پيام آيت‌الله جوادی آملی برای كنگره حج

کد خبر: 125252

هر چند جمال حج و جلال عمره و شكوه كنگره عظيم سالانه ضيافتِ پروردگار، فوق آن است كه محتاج به پيام باشد؛ ليكن تذكر چند نكته جهت بهره‌وري بيشتر از اين برنامه بين‌المللي سودمند خواهد بود.

فارس: در پيام آيت‌الله عبدالله جوادي آملي به كنگره بين‌المللي حج آمده است: بهترين ره‌توشه حاجيان و معتمران در كنار مائده خداوند و مأدبه حضرت باري‌متعال، معرفت ناب خدا و اسماي حسناي او و شناخت صفات علياي وي است. آيت‌الله عبدالله جوادي آملي با صدور پيامي به كنگره بين‌المللي حج، جمال حج و جلال عمره را بيان كرده است. متن كامل پيام معظم‌له به شرح ذيل است: بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ إياهُ نَسْتَعِين حمد ازلي خداي سبحان را سزاست، تحيت ابدي، پيامبران الهي، مخصوصاً حضرت ختمي نبوّت صلي الله عليه و آله و سلم را رواست و درود بيكران، اهل بيت عصمت و طهارت به ويژه حضرت ختمي امامت، مهدي موجود موعودعجّل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف را بجاست؛ به اين ذوات قدسي تولّي داريم و از معاندان آنان تبرّي مي‌نماييم. حضور حاجيان محترم و معتمران ارجمند را كه از اقليم‌هاي دور و نزديك به حرم الهي بار يافته‌اند گرامي مي‌داريم و از خداوند منّان، توفيق كاملِ همگان را با حج و عمره مقبول و زيارت پذيرفته‌شده و ادعيه مستجاب، مسئلت داريم و موفقيت مهمانداران كشور مهمّ عربستان را خواهانيم و تعامل متعادلِ عاكف و بادي، تازي و فارسي ، عرب و عجم را درخواست مي‌كنيم. هر چند جمال حج و جلال عمره و شكوه كنگره عظيم سالانه ضيافتِ پروردگار، فوق آن است كه محتاج به پيام باشد؛ ليكن تذكر چند نكته جهت بهره‌وري بيشتر از اين برنامه بين‌المللي سودمند خواهد بود. يكم: خداوند، كعبه را كه قبله و مطافِ مسلمانان جهان است، عامل قيام مردم در برابر جهل علمي و جهالت عملي تبهكاران قرار داد: (جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَه الْبَيتَ الْحَرَامَ قِياماً لِلنَّاسِ).[1] كعبه از آن نظر كه دو پيامبرِ پروردگار، معماري آن را طبق رهنمود خدا به عهده داشتند و اوّلين مَعبدِ توحيدي در روي زمين است، مي‌تواند محور ايستادگي جامعه توحيدي در قبال الحاد و نيز در برابر شرك بوده و مدار مقاومت در مَصافِ با هر گونه طغيان و ستم باشد. گرچه خداوند، قيام متفكّرانه موضعي و ايستادگي انديشمندانه مقطعي را براي گردهمايي محلّي و منطقه‌اي دستور داد و به صورت نمونه چنين فرمود: (إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَه أَنْ تَقُومُوا للهِ‏ِ مَثْنَي وَفُرَادَي ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّه إِنْ‏ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَينَ يدَي عَذَابٍ شَدِيدٍ) [2] ليكن براي همايش بين‌المللي، قيام همگاني را در حريم مَهبط وحي لازم نمود، به طوري كه قيام فردي، اثر ايستادگي جمعي را ندارد; همانند نماز فُرادا كه تأثير نماز جماعت را نخواهد داشت. آنچه از آيه: (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَلا تَفَرَّقُوا) [3] برمي‌آيد اين است كه اعتصام فردي به حبل متين الهي و دين مبين اسلام كه به وسيله ثقلين ارائه شده است، اثر اعتصام جمعي و بدون افتراق را نخواهد داشت و حج، فرصت مناسبي براي اين قيام همگاني، جهت ترويج توحيد و توجيه جامعه بشري به مزاياي آن و آثار زيانبارِ انحراف از آن است. دوم: بهترين ره‌توشه حاجيان و معتمران در كنار مائده خداوند و مأدبه حضرت باري‌متعال، معرفتِ ناب خدا و اسماي حسناي او و شناختِ صفات علياي وي و آگاهي از علوم وحياني آن حضرت است كه به وسيله فرشتگان و معصومان بشري به مردم ابلاغ شد. چنين رسالتي، زمينه صيانتِ كعبه از لوث وَثَن و صَنَم و طهارت سرزمين وحي از روثِِ لات و عُزّي و نزاهت حرمِ پروردگار از رِجس خمر و رجز قمار را اولاً و وسيله‌ رهايي ساير مناطق از رجز گناهِ ظلم به محرومان و رسيدن به رفاه نسبي در ظلّ اسلام را ثانياً، فراهم مي‌نمايد، لذا امام جعفربن‌محمد الصادق عليها السلام فرموده است: "لا يزالُ الدّينُ قائماً ما قامَتِ الْكَعْبَه "[4] و قيام كعبه، همان معمور بودن قبله مسلمانان و آباد بودنِ جريانِ مطاف بودن آن است و اين دو سِمَت، توسط اولياي خاص خدا تحقّق مي‌پذيرد كه (إِنْ أَوْلِياؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ).[5] در جاهليت كه زمانِ فَترَت بود، غبار جهل و رَينِ ضلال، بر چهره فطرت نشست و با نشستنِ گَردِ گناه، صفاي روح برخاست و خواسته‌هاي برخاسته از وهم و خيال در بخش انديشه و شهوت و غضب در بخش انگيزه، صحنه‌آرا شد و ثمرِ تلخِ چنان جهلِ علمي و چنين جهالتِ عملي اين شد كه مهم‌ترين مَعبد الهي، رسمي‌ترين بتكده گشت و دو پيامبر توحيدي يعني حضرت ابراهيم خليل و اسماعيل ذبيح كه پرچم‌ پُرافتخار خداپرستي را بر دوش و تبر توانمند بت‌شكني را در دست و سابقه درخشانِ (فَجَعَلَهُمْ جُذَاذاً إِلَّا كَبِيراً لَهُمْ) [6] را در نامه عمل و فرياد مردانه (أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ)[7] را بر لب داشتند، به صورت بت مُجسَّم شدند و ازْلامِ قمار، در دست تبردارِ اينان قرار گرفت. آنچه محمدبن‌الأثير جزري در جامع‌الاصول في احاديث الرسول از عبدالله‌بن‌عباس نقل كرد اين است: "إنّ رسول الله لما قَدِمَ، أبي أنْ يدخُلَ البيت و فيه الآلهه، فأمَرَ بها فَأُخْرِجَتْ، فأخرجوا صوره ابراهيم و اسماعيل و في ايديهما الأزلام، فقال رسول الله قاتلهم الله، اَما واللهِ لقد علموا أنّهما لم يستقسِما بها قطّ فدخلَ البيت فَكَبَّرَ في نواحيه و لم يصَلِّ فيه. اخرجه البخاري ".[8] اكنون كه فروغ اسلام جامعه انساني را به جهان‌بيني حكيمانه توحيدي و جهان‌باني معمارانه ديني و جهان‌آرايي خردمندانه مذهبي فرا مي‌خواند با وحدت اسلامي دسيسه مشئوم هر ابرهه‌اي كه خيال خامِ اهانت به قرآن و هتك حريم حضرت ختمي نبوت صلي الله عليه و آله و سلم را در سر بپروراند كشف و برطرف خواهد شد و بهترين فرصتِ آن، مراسم جهاني حج است كه با هماهنگي همه موحّدان، هر گونه كژانديشي و كجروي برطرف مي‌شود. سوم: تقابل حق و باطل، تطاردِ خير و شرّ، تمانعِ صدق و كذب، تنافي حُسن و قبح و بالأخره برائت توحيد از شرك و نزاهت تألّه از الحاد به قدري است كه هرگز ايمان، با ذره‌اي از كفر جمع نخواهد شد، به طوري كه مجموع زيبا و زشت، زشت است و مُلفَّق از قبول حق و نكول آن نكول خواهد بود و اين مطلب همان نكته فاخر توحيدي است كه قرآن مجيد به آن چنين عنايت فرمود: (فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ‏) [9] (أَلا للَّهِ‏ِ الدِّينُ الْخَالِصُ) [10] وارثان حضرت ابراهيم خليل عليه السلام رسالت مهمّي را بايد ايفا نمايند و آن نگهباني تَلبيه از لوثِ شركِ جاهليتِ مدرن است زيرا در جاهليت كهنه، صريحاً شرك وارد حرم اَمنِ توحيد شد و همتاي چيزي قرار گرفت كه منزّه از آن بود. چون مشركان حجاز، هنگام تَلبيه حج چنين مي‌گفتند: "لبيك لا شريكَ لَك الاّ شريكاً هو لَك تَملِكُهُ و ما مَلَك "[11] و با همين شعارِ شرك‌آلود طواف مي‌كردند. هر چند در عصر كنوني اثري از صَنَمِ صوري و وَثَنِ محسوس نيست ولي اثر گرايش با استكبار يا صهيونيست و يا زراندوز و زورمدارِ ديگر، در برخي افراد، اقوام و ملل مشهود است و با چنين تولّي مذموم به جاي تبرّي محمود، تَلبيه آنان مشوب به لبيك گفتن، به ترفندِ تلخِ استعمار پير و استكبار جوان است و مصداق آيه مباركِ (وَمَا يؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ) [12] خواهد بود. آنچه از دستور خدا به حضرت ابراهيم و اسماعيل راجع به تطهير بيت الهي از فَرْثِ صنم و دَمِ وَثَن برمي‌آيد اين است كه لَبَن خالصِ حكمت توحيدي، نصيب زائران مطاف و قبله شود و ضيافت الهي به غبار شرك آلوده نگردد. از ديرزمان گفته مي‌شود: "(أكثَفُ الصَنَم الوَثنُ و ألْطَفُهُ الهوي) "؛ غليظ‌ترين بت، وَثَن مادّي محسوس است و لطيف‌ترين آنِ هوا و هوس است كه مانع هر گونه طهارت و عبادت است: "... إتّقوا إنّ الهوي حَيضُ الرّجال ". چهارم: حاجيان و معتمرانِ موفّق كساني‌اند كه بين مهماني و ميزباني، جمع سالم نمايند به طوري كه هم از فيض ضيافت طَرْفي ببندند و هم از فَوْز اِضافه بهره‌مند گردند يعني هم لايق مهمان خدا شدن در سرزمين وحي باشند و هم‌ شايسته ميزباني صاحبِ خانه. ذات اقدس خدا در هويت مطلق خود نه معقول حكيم است و نه مشهودِ عارف، زيرا حقيقتِ عيني بسيطِ نامتناهي ذهني نخواهد شد، چون ذاتاً عيني است و تجزيه‌پذير نخواهد بود، چون بسيط است و مورد اكتناه نمي‌شود، چون نامحدود است. اسماي حسنا و صفات ذاتي آن سبّوحِ قدوس نيز عين ذات وي‌اند و همان حكم ذات خدا را خواهند داشت؛ امّا اسماي فعلي و اوصافِ خارج از ذات و قائم به آن به قيام صدوري يا ظهوري، هم قابل تحليل عقلي‌اند و هم در خور شهود قلبي. جريان ضيافتِ خدا و نيز اضافه آن حضرت، دو صفت از اوصاف فعلي اوست. چون خداوند از منظر تجلّي ـ كه جهانِ امكان طبق بيان نوراني سيد موحّدانِ هستي، اميرمؤمنان حضرت علي‌بن‌ابي‌طالب عليه‌السلام جلوه‌گاه خدا‌ست: "‌اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّي لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ "[13] ـ گاهي در عُلّو، ظهور دارد و زماني در دنّو ـ چنانكه حضرت علي‌بن‌الحسين السجاد عليهما‌السلام فرمود: "لا إله الاّ أنْتَ، الداني في عُلُوِّه و العالي في دُنوِّه "[14] ـ هنگامي كه در علّو ظهور نمود مؤمنان را به حضور مي‌پذيرد و با اضافه آنها مهمان‌نوازي مي‌كند و زائران كوي توحيد را در كنار مائده قرآن و مأدبه سنّتِ معصومان تغذيه روحي مي‌نمايد و زماني كه در دنّو و نزديكي تجلّي كرد، ضيافتِ صاحب‌دلانِ مكسورُ القلب را مي‌پذيرد و مهمانِ دل‌هاي شكسته آنان مي‌شود و نجواي آنها را مي‌شنود و زمزمه تسبيح و ترنّم تقديس آنان را گوش مي‌دهد و "‌سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَه " را درباره آنها عملي مي‌كند و وعده ملكوتي " ‌اَنَا عِنْدَ الْمُنْكَسِره قُلوبُهم "[15] را جامه عمل مي‌پوشاند و به اِضافه دل‌سوختگاني كه قلب آنها مُتَيم به حُبّ الهي است پاسخ مثبت مي‌دهد. و چون خداوند با هيچ ظهوري از تجلّي ديگر مشغول نخواهد شد: "‌لا يشْغَلُه شأنٌ عن شأنٍ و لا شيءٌ عَن شيءٍ و لا يشْغَله الحاح المُلحّين " بنابراين در عين ظهورِ علّو و ميزباني ضيوف، تجلّي دنّو و نزديكي داشته، مهماني دل‌شكستگان را مي‌پذيرد. البته توفيق ميزبان خدا شدن به بركت مهمان آن حضرت شدن است كه با يك فيض، استعداد عطا مي‌كند و با فيض ديگر به استعدادِ مُسْتَعِدّ، عنايتِ ويژه مي‌كند. هر چند خداي سبحان همه اسماي حسنا نظير عالي و داني بودن را به طور كامل، جمع سالم مي‌نمايد و مظاهر تامّ آن حضرت كه از جوامع الكلم برخوردارند مانند حضرت ختمي نبوّت صلي الله عليه آله و سلم و دوده طاها و اُسْرَه ياسين، جامع هر دو كمال‌اند به نحو جمع سالم؛ ليكن افراد ديگر به چند گروه منقسم‌اند: برخي اصلاً از فيض ضيافت خدا سهمي ندارند: «أُولئِكَ ينَادَوْنَ مِن مَكَانٍ بَعِيدٍ»؛[16] بعضي در ماه مبارك رمضان يا در ايام حجّ و عمره از نعمت مهماني خدا برخوردارند ولي توفيق ميزباني آن حضرت را ندارند؛ گروهي پَرْسوخته‌اند و زاويه قلب منكسر آنها مَجْلاي فيض ويژه خداست ليكن براي حضور در سرزمين وحي موفّق نمي‌شوند; عدّه‌اي توفيق هر دو فيض (ضيافت و اضافه) را دارند ولي به طور جمع مكسّر نه جمع سالم [و] افراد نادري به جمع سالم بين فيض مهماني و فوز ميزباني خدا كامياب مي‌گردند. هان اي حاجيان و معتمرانِ مشارق ارض و مغارب آن! در نيايش‌هاي خود هر دو مطلب و نيز جمع سالم بين آنها را از پروردگاري كه فيض او ظاهر در اشياء بدون امتزاج و حلول و اتحاد و خارج از آنها، بدون بينونت و ابتعاد و بيگانگي است بخواهيد و در طلب آن كوشا باشيد و در اين ساحتِ مُغتنم، جز به توحيد خدا و وحدت امّت اسلامي و تبرّي از الحاد و شرك نينديشيد! اميد آنكه پايان شب ستم استكبار و ظلم استعمار و جفاي استثمار و قهر استعباد و نيرنگ استحمار، بامداد حق و عقل و عدل و استقلال و آزادي جوامع بشري باشد! پنجم: دوام فيض خدا را مي‌توان در دعاهاي ويژه ماه مبارك رمضان كه سفره مهماني خدا گسترده است مشاهده نمود، زيرا يكي از دستورهاي مكرّر و مؤكَّد شهرالله، درخواست زيارت بيت‌الله است: "‌وارزقني حجّ بيتك الحرام في عامي هذا و في كل عام " [17] كه هر دو نمونه بارز ميزباني خداست. اضافه الهي اختصاص به بركت‌هاي معنوي مانند علم و حكمت ندارد بلكه شامل بهره‌وري از نعمت‌هاي مادي نيز مي‌شود. راز اين كار را مي‌توان از حكم الهي كه توسط پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلم نقل شد استظهار كرد: حمّادبن‌‌عيسي گفت از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام شنيدم كه مي‌فرمود پدرم گفت كه اميرمؤمنان علي‌بن‌ابي‌طالبعليه السلام فرمود: حضرت رسول اكرم، بُدَيل‌بن‌ورقاء خزاعي را دستور كه در ايام مِنا در بين مردم اعلام كند: "ألا لا تَصوموا فانّها ايامُ أكلٍ و شُربٍ " [18] و همچنين از حضرت پيامبر اعظم و امامان معصومعليهم السلام رسيده است كه "‌إنّما كُرِهَ الصّيام في ايام التّشريق لأنّ القوم زُوّارُ الله فَهُم في ضيافته ولا ينْبَغي للضَّيف أنْ يصومَ عند مَن زارَه و أضافه "، [19] البته مراد از كراهت در اينجا حرمت است چنانكه منظور از كلمه "لا ينبغي " در اين حديث، منع لزومي يعني حرمت است. اين منعِ خاص، نشانِ احتياج مهماني به اذن ويژه است و در همه موارد نمي‌توان بين دو فضيلت ياد شده (مهماني صيام و مهماني حج) جمع كرد ليكن همواره مي‌توان با تحصيل قلب شكسته، بين مهماني خدا و ميزباني آن حضرت جمع نمود. لازم است عنايت شود كه انكسار قلب وقتي به كمال شايسته خود مي‌رسد كه براي هجرانِ قربِ خدا و نرسيدن به مقام والاي رضا و مانند آن باشد وگرنه شكستگي دل در امور عادي و پناه بردن به خدا هر چند مطلوب ديني است ليكن كمال نهايي نيست. برخي از پيشينيان چنين گفته‌اند: گريه كردنِ ملازمِ حزن، عيبِ نفس را برطرف مي‌كند ولي گريه نمودن از حزن نه در حزن، فراغت و راحت‌آور است[20] (كه چنين رفاه و راحتي مطلوب نيست). غرض آنكه صيانتِ انكسار قلب و عدم ترميم و شكسته‌بندي آن، زمينه دوام ميزباني خدا را فراهم مي‌كند، زيرا شكسته‌دلي، از معرفت خدا و حياي از احسان او پديد مي‌آيد[21]. بسياري از اين بركت‌ها در سرزمين وحي براي مهمانانِ زائر فراهم است اميد آنكه روزي بقيه الله، حضرت امام مهدي موجود موعود عجّل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف ظهور كند و در كنار كعبه، ملّت‌ها را به سه اصل ياد شده 1 ـ جهان‌بيني ديني 2 ـ جهان‌باني اسلامي 3 ـ و جهان آرايي الهي، دعوت نمايد و با اصحاب عاقل و صحابه عادل، حياتِ طيب را بهره آنان فرمايد! پروردگارا! حجّ و عمره ضيوف‌الرحمن را و زيارت قبور پيامبر و اهل بيت عليهم‌السلام و اولياي آنها را قبول و نيز ادعيه خالصه آنان را مستجاب و همگان را با سلامت به اوطان برگردان! والسلام عليكم ورحمةالله جوادي آملي ايام حج 1431 هجري قمري برابر با 1389 هجري شمسي ----------------------------------- [1] . سوره مائده، آيه 97. [2] . سوره سبأ، آيه 46. [3] . سوره آل‌عمران، آيه 103. [4] . الكافي، ج4، ص271. [5] . سوره انفال، آيه 34. [6] . سوره انبياء، آيه 58. [7] . سوره انبياء، آيه 67. [8] . جامع الاصول، ج3، ص229. [9] . سوره زمر، آيات 2. [10] . سوره زمر، آيات 3. [11] . جامع الاصول، ج3، ص94. [12] . سوره يوسف، آيه 106. [13] . نهج‌البلاغه، خطبه 108. [14] . الصحيفه السجاديه، دعاي 47. [15] . منية المريد، ص123؛ التفسير الكبير، ج2، ص320. [16] . سوره فصلت، آيه 44. [17] . اقبال الأعمال، ص39. [18] . قرب الإسناد، ص11؛ وسائل الشيعه، ج10، ص518. [19] . وسائل الشيعه، ج 10، ص 517. [20] . مجموعه آثار ابو عبدالرحمن سلّمي، ج 1، ص 413. [21] . مجموعه آثار ابو عبدالرحمن سلّمي، ج 1، ص 483.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت