قهوه قجری و نفاق فرهنگی
تعدادی از الواح این مجموعه توسط وزارت ارشاد تهیه و میان ائمه جمعه کشور توزیع شده است. در توجیه این اقدام که معلوم نشد راست یا نه (و چرا وزارت ارشاد با بودجه بیتالمال دست به این کار زده و با چه مجوزی)، باز گفته شد که قرار است ائمه جمعه نظر دهند که محتوای آن قابل قبول است یا نه. بعداً هم هیچ خبر دیگری از اینکه نظر ائمه جمعه چه بوده منتشر نشد.
بولتن: تقریباً همه میدانند که مجموعة قهوه تلخ به دلیل عدم توافق مالی میان سرمایه گذاران و مسئولین سیما، از این رسانه پخش نشد. صداوسیما هم طبق روال قراردادهایش مسئولیتی در قبال هزینه های تولید این گروه از تولیدات تلویزیونی ندارد. یعنی اگر به هر دلیل نامربوط به صداوسیما، از این رسانه پخش نشود، مسئولیت هزینه ها بر عهدة سازندگان و سرمایه گذاران است. قضیة مجموعة قهوة تلخ ساختة مهران مدیری (و نه خود او) متأسفانه امروز وجوهی پیدا کرده است که در خور فرهنگ و فضای فرهنگی کشور نیست. گذشته از محتوای آن که در قالب به نقد کشیدن تاریخ ایران و رفتارهای متناقض ایرانیانِ درباری - در ادامة همان مضمونی که در شبهای برره وجود داشت- راه و روشهای موجسواری و کسب منافع مالی به قیمت تخریب هویت ملی و ترویج بداخلاقی فرهنگی، حاشیههای آن هم بسیار بد و ناهنجار است و در واقع همین حاشیههاست که از آن باید به عنوان بداخلاقی فرهنگی یاد کرد. تحلیل محتوای این مجموعه را باید در موقعیتی دیگر انجام داد و اینجا مجالی برای آن نیست و اساساً چندان ضرورتی هم ندارد. ولی تنها باید به ذکر این نکته و یا هشدار به مخاطبان و بینندگان آن پرداخت که در مواجهه با این مضامین و این گونه محصولات شبهفرهنگی، نباید موضوعات اصلیتری را که قربانی میشوند تا منافعی برای برخی تأمین شود نادیده گرفت. راه گریز از این فریبخوردگی فرهنگی هم مطالعه و افزایش سطح دانش و سلیقه است وگرنه چنین محصولاتی به هیچ وجه دانشی و سلیقهای را در هیچ مخاطبی بالا نمیبرند. به هر حال، از این مقدمة کوتاه که بگذریم باید به حرف و سخن اصلی بپردازیم که عبارت است از بداخلاقیهایی که در حواشی این مجموعه و امثال آن بروز میکنند و الگویی میشوند برای دیگران و جالب آنکه در حالی که تهیة چنین مجموعهای برای به نقد کشیدن رفتارهای ناصواب ایرانیان است، خود مروج رفتارهای نادرستی میشود که بر رفتارها و عادات بد قدیم افزوده میگردد! علت العلل چنین پدیده ای، اولویت منافع مادی است بر کار فرهنگی. در مورد قهوه تلخ، این موضوع چنین اتفاق میافتد که از یک سو باید هر چه بیشتر از مردم جامعه به دیدن آن و به عبارت دقیق، خریدن آن ترغیب شوند، چه با وعدة جایزه های بزرگ و چه با دامن زدن به حاشیههای آن و چه حتی با سوار کردن تحلیلهای من در آوردی بر آن و استفاده از فضای فکری و گرایشهای حاکم بر جامعه و حتی تحریک اقشار مختلف، مانند دانشجویان و روحانیان و اصناف و... و خلاصه به هر طریقی که بتوان پول درآورد. و البته این یک رفتار اخلاقی نیست. بسیاری از کسانی که به هر دلیلی تحت تأثیر فضاسازیهای صورتگرفته، قسمتهای اول این مجموعه را «خریدند» و دیدند، بعداً آن را رها کردند چون انتظار بیشتری داشتند و به فراست دریافتند که این همه هزینة تبلیغات و حاشیهسازی، برای فروش کالایی باکیفیت نبوده است. از سوی دیگر، این مجموعه باید حمایت شخصیتها و مسئولان فرهنگی را به خود جلب کند. چرا؟ چون از آن ناحیه هم امکان سود وجود دارد و حتی امکان سود مضاعف. به یاد داریم که زمانی گفته شد تعدادی از الواح این مجموعه توسط وزارت ارشاد تهیه و میان ائمه جمعه کشور توزیع شده است. در توجیه این اقدام که معلوم نشد راست یا نه (و چرا وزارت ارشاد با بودجه بیتالمال دست به این کار زده و با چه مجوزی)، باز گفته شد که قرار است ائمه جمعه نظر دهند که محتوای آن قابل قبول است یا نه. بعداً هم هیچ خبر دیگری از اینکه نظر ائمه جمعه چه بوده منتشر نشد. خود به خود، همین یک اقدام کافی بود تا گروه دیگری از مردم که قضاوت روحانیت را صائب میدانند به «خریدن» این مجموعه ترغیب شوند. باید پنداشت که این اقدام هم در راستای برنامة تبلیغاتی مجموعه صورت گرفته است. یعنی یک دستگاه دولتی عریض و طویل، عامل تبلیغاتی برای توزیع یک مجموعه شده و چنین چیزی بسیار نادر است و نادرست. در مقطع دیگری از این سناریو، گفته شد که این مجموعه به فلان شخصیت سیاسی خارجی «هدیه» شده است! راست و دروغ این هم به کنار اما چنین موضوعی برای این مطرح شد که «شأن» این مجموعه را چنان بالا ببرد که یک مقام سیاسی خارجی آن را پذیرفته است. انگار که مثلاً یک تخته قالیچة ایرانی است. هیچ توضیحی هم داده نشد که فلان شخصیت خارجی که زبان فارسی را نمیداند و اگر هم بداند دست و پا شکسته میداند و شوخیهای زبانی و کوچه بازاری آن را اصلاً نمیتواند بفهمد و با تاریخ ایران هم نااَشناست، چه فایدهای از چنین مجموعهای میتواند ببرد و این چه دردی را از این مجموعه دوا میکند. بیگمان تنها فایدة این کار هم نوعی فریب افکار عمومی بوده است. اما یک وجه دیگر ماجرا، به شخصیتهای فرهنگی کشور و مسئولان این حوزه برمیگردد که به نظر نگارنده بسیار مهم و حساس است. اینکه مثلاً آقای عزتالله انتظامی بر سر صحنة ضبط آن برده شود، و از ایشان خواسته شود در مدح آن چیزی بگوید، موضوع سادهای نیست. آقای انتظامی تا آنجا که به یاد داریم در هر مجلس و همایش و محفلی که میرود اهل مدح و مجیزگویی نیست و راست و رک و پوستکنده حرفش را میزند. اما چرا سر این صحنه چنین نیست؟ آیا مناسبات پنهان سینماییها و «ملاحظات خاص» و رودربایستی باعث این رفتار شده است؟ نمیدانیم. ولی مشخص است که این روند طبیعی نبوده است. همین موضوع در خصوص مسئولان فرهنگی کشور هم صدق میکند. هنگامی که یک مسئول مثلاً از وزارت ارشاد به جایی دعوت میشود، مشخص است که به واسطة موقعیت و شخصیت حقوقیاش مورد توجه واقع شده و به همین دلیل موظف است بسیار مراعات کند که مبادا کاری کند و حرفی بزند و وعدهای بدهد که حق نباشد. اینکه مقام و مسئولیت واگذار شده به افراد، «امانت» است، بسیار مهم است و اگر این ذهنیت در مسئولین باشد، که باید باشد، همواره متوجه هستند که به گونهای عمل نکنند و تصمیم نگیرند که به آن امانت خیانت شود. این را به صورت کلی گفتم و انشاءالله در مورد حضور بیتوجیه برخی مسئولین در صحنهای که حتی بر روی خبرنگاران هم بسته است و آنان مجبورند با هماهنگیهای عجیب و غریب و پذیرش تعهدات پنهان و نانوشتة سنگین در اطراف آن حضور یابند، مصداق نداشته باشد. اما همان حضور و «خبرساز» شدنش هم جای تأمل دارد. تقریباً همه میدانند که مجموعة قهوه تلخ به دلیل عدم توافق مالی میان سرمایهگذاران و مسئولین سیما، از این رسانه پخش نشد. صداوسیما هم طبق روال قراردادهایش مسئولیتی در قبال هزینه های تولید این گروه از تولیدات تلویزیونی ندارد. یعنی اگر به هر دلیل نامربوط به صداوسیما، از این رسانه پخش نشود، مسئولیت هزینه ها بر عهدة سازندگان و سرمایه گذاران است. تقریباً همة تلویزیونهای دنیا همین گونه عمل میکنند. پس از عدم توافق میان تهیه کنندگان قهوة تلخ و صداوسیما، این امکان برای آنها مهیا شد که تولید خود را مانند محصولات فرهنگی دیگر در شبکة خانگی عرضه کنند تا به هر ترتیب متضرر نشوند. این امکان هم از طریق وزارت ارشاد و در چهارچوب حمایت از محصولات فرهنگی تولید داخل و کمک به تهیه کنندگان فراهم گردید که تا مدتی مطابق روال معمول این عرضه ادامه یافت. اما در کنار این روند، برخی مسائل حاشیهای هم در رابطه با این مجموعه دامن زده شد که در جای دیگر قابل بررسی و تحلیل است که چرا در حوزة فرهنگ این گونه رفتارهای ناصواب باب شده و یا باب میشود و آن هم برای منافع شخصی. از جملة این حاشیهها، چنان که اشاره شد، استفاده از نام و آوازه و موقعیت اشخاص بوده است که میتوان آن را به «تأمین اعتبار معنوی» (در کنار تأمین اعتبار مادی که به طرق دیگر دنبال میشود) تعبیر کرد. شاید نتوان به صاحبان این کالا ایراد گرفت که چرا چنین میکنند اما به افراد هدف، و مخصوصاً آنان که در دستگاههای فرهنگی مانند وزارت ارشاد صاحب موقعیت هستند، میتواند تذکر شدید داد که آیا رواست اعتباری که از سوی نظام جمهوری اسلامی نزد آنان امانت گذاشته شده، به راحتی در هر جایی عرضه شود و صرف وجههپردازی دیگران گردد؟ به نظر میرسد جریانی خاص با اهداف و مقاصد و منافع مشکوک در پی سوء استفاده از امکانات فرهنگی و مادی و استعدادهای کشور برآمده و از هر امکانی برای رسیدن به مقاصد خود استفاده میکند و در این مسیر فضای فرهنگی کشور را به انواع رفتارهای نادرست و فسادآور می آلاید. در برابر این جریان که مروج «نفاق فرهنگی» است که باید ایستاد و بسیار هوشیار بود که فریب اغواها و ترفندهای زیرکانة آن را نخورد.
دیدگاه تان را بنویسید