و با خود نمی گفتم که چون من این درس را گذرانده ام دیگر نیازی نیست، چون ایشان را می شناختم که استاد قوی ای هستند و به خاطر سبک تدریس ایشان، به کلاس های ایشان می رفتم و برای این کار اجازه می گرفتم. تابناک: برخی انتقاد دارند که چرا چنین اساتید ذی قیمتی که تنها چند تن از آنها در شرایط کنونی در کشور وجود دارند باید عضو کمیته ای مانند «سزامی» شوند و به این شکل موقعیت و توانایی های آنها آشکار شود، نظر شما در این باره چیست؟ عباسی: کميته سزامی در ايران، در زمینه نظری نیاز به فیزیکدان قوی دارد. پیشتر استاد بزرگوار دکتر منصوری اين مهم را عهده دار بودند. دکتر عليمحمدی با توجه به تخصصش يکی از جايگزين های مناسب بودند. چند سال پيش در ترکيب اعضاء کمیته سزامی تغییراتی داده شد. افراد مختلفی معرفی شده بودند. یکی از آنان دکتر علیمحمدی و دیگری دکتر شهریاری بود؛ شهریاری به دلیل پایه گذاری رشته کاربرد پرتوها در دانشگاه ها معرفی شده بود و محور پروژه سزامی هم بحث کاربرد اشعه ايکس در زمينه های مواد و پزشکی و کاربرد های صنعتی است و باید گفت که این پروژه ایکس با شدت بالا تولید می کند و از علاقه مندی های تحقيقاتی دکتر شهریاری بود. نکته قابل توجه اين است که دکتر علیمحمدی هم که از سال ها پيش در انتخاب شتاب دهنده تحقيقاتی مشارکت داشت با پایه نظری و آشنايی و علاقه مندی ایشان به مباحث تجربی فرد مناسبی بود؛ ايشان از افرادی بودند که از مراکز علمی مختلف برای تصدی نمايندگی ايران در سزامی به وزرات علوم معرفی شده بودند. جالب است که هر دو استاد تمام، یا در آستانه استاد تمامی بودند؛ یعنی آقای دکتر علی محمدی بسیار زود استاد شده بودند و آقای دکتر شهریاری نیز هم از اواخر سال 87 استاد بودند ولی حکم استادی ايشان در سال 89 صادر شد چون هیأت ممیزه دانشگاه تشکيل نشده بود. ولی خب اگر کسی پرونده ایشان را می دید متوجه می شد که در بهمن ماه سال 87 یعنی ده سال از دکترایشان گذشته، استاد تمام شده اند و مشخصه هر دو نیز جالب است که هر دو از دبستان تا دکترا در داخل کشور درس خواندند و باز این که هر دو در مدت زمان کوتاهی استاد تمام شدند؛ یعنی در کمترین زمان. هشت سال زمان خوبی است و اگر این مدت به ده سال رسیده است، برای این بوده که دکتر شهریاری دانشگاهشان را عوض کرده اند و از دانشگاه امیرکبیر به دانشگاه شهید بهشتی آمدند و یا هیأت ممیزه دیر تشکيل جلسه و نظر داده اند؛ ولی ده سال یا هشت سال زمان حداقلی است و بسیار کم است این چنین موارد، چرا که ما هنوز افرادی را در درون دانشگاه داریم که به مدت 25 سال است تدریس می کنند و هنوز استادیار هستند یا تازه دانشیار شده اند اما این دو شهید بزرگوار هر دو در این مدت استاندارد به چنین مقامی رسیده اند و هر دو استاد شدند. خب مشخص است که سرانجام مملکت چه کسی را بر می گزیند که آنان را نماینده علمی خود بگذارد. در جایی که اسرائیلی ها هستند و می توانند جهان اسلام را از نظر علمی مرعوب کنند؛ فلسفه حضور ما در جلسه سزامی و اردن این بوده است که به جهان اسلام کمک کنیم و ایرانیان نشان دهند که می توانند در میدان های علمی عرض اندام کنند و افزون بر آن، این که فارغ التحصیلان درون کشور را نماینده های خود برگزیدیم که هر دو نیز استاد تمام بودند. این دو شهید بزرگوار دارای ویژگی های مشترک بودند؛ یعنی هر دوی این عزیزان از جمله کسانی بودند که به نظام باور داشتند؛ علمی بودند و از درجه یک های علمی کشور بودند؛ محصول راه اندازی و گسترش تحصیلات تکمیلی در درون کشور بودند؛ نظام ارتقای اعضای هیأت علمی را در کوتاه ترین فاصله ها پشت سر گذارده بودند و هر کدام راه انداز یک جریان های علمی در کشور بودند؛ برای نمونه آقای دکتر شهریاری نرم افزار «ام.سی.ان.پی» را در کشور معرفی کردند و بیش از پانصد نفر را آموزش کوتاه مدت داده اند. البته این که بنده آمار می دهم، به دلیل همراهی ام با ايشان است. دکتر شهرياری از بانیان انجمن هسته ای ایران و در قوام آن بسیار فعال بودند. بسیاری از کارگاه های آموزشی و کنفرانس های هسته ای ـ که توسط انجمن هسته ای برگزار شده است ـ را برنامه ریزی و مدیریت کرده اند. در این باره باید بگویم که طی مدت ده سال، یعنی از سال 76 که دکتر شهرياری هنوز مدرک دکترایشان را نگرفته بودند، تا سال 86 که با هم از هیأت مدیره انجمن کنار آمدیم تا ديگران مشارکت داشته باشند و با دیدگاه های آنان نیز انجمن اداره شود، ايشان در پايه گذاری تشکيلاتی مشارکت داشتند که با همدلی افراد اداره می شود. با توجه به درخواست دوستان امسال ایشان قصد داشتند که مجددا در مديريت انجمن مستقيما همکاری نمايند و مسلما جامعه هسته ای ایران با رقم بسیار بالایی به ایشان رأی می دادند، چرا که در همه دانشگاه ها و مراکز علمی ایشان را می شناختند. ناگفته نماند که آقای دکتر علیمحمدی نیز همین گونه بود؛ یعنی اگر ایشان وارد یک مبحث خاصی می شد یا طرف مشورت قرار می گرفتند، بسیار خوب کار می کردند. تابناک: اینجا دو موضوع متفاوت مطرح است؛ نخست این که، حضور این دو نفر در کمیته سزامی با یک اهدافی بوده است که مثلا آن خط عدم اعتماد به نفس را بشکنیم و به دنیا و مردم خودمان بگوییم که ما چنین توانایی هایی هم داریم، بعد بیاییم و در یک اجلاس بین المللی هم شرکت کنیم؛ یعنی در واقع هم نشان دهیم و هم این تابو را بشکنیم. دوم این که، می گویند از جمله موارد شناسایی شدن این افراد، حضور در همان اجلاس بوده است، نظر شما چیست؟ عباسی: آدم های ما را با مقالات ارایه شده، کنفرانس ها، شمار دانشجویانی که تریبت می کنند و جستجویی که جاسوس ها انجام می دهند، شناسایی می کنند. در زمانی که من دبیر انجمن هسته ای ايران بودم، برخی از روی خيرخواهی اظهار می کردند که چون اسرائیلی ها هم در آنجا هستند پس ما نباید در آنجا حضور داشته باشيم. ما با ارسال نامه به وزير محترم وزارت علوم اعلام کرديم که به دلیل حضور اسرائیلی ها در آن کمیته به عنوان یک عضو، تنها کشوری که در حال حاضر به عنوان یک کشور اسلامی می تواند عرض اندام علمی کند، ايران است و به این ترتیب، باید جلوی مرعوب کردن جهان اسلام را بگیریم، چرا که اینها می خواهند ما را در مسائل علمی بترسانند. از آنجا که در ایران افراد مستعد بسیاری داریم باید برویم و در همان جا سدی بنا کنیم، چون دشمن در حال محروم کردن ما از حضور در بسیاری از مجامع علمی است؛ تحریم کالا می کند، تا نیازهای اولیه تولید کالا به دست ما نرسد؛ از شرکت ما در کنفرانس ها و دیگر مجامع جلوگیری می کند، جلوی مطرح شدن و چاپ مقاله های ایرانیان را در برخی مجلات می گیرند. اینها گزارش هایی بوده که ما داشته ایم به ویژه در مسائل هسته ای. ما می گفتیم که در هیچ جا نباید عقب نشینی کنیم، بلکه باید مهاجم باشیم و نخواهیم از چیزی دفاع کنیم و در آنجا هم که رفتیم باید تهاجم علمی داشته باشیم تا آنها ببینند و حتی جهان اسلام و افرادی که به نمایندگی از کشورهای منطقه و به ویژه کشورهای اسلامی در آنجا می آیند ـ چون به این موضوع عنوان «صلح خاورمیانه» داده شده است ـ ببینند که ایرانیان از نظر علمی بالا هستند و باید این امکان را فراهم آوریم که دانشجویان دیگر کشورهای اسلامی برای ادامه تحصیل به ایران بیایند. بنابراین، معرفی این یکی دو نفر شناساندن آنان در آن مکان نیست؛ اسم مهم نیست، چون اینها سفر خارجی می روند و مقاله ارایه می دهند و... . این را نیز خدمت شما عرض کنم که منافقین در کارهایی که برای دیگر سیستم های جاسوسی انجام می دادند، برای این که به عنوان مخالف نشان دهند و بگویند که حاوی اخبار هستیم، نام من و شهریاری و دیگر اعضای هیأت مدیره هسته ای که در مجله فیزیک چاپ شده بود را به عنوان خبر به رسانه های غربی می دادند که البته ما اخبار این افراد را دنبال کردیم و نتیجه این شد؛ این نام ها که در مجله و وزارت علوم و... همه جا هست و بعضا با ما مصاحبه می کنند و چیز عجیبی نیست و اصلا ما آن اسم را در سایت می زنیم و همین کار را انجام دادیم تا ارزش اطلاعاتی کار آنان را پایین آوریم، چون آنان معمولا یک هفته پیش از نشست های آژانس، مصاحبه های مطبوعاتی می کردند و جوسازی می کردند تا شورای حکام آژانس علیه ایران قطعنامه بدهد. چون یکسری اطلاعاتی را که ـ ما بر این باوریم که آنان این اطلاعات را به دست نمی آوردند ـ اینها از سیستم های سازمان یافته دولت های خارجی به دست می آوردند برای مثال نام افراد را به عنوان فعاليت اطلاعاتی خود اعلام می کردند. یکی از نام ها، نام من بود. یکی دیگر از نکاتی که خواستند جوسازی رسانه ای کنند، این بود که بر حسب نياز روز مواردی چون سانتریفیوژ و لیزر و... را همه به عنوان تخصص اينجانب و دست داشتن من در آن ها اعلام کردند در صورتی که هر آدم عاقلی آگاه است که مگر می شود که یک نفر در چند رشته تخصص و توانائی کار عميق داشته باشد. منافقین به خيال خودشان با هدف تخليه تلفنی، با دکتر شهریاری تماس تلفنی داشتند و درباره من از ایشان اطلاعات گرفتند. حال ببینید این کار از نظر اطلاعاتی تا چه اندازه بی ارزش است! البته رسانه های خارجی هم گول این مسائل را خورده اند. تابناک: چرا غربی ها برنامه صلح آمیز هسته ای ایران را وارونه جلوه می دهند؟ عباسی: باید بگویم آنچه ما را در برابر خارجی ها خطرناک نشان می دهد، این است که ما بسیار خطرناکتر از آنچه آنها می گویند، هستیم. ما خطر سلاح هسته ای و پروژه سری برای کسی نداریم، چون اصلا چنین اعتقادی نداریم و نیازی هم به آن نداریم. همان گونه که رهبر کشور می فرمايند، تفکرات ما این نیست که دنبال سلاح های کشتار جمعی برویم. ما آدم هایی هستیم که در جبهه ها دیدیم که سلاح های کشتار جمعی با آدم ها چه کرد و حتی اگر آموزه های دینی را در نظر بگیریم، اجازه نداریم چنین کاری با نسل بشر و هم نوعان خود کنیم و این شعار نیست و حتی دیگران و خبرنگاران خارجی ها هم که آمدند من این مورد را مطرح کرده ام. حال مشخصه ما: ما نه به این اندازه تخصص داریم و نه آنگونه دانشمندیم و بعد هم ما که در خارج درس نخوانده ایم که علم بسیار بالایی را از آن ها بگیريم. همه ما تحصيلات درون کشوری داریم و کار تحقیقاتی ما با امکانات و وسایل داخلی بوده است و همه ما هم به نظام جمهوری اسلامی اعتقاد عجیب و غریبی داریم؛ سفت و محکمیم و به دنبال ارتقای نظامیم. سیاسی نیستیم که سنگ دیگران را به سینه بزنیم. ما بر این باوریم که مملکت باید از همه ابعاد قوی شود و اگر می خواهیم در دنیا زندگی کنیم و با آنها تعامل درست داشته باشیم، باید دستانمان پر باشد. نمی گوییم در همه چیز باید کار کنیم، بلکه باید با دنیا تعامل داشته باشیم و دست کم من و دکتر شهریاری و دکتر علیمحمدی این مشترکات را داشتیم که بگوییم مسأله و دعوای اصلی بر سر فضاست و بر سر هسته ای نیست و ما گذر از هسته ای را پای نهادن در فضا می دانیم؛ یعنی این که بايد در هسته ای ما متبحر شویم تا دروازه های ديگر علمی گشوده شود. برخی می گویند انرژی هسته ای به درد نمی خورد، چرا که ما گاز داریم و... و از این حرف ها. البته باید به سخن آنان هم اهمیت داد. ما خورشید و آفتاب زیاد داریم و در کل جاهایی که در مملکت خورشید می تابد، بسیارند. برخی می گویند چرا به فکر انرژی خورشیدی نیستید، شما گاز و نفت دارید. خب کشورهای دیگر هم دارند، آب فراوانی دارند، پس چرا دنبال هسته ای می روند، در حالی که می توانند سد بزنند. جغرافیای آمریکا هم خیلی شبیه جغرافیای ایران است با آفتاب فراوان؛ پس چرا دنبال هسته ای است؟ اگر این نسخه خوب است، برای خودتان بپیچید. آنها هم صحرا دارند و می توانند، برقشان را تولید کنند و... . به هر روی، گذر از دانش و تکنولوژی هسته ای و فراگیری آن، باعث می شود که ما در بسیاری از رشته های دیگر پیشرفت کنیم و دقیق شویم. اگر آن راه را رفیتم و به آن دقت رسیدیم، می توانیم موشک بسازیم که به بالای جو برود و ماهواره در مدار قرار گیرد. اگر دقت محاسباتی ما بالا رفت، می توانیم بدانیم که ماهواره را چگونه در مسیر گذاریم. اگر بحث آسیب های پرتویی بر قطعات ماهواره را در زمین تست کنیم، می توانیم قطعاتی بسازیم که در آن بالا که پرتو و تشعشع زیاد است، ماهواره مان پایدار باشد و در مدت زمانی که می خواهیم آن را در بالا سالم نگه داریم. بنابراین می بینیم، ما با این که رشته مان هسته ای است، می گوییم دعوا سر فضاست؛ یعنی آنان شاید از برنامه موشکی ما خیلی هم ناراحت نباشند، چون به محض این که ما در هسته ای کوتاه بیاییم به سراغ موشکی می آیند و می خواهند برد موشک ها را محدود کنند، چون خودشان دارند، می خواهند دیگران نداشته باشند. چرا؟ چون فضا، فرستادن ماهواره است. اینها اگر ابزار ماهواره را در دست داشته باشند، در آینده همه کشورها برده آنها خواهند بود، چون همه چیز در حال ماهواره ای شدن است. آن بحث هایی که درباره کنترل محیط زیست، پیدا کردن معادن و کارهای ارتباطی، بانکی و اقتصادی و.. هست همه چیز در حال بسته شدن بر پایه ماهواره است؛ بنابراین ما همیشه باید مستأجر ماهواره های دیگران باشیم. ندیدید که هر وقت می خواهند تلویزیونمان را قطع می کنند تا به ساز آنها کار و حرکت کنیم. پس به نظر ما که رشته مان هسته ای است، می گوییم که رفتن در فضا اصل است و رفتن در این راه، مستلزم این است که ما در مواد و کارهای مهندسی، تولید مواد، آسیب های پرتویی و... دقیق شویم و این راهی ندارد جز این که از هسته ای گذر کنیم؛ یعنی هم انرژی هسته ای را استفاده کنیم و هم دانش و فناوری خودمان را بالا بریم که البته این کار پیامدهای خاص خود را خواهد داشت و شما اگر نگاه کنید هر کشوری که توانسته است ـحتی از کشورهای جهان سوم ـ کمی از جهان سومی ها دور شود همچون هند، رفته سراغ هسته ای. هم اکنون دشمن یا مخالفان ما لولوی خود ساخته ای می سازند به نام سلاح هسته ای و سپس دیگران را از آن می ترساند و به نام مقابله با سلاح کشتار جمعی يا فعالیت های هسته ای، ناجوانمردانه دست به ترور می زند و کسانی را ترور می کند که اگر اندکی به کارنامه و زندگی آنان نگاه کنیم می بینیم وقتی برای کارهای دیگر نداشته اند و اساسا کسی که بخواهد پروژه سری و خاصی داشته باشد، این اندازه عقل دارد که آشکارا آن را انجام ندهد و متخصصان خود را معرفی نکند. این اقدامات تروريستی، باعث می شود که دیگر افراد علمی ما حتی برای کارهای عادی نیز نامی از آنان به میان نیاید و من به مسئولان کشور توصیه می کنم در دیگر رشته ها که می تواند ما را در عرصه بین المللی برجسته کند، نام افراد را پنهان کنند و نظام ارتقاء افراد را صرفا نظام مقاله نکنند و نظام سخنرانی نگذراند. کسانی باشند که کار عام المنفعه انجام می دهند ولی نگذارند که چشمگیر شوند، چون دشمنان مملکت، به سراغ فارغ التحصیلان داخلی آمده اند، چون دیده اند که تحصیلات تکمیلی در کشور ما موفق شده است؛ یعنی ما با این کار داریم روند اعزام دانشجو از جهان سوم به جهان غرب را تغییر می دهیم که البته شاید سال ها به طول انجامد، ولی ما با وجود تربیت افرادی چون این بزرگواران حرف برای گفتن داریم؛ یعنی افراد ما در حد بین الملل خود و اطلاعات علمی خودشان را به نقد گذاشته اند و از این کار پاسخ گرفته اند. تابناک: آقای دکتر اگر صلاح می دانید در مورد ترور شهید علیمحمدی و روز ترور خود و شهید شهریاری هم توضیح دهید. عباسی: با توجه به فضاهای موجود، پس از شهادت پروفسور علیمحمدی تقریبا برای ما مسجل بود که سرویس های بیگانه، به ویژه موساد و ام آی سیکس مسئول مستقیم این ترورها هستند که البته از عوامل فریب خورده داخلی برای عملیاتی شدن آن بهره می برند. آن روز ترور هم تنها تفاوت مورد من با مورد شهید شهریاری این بود که چون ایشان حواسش به مطالعه بود و راننده داشت آنطور که باید، سریع متوجه چسباندن بمب نشده بود ولی من چون خودم رانندگی می کردم سریعا متوجه شدم و توانستم واکنش مناسب نشان دهم و البته شکی نیست که هم شهریاری و هم علیمحمدی لیاقت شهادت داشتند ولی من... به هر حال من در این فرصت می خواهم استفاده کنم و از تلاش های مستمر و پیگیر نیروهای اطلاعاتی ـ امنیتی و همچنین پلیس و دستگاه قضایی نهایت تشکر را داشته باشم که واقعا با تمام توان و در نهایت اخلاص و با بهره گیری از تمام امکانات موجود، هم در امر پیشگیری و هم در امر پیگیری تلاش فراوان داشته اند و دشمنان این ملت نیز باید بدانند که ما با حذف فیزیکی فرزندان این آب و خاک، به هیچ وجه نخواهند توانست در مسیر رو به جلوی این ملت در تمام حوزه ها خللی وارد کنند. در پایان هم از شما عزیزان که در امر اطلاع رسانی تلاش شبانه روزی دارید، تشکر می کنم. تابناک: ما هم از اینکه وقت خود را به ما دادید ممنون و سپاسگزاریم.
دیدگاه تان را بنویسید