ماجرای جالب کیهان و مخاطبان عجیب و غریب
من یک انتقاد داشتم . چرا قطع روزنامه کیهان کوچیک شده ؟ قبلاًکه روش سبزی پاک می کردم سبزیها کاملاً جا می شد اما الان نه ، جا نمی شه !
١- موها را ریخته بود بیرون و با عشوه و طنازی به همراه یک دختر دیگر ، وارد غرفه شد و یکراست آمد بالای سرم و گفت : میشه من یه سؤال بکنم؟ گفتم : بفرمایید . گفت : شما تو روزنامه تون نمی خواین به نفع ملت چیزی بنویسید ؟ بعد دو تایی شروع کردند به هر هر و خندیدن . حالا عده ای هم دور این دو وروجک جمع شده اند . گفتم : نه خانوم ! ما همچین قراری نداریم ؛ ما تصمیم گرفتیم فقط علیه ملت بنویسیم ! خنده روی لبهای هر دوتاشان ماسید و حالا این تماشاگرها بودند که ریسه می رفتند . ