واکنش بهاره رهنما به خبر تصادفش
مردم و کارکنان کمک کردند تا من از پمپ در بیایم .. بعد هم به همسرم گفتم و نیز به دوست وکیلمان و قضیه گذشت . دستم به جایی بند نبود وگرنه در همین حد مزاحمت اگر قرار نبود پدرم را به دکتر ببرم واقعا قصد شکایت از او را داشتم .
سینمافا: بهاره رهنما در یادداشتی اختصاصی نسبت به سایت تابناک و اخبار 20:30 واکنش نشان داد. در ادامه این یادداشت را خواهید خواند.(سایت فردا صرفا جهت اطلاع رسانی یادداشت خانم رهنما را منتشر کرده است و این مسئله به هیچ وجه به معنای تایید ادعاهای خانم رهنما نمی باشد.) مدت هاست که زمان برایم مفهوم طلاییتری پیدا کرده ، آنقدر که دیگر زمان های عمرم را با خساست خرج میکنم ، از پس این دیدگاه بدیهی است خیلی جاها سرک نمیکشم ، دنبال خیلی از موضوعات را نمیگیرم و در خیلی بحث و جدل ها حتی سکوت میکنم ، انرژی که جنگ از من میگیردبا توجه به این اعتقاد که هیچ کس و هیچ چیز عوض نمی شود به نظرم سخت حیف می آید . در همین راستا خبر کذب سایت تابناک مبتنی بر این که من از پس یک عمل جراحی به کما رفته ام . اگرچه موجب آزار و نگرانی حتی اطرافیان نزدیکم شد اما حوصله پیگیری و تکذیب و بحث با سایتی که نفطه نظراتش برای مخاطبان آشکار بوده و هست را نداشتم . تا این که چند روز پیش شنیدم با ذکر جزییات نوشته اند من خودروی یک شهروند را درب و داغان کرده و سپس با سرعت از صحنه تصادف فرار کرده ام ، ابتدا باز هم خنده ام گرفت از دشمنی ادامه دار و علنی سایت مزبور با خودم ، بعد دوباره ور خوش بین ذهنم آمد سراغم ورفتم برایشان کامنت گذاشتم و ماجرایی را که حدس میزدم این خبر کذب را از آن ساخته باشند شرح دادم ، . با کمال تعجب دیدم کامنت من را تایید نمیکنند ، بعد پیمان قاسم خانی همسرم مطلب مفصلی برایشان نوشت ، و با یکی از مسثولین سایت مزبور تماس گرفت تا خبر را بردارندو اصل داستان را گفت, گفتند که پیگیری میکنیم و نکردند . و این در حالی است که خودشان به مردم جواب میدادند جالب است سایتی که ادعای مذهبی بودن دارد راجع به نه یک بازیگر _نویسنده ,بلکه راجع به یک زن شوهر دار و تن و بدنش چیزها نوشتند که حتی از مرز وقاحت هم فراتر بود به قول یکی از مردم نمیدانم چه قانونی به این ها اجازه داده که بدون حضور پلیس و رای ومدرک فقط به ادعای کذب کسی که معلوم است از دوستان خودشان است ، آدم معروفی را بدنام میکنند . البته به گمانم بدگویی برخی سایت ها و آدم ها به قدری روشن و کودکانه است که لااقل برای آنها که برای من مهمند ,مسجل است که این خبرها کذب است . و اما ماجرای احساس بی پناهی من از جایی اوج گرفت که اخبار رسمی " بیست و سی "هم خبر را علنی اعلام کرد . جالب است که تا مدت ها بعد از ماجرای انتخابات امثال من هنوز هم دارند گوشه و کنار جواب پس میدهند در حالی که جانبداری شخص من در حوزه قانونی پیش از انتخابات بوده ، اما در چنین جاهایی که پای امنیت و اسایش و اعتبار ما به میان است ، حتی اخبار رسمی تلویزیون در هتک حرمت ما کمک هم میکند . به کجا شکایت کنم ؟ میدانید که خودم هم حقوق خوانده ام .از طرفی من مشخصاتی از فرد مزبور ندارم از طرف دیگر سایت ها قبول مسیولیت خبری نمیکنند و نشر شنیده ها یشان را میکنند . و این ها در حالی است که حتی برای دوستانم هم سوال شده که چرا سکوت میکنم ؟ پس مثل همیشه چهاردیواری امن تر از خانه مجازی ام وبلاگ نه ساله ام ندارم .