ناگفته‌های جالب اولین‌ مجری «صندلی‎داغ»

کد خبر: 130108

در يك برنامه با شهید سرلشکر احمد کاظمی صحبت می‌کردم. هر کاری می‌کردم که او حداقل یک ذره لبخند بزند، نمی‌توانستم. به او گفتم: «شما متولد چه سالی هستید؟»، گفت: «سال 1336». بلافاصله اخم کردم و به او گفتم: «من هم 36 هستم که!»، گفت: «خب!». با عصبانیت و به تندی گفتم: «این کجایش عدالت است؟». گفت:«مگر چه شده است؟». گفتم: «شما آن همه مو دارید ولی من کچل هستم!». پس از این بود که کمی لبخند زد.

دادنا: داريوش كاردان، مجري معروف سيما در یک گفتگوی مطبوعاتی از چالش‌هاي مجري‌گري در ايران سخن گفته است. او كه اولين مجري برنامه گفت‌وگومحور «صندلی داغ» بود، در مورد هدف توليد اين برنامه گفته است: در ابتدا اصلاً قرار نبود صندلی داغ لایت و سرگرم‌کننده باشد. ما وقتی که پیش از ساخت صندلی داغ را تعریف کردیم، هدفمان این بود که مسوولان کشور به این برنامه بیایند و پاسخگو باشند. حتی من بعدها هم چندین بار خدمت آقایان لاریجانی و ضرغامی عرض کردم، مثلاً اگر یک روز هواپیمایی سقوط کند، هفته بعدش وزیر راه باید بیاید و روی صندلی داغ بنشیند. وي با اشاره به شرایط شکل گیری برنامه صندلی داغ که با مجری گری وی آغاز شد، تاکید کرده است: «از ابتدا به دنبال یک برنامه جدی چالشی بودیم اما شرایط جوری شد که تنها وارد چالش‌هایی از جنس «کاردانی» می‌شدیم؛ یعنی اینکه سؤال جدی می‌پرسیدیم اما برای اینکه بتوانیم انتقاد کنیم، گاهی شوخی هم می‌کردیم تا بتوانیم فضا را در دست بگیریم. من در عین حالی که شوخی را راهی برای طرح برخی انتقادات می‌دانستم، در شوخی کردن هم باید دقت ویژه می‌کردم، چرا که در ایران علی‌رغم اینکه همه معتقدیم انسان‌های شوخ‌طبعی هستیم، اصلاً ظرفیت شوخی تعریف نشده است. ممکن است شما با یک سیاستمدار شوخی کنید و او برافروخته شود و بعد از برنامه بگوید این چه شوخی بود که با من کردید یا حتی ممکن است یک شوخی با کسی بکنید و فردا در خیابان مردم آن شوخی را صدبار بر سر او بکوبند. كاردان در مورد خطوط قرمز برنامه صندلي داغ گفت: به دلیل اینکه شوخی سیاسی، گفت‌وگوی چالشی سیاسی و اساساً خیلی چیزهای دیگر در ایران تعریف نشده بود و ما مجبور بودیم مثل خیلی از عرصه‌های دیگر ملغمه درست کنیم، چاره‌ای نداشتیم جز اینکه در کنار گفت‌وگوهای بسیار لایت با شخصیت‌های سیاسی، وقتی سرشوخی را با او باز کردیم، آن وسط یک سؤال اساسی هم بکنیم. اینکه چرا اینگونه عمل می‌کردیم به این دلیل بود که راه دیگری وجود نداشت. باید طوری عمل می‌کردیم که آن شخص ناراحت نشود. بینندگان می‌پسندیدند، طرفداران آن آدم ناراحت نمی‌شدند، تلویزیون اجازه پخش می‌داد و غیره. اساساً مثل راه رفتن روی لبه تیغ می‌ماند و خیلی سخت بود. اين مجري تلويزيون با ذكر خاطره‌اي از گفت‌وگو با شهيد احمد كاظمي ادامه داد: در يك برنامه با شهید سرلشکر احمد کاظمی صحبت می‌کردم. هر کاری می‌کردم که او حداقل یک ذره لبخند بزند، نمی‌توانستم. به او گفتم: «شما متولد چه سالی هستید؟»، گفت: «سال 1336». بلافاصله اخم کردم و به او گفتم: «من هم 36 هستم که!»، گفت: «خب!». با عصبانیت و به تندی گفتم: «این کجایش عدالت است؟». گفت:«مگر چه شده است؟». گفتم: «شما آن همه مو دارید ولی من کچل هستم!». پس از این بود که کمی لبخند زد. سر شوخی باز شد و من توانستم برخی سؤالات انتقادی خودم را از او بپرسم یا حتی در مورد خانم ابتکار، من اول به شوخی گفتم که چطور توانستید در تسخیر لانه جاسوسی از آن دیوار بالا بروید. بعد کم کم در میانه شوخی گفتم اگر امروز فرزند خودتان بخواهد از دیوار جایی بالا برود، اجازه می‌دهید؟ بعد بحث جدی و چالشی شد. بعدتر که حس کردم بحث خیلی بالاگرفته و ممکن است اتفاقات بدی بیفتد، ناگهان از او پرسیدم «خانم ابتکار آیا در قورمه‌سبزی شمبلیلیه هم می‌ریزند؟». بالاخره هر شخصی لم خاص خودش را داشت و نمی‌شد با همه با یک روش یکسان شوخی کرد. كاردان در مورد چرايي تغيير مجري در برنامه «صندلي داغ» گفت: من خودم از این برنامه فرار کردم. عمر این برنامه تمام شده بود اما خواستند ادامه دهند و نتیجه آن شد که دیدید. حتی من پیشنهاد هم دادم یا تمامش کنید یا فعلاً متوقفش کنید تا زمان نوروز، تا من دوباره بیایم و 14 برنامه را اجرا کنم اما دوستان قبول نکردند و به قدری ادامه دادند که به سرنوشت «زیر آسمان شهر» غفوریان دچار شد، یعنی سری اول مثل بمب ترکید، سری دوم قابل تحمل بود، سری سوم دیگر تهوع‌آور بود.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت