پنجشنبه سیاه تهران
نامگذاری" پنجشنبه سیاه" برای تهران ، نه از بابت مرگ یک شهروند ، که به این دلیل است که رویداد روز پنجشنبه نشان داد که ما ، تا چه اندازه از عواطف و مسوولیت های انسانی دور شده ایم و چه سیاهی و نکبتی بالاتر از این که جامعه انسانی و فرهنگی ما به جایی برسد که در برابر قتل یک همنوع ، هیچ واکنشی جز تماشا از خود نشان ندهد.
تابناک: ماموران پليس حاضر در صحنه قتل ميدان كاج سعادتآباد و تماشاچيان جنايت با دستور بازپرس جنايي تهران به دادسراي جنايي احضار ميشوند. اين تصميم قضايي پس از اينكه خبرنگاران گروه حوادث «ملت ما»، فيلم 15 دقيقهيي جنايت را به بازپرس ارايه كردند، گرفته شد.محمد شهرياري بازپرس ويژه قتلي كه رسيدگي به اين پرونده جنايي را بهعهده دارد پس از ديدن فيلم در مورد قصور و كوتاهي ماموران و مردم گفت: «اگر بخواهيم در اين مورد خاص با توجه به ماده كوتاهي در كمك و رفع خطر كه مصوب سال 54 است نظر بدهيم بايد تمامي افراد محل و شاهدان عيني اين فيلم به دليل كوتاهي در نجات جان مصدوم محاكمه شوند. از طرفي حاضران موضوع را به اورژانس و پليس اطلاع دادهاند و به اين ترتيب در مورد سهلانگاري حاضران ميتوان گفت آنها به بخشي از وظيفه خود عمل كردهاند. همچنين با حضور ماموران پليس كه وظيفه برخورد با جرم مشهود را دارند وظيفه از دوش مردم و حاضران ساقط است. به هر حال كوتاهي ماموران پليس در مورد دستگيري متهم در اين فيلم مشهود است و آن ماموران احتمالا فكر ميكردهاند كه در مورد انتقال مصدوم وظيفهيي ندارند و فقط احتمالا با اورژانس هماهنگ كردهاند و اين از مواردي است كه در حال حاضر بايد در دستوركار قرار گيرد.»اين بازپرس جنايي ادامه داد: «البته من تا اين لحظه اين فيلم را نديده بودم و حتي زماني كه به صحنه قتل رسيدم صحنه به هم خورده بود، چون مقتول قبل از مرگ به بيمارستان انتقال يافته و متهم نيز دستگير شده بود، هيچ يك از شاهدان عيني نيز در تحقيقات انجام شده درباره وجود چنين فيلمي يا فيلم مشابهي كه از صحنه و ماجراي درگيري منجر به قتل تهيه شده باشد چيزي نگفتند.»بازپرس پرونده همچنين وقوع گروگانگيري را نيز رد كرد؛ چون قاتل جان قرباني مجروح را كه روي زمين افتاده تهديد به مرگ نكرده بلكه مدعي است در صورت نزديك شدن به قرباني خود را خواهد كشت و در آن لحظه نيز بايد جان مقتول در اولويت قرار ميگرفت. جرم مشهود بهروز هنرمند، معاون دادستان تهران و جانشين دادسراي جنايي تهران پس از ديدن اين فيلم گفت: «متهم به قتل با اين كار نظم جامعه را به هم زده و بطور قطع جرم مشهود رخ داده است.» وي همچنين در پاسخ به اين سوال كه ميتوان اين كار را از مصاديق گروگانگيري دانست، افزود: «با توجه به صحنههايي كه در فيلم ديده ميشود نميتوان گفت گروگانگيري رخ داده است، چون متهم يك طرف است و مرد مصدوم در جاي ديگر افتاده است.» وي در ادامه گفت: «به هر حال با اين فيلم موضوع را پيگيري خواهيم كرد و نحوه عملكرد ماموران را به سازمانهاي نظارتي در نيروي انتظامي اطلاع ميدهيم تا چنين مواردي تكرار نشود.» اين مقام قضايي در پاسخ به اين سوال كه ميتوان حاضران و ماموران را در مرگ مرد جوان مقصر دانست، گفت: «اعلام نظر در مورد مقصران پس از اعلام نظريه دقيق پزشكي قانوني بايد انجام شود تا مشخص شود در صورت كمكرساني به مصدوم با توجه به عمق ضربات، امكان زنده ماندن او چقدر بوده است.» مديريت بحران همچنين قاضي روشن كه بازپرس كشيك قتل است نيز وقوع جرم مشهود را تاييد كرد و گفت: «ماموران تكليف خود نميدانستهاند كه در اين مورد دخالت كنند. از طرفي در چنين مواردي بايد تيم بحران وارد عمل شود كه هم به مساله حقوقي اشراف داشته باشد و هم كار رواني بتواند انجام دهد. در چنين مواردي سرعت عمل بسيار مهم است چون هر لحظه كه از دست ميرود احتمال نجات جان مصدوم كمتر ميشود. اگر در صحنه وقوع اين ماجرا فردي بود كه قدرت مديريت بحران داشت، شاهد اين نبوديم كه جان دو نفر گرفته شود.»وي افزود: «از لحاظ قانوني هم كه بررسي كنيم ماموران پليس موظف بودند كه جلوي وقوع قتل را كه جرمي مشهود بوده است، بگيرند و اين كار با كمك به مصدوم انجام ميشد. چون در قانون كشور ما خودكشي جرم محسوب نميشود اما قتل جرم است، بنابراين ماموران بايد از آن جلوگيري ميكردند.» اين بازپرس ويژه قتل ادامه داد: «مورد ديگري كه در اين فيلم خودنمايي ميكند، مجهز نبودن ماموران پليس كلانتري يا عدم حضور ماموران ويژه است.» وي در مورد ماده کمک به مصدوم و رفع خطر که مصوب سال 1354 است نيز گفت: «آن ماده بيشتر در مورد سوانح رانندگي مصداق دارد و به نظر من در اين مورد خاص نميتوان به آن استناد کرد». سایت عصر ایران پنجشنبه گذشته را برای تهران یک روز سیاه دانست که میدان کاج سعادت آباد هم مرکز این سیاهی بود. جایی که یک جوان چاقو خورده ، 45 دقیقه نقش بر زمین بود و از مردمی که اطرافش جمع شده بودند ، التماس می کرد که به دادش برسند اما "مردم فهیم و با فرهنگ" ما ، تنها تماشاچی مرگ یک همنوع خود بودند تا شعر "بنی آدم اعضای یکدیگرند" در میان وارثان سعدی ، عینیت یابد! فیلمی که از این حادثه خونبار در اینترنت منتشر شده ، نشان می دهد که افراد پرشماری پیرامون قاتل و مقتول گرد آمده و با خونسردی مشغول تماشای ماجرا و گوش دادن به سخنان قاتل بودند که در مذمت قربانی سخن می گفت و هر از گاهی نیز لگدی بر پیکر خونین و نیمه جان او می زد! انبوده جمعیت نیز به جای آن که به کمک یکدیگر ، جوان قربانی را از مهلکه دور کنند و به آمبولانس اورژانس برسانند ، ترجیح می دادند با موبایل های خود از صحنه فیلمبرداری کنند ، با یکدیگر حرف بزنند و حتی بخندند و البته گاهی نیز از سر دلسوزی به جوان غرقه در خون بگویند: اصلاً تکان نخور ، برایت خوب نیست! نامگذاری" پنجشنبه سیاه" برای تهران ، نه از بابت مرگ یک شهروند ، که به این دلیل است که رویداد روز پنجشنبه نشان داد که ما ، تا چه اندازه از عواطف و مسوولیت های انسانی دور شده ایم و چه سیاهی و نکبتی بالاتر از این که جامعه انسانی و فرهنگی ما به جایی برسد که در برابر قتل یک همنوع ، هیچ واکنشی جز تماشا از خود نشان ندهد. واقعاً چگونه می شود این واقعیت را هضم کرد که دهها و صدها انسان ، در حالی که می توانستند به کمک همدیگر ، یک انسان را از خطر مرگ نجات دهند ، دست روی دست گذاشتند و "نچ نچ" کنان ، شاهد خونریزی تدریجی یک جوان و نهایتاً مرگ او شدند؟! اگر مرگ آن جوان ، مصیبتی برای بازماندگانش هست - که قاعدتاً هست - رفتار شرم آور هموطنان ما که فقط تماشا کردند و هیچ نکردند ، مصیبتی برای همه ماست و هشداری است تا بلکه به خود آییم و از خود بپرسیم که واقعاً داریم به کدام سمت و سو می رویم؟ نکته قابل توجه اینجاست که به دلیل آن که این اتفاق در منظر عمومی رخ داده بود ، کمک کنندگان اساساً به دردسر متهم شدن دچار نمی شدند ولی افسوس که غیرت و انسان دوستی ، کمتر از آنی شده که تا قبل از این حادثه تصورش را می کردیم و چه جای ترسناکی شده است شهر برای زیستن! اگر این اتفاق در یک کشور غربی رخ می داد ، همین صدا و سیمای ما ، بارها فیلم آن را پخش می کرد که ایها الناس ببینید که غرب ، چقدر از اساسات و عواطف انسانی خالی شده است ، اما اینجا ، جز سکوت و لاپوشانی ، کار دیگری نباید! اما سیاهی روز پنجشنبه ، ابعاد دیگری هم دارد ؛ دقت کنید که قتل در شهر تهران و نه در بیابان های اطراف ، آن هم در بالای شهر رخ داده ؛ جایی که لابد پلیس باید حضور می داشت یا دستکم بلافاصله بعد از حادثه باید خود را بدانجا می رساند ، با این حال آن طور که روایت شده ، حضور دیرهنگام پلیس و بعد از حضور نیز عدم اقدام جدی برای دستگیری قاتل و نجات فرد قربانی ، از عوامل مرگ این جوان بوده است. این سهل انگاری ، آنقدر آشکار و خجالت بار بوده که حتی فرمانده پلیس تهران بزرگ را نیز به سخن آورده و خبر از برخورد پلیس با دو مأموری داده که با بی کفایتی تمام ، نتوانسته اند از عهده یک نفر برآیند و اجازه داده اند جوان نیمه جان ، آنقدر بر آسفالت خیابان باقی بماند تا جان دهد. واقعاً آیا مردم حق ندارند بپرسند حضور یا عدم حضور پلیس چه توفیری در این مواقع دارد؟ آیا مأموران پلیس این قدر آموزش ندیده اند که بدانند در این قبیل موارد ، می توانند غیر از تماشا کردن و منفعل بودن ، کاری هم کرد؟! راستی ، رئیس پلیس منطقه ، بعد از این افتضاح ، چه می کند ؟ آیا استعفا خواهد کرد و از مردم عذر خواهد خواست یا آن که انگار نه انگار؟! اورژانس نیز باید توضیح دهد که چه زمانی به صحنه رسید ؟ آیا همانگونه که پیشتر گفته اند زمان رسیدن اورژانس در تهران ، 15 دقیقه است ، در این صحنه نیز 15 دقیقه ای خود را به صحنه رسانده اند یا این 15 دقیقه ها شعارهایی بیش نیستند؟ و این پرسش وقتی دردناک تر می شود که بدانیم پزشکان بیمارستانی که سرانجام قربانی را بدان رسانده اند ، گفته اند که اگر حتی 10 دقیقه زودتر می رساندند ، قطعاً زنده می ماند. پنج شنبه ای که گذشت را چرا نباید " پنج شنبه سیاه" بنامیم، وقتی ثابت شد عاطفه ها و مسوولیت های انسانی و نوع دوستی ها در جامعه ما ، بسیار پیشتر از آن جوان ، کشته شده اند و ماموران پلیس هم(نه همه شان) ، آن گونه که باید و شاید حافظ جان شهروندان نیستند که اگر بودند ، از عهده یک مجرم آماتور بر می آمدند و نمی گذاشتند جوان مردم در روز روشن در وسط شهر ، آن قدر بر روی زمین بماند و خونریزی کند که بمیرد و راهی گورستان شود. ای کاش بتوانیم ، بار دیگر همان ایرانیانی باشیم که حتی رفتن خار بر پای دیگری را برنمی تابند چه رسد به آن که یک نفر در مقابل چشمانشان بمیرد و آنها فقط تماشاگر باشند. به اصالت مان برگردیم!
دیدگاه تان را بنویسید