پس بخوانید و بدانید و مطلب را هر کجا به دستتان میرسد به بقیه بفرستید که مانند همیشه مهر ، دوستی و حمایتتان را نیازمندم . و اما شرح ما وقع :هفته پیش با پدرم عازم دکتر بودیم در پمپ بنزین اقدسیه توی صف بودم که خودروی دویست و ششی با سبت غیر مجاز از سمت راست من خودش را انداخت جلوی من و از توی آینه نگاه کرد و به مسخره خندید ،بیشتر به رعایت پدر هفتاد و چند ساله ام حتی بوق هم نزدم . او از آینه مرا با دقت و وقاحت می پایید و با فاصله از ورود به یکی از لاین های جایگاه امتناع میکرد ، این بار دیگر بوق زدم. او باز هم خندید ، فهمیدم مرا شناخته و به هر علتی قصد سر به سر دارد .پدرم خواست پیاده شود نگذاشتم بالاخره ماشین ها بوق زدند و او کمی جلو رفت و من از کنارش رد شدم و رفتم در جایگاه بنزین . او هم در صف موازی من وارشد و بنزین زد . بعد از دقایقی موقع خروج پیچید جلوی ماشین من و ادعا کرد که موقع رد شدن از کنارش ماشینش را داغان کرده ام و باید بایستم , تازه بعد حدود ده دقیقه از بنزین زدنمان، هرچه همه کارکنان جایگاه و حتی پدرم به او گفتند این چه دروغی است آخر کجای این ماشین به تو خورده او سکوت می کرد و با نیشخند برای من به حالت تهدید دست تکان میداد . ساعت حدود ۸ بود که من با پلیس ۱۱۰ تماس گرفتم و گفتم شخصی با چنین ادعایی قصد مزاحمت دارد .حتی خودم را هم معرفی کردم و آدرس جایگاه را دادم . گفتند مامور می فرستیم . ، آمدن پلیس طول کشید مردم در صف مانده بودند و همه بوق میزدند اما مرد دست بردار نبود تا این که با مساعدت خود مردم و جلوی چشم خود آن مرد من عقب عقب و خیلی آرام از پمپ درآمدم و و بعد هم رفتم از کنار او رد شدم و گفتم خودم با پلیس تماس میگیرم و ابته آخرش یک "دیوانه "هم نثارش کردم و رفتم . در رفتنی در کار نبود و حتی عجله ای . انصاف به کنار ,آخر کدام عقل سلیمی من گاو پیشانی سفید در این شهر را به در رفتن از صحنه حکم میدهد ؟ همین کار را هم کردم به پلیس زنگ زدم و گفتم :مردم و کارکنان کمک کردند تا من از پمپ در بیایم .. بعد هم به همسرم گفتم و نیز به دوست وکیلمان و قضیه گذشت . دستم به جایی بند نبود وگرنه در همین حد مزاحمت اگر قرار نبود پدرم را به دکترببرم واقعن قصد شکایت از او را داشتم . وحالا جالب است که این آقا نمی دانم به کجا وصل است که در عرض چند روز حتی خبر رسمی تلویزیون را محمل عقده و نشر اکاذیبش کرده . از مسثولین محترم سوال دارم :این جور جاها ماایرانی نیستیم ؟ما حقوق شهروندی نداریم ؟که حقوق هنرمندی مدت هاست پیش کشمان است! و با این اوصاف , من باید از خبر بیست و سی به کجا شکایت ببرم؟ آیا این موضوع هم سیاسی است ؟یا یک دلخوری عمیق از جانب یک بازیگر نسبت به رسانه اش ؟ به هر حال این بار با وجود حرمت و ارزش بسیاری که برای وقتم قاثلم بسیار خوشحال می شوم که این آقا که ادعای شکایت از من را دارد و پشت اسم فرامرز . ح و دوستانش مخفی شده را در دادگاه ملاقات کنم تا بتوانم من هم از او شکایت کنم نا امنی در این است که من هیچ نشانی از او ندارم و او از من همه چیز می داند ! این کار لازم است شاید برای این که فردا سر هر کو چه و بازاری امنیت و اعتبار آدم های شناخته شده توسط افرادی که به هر دلیلی از آنها دل خوشی ندارند و با استفاده از روابطشان به شکل رسانه ای خدشه دار نشود .که البته کار ساده ای هم نیست.
دیدگاه تان را بنویسید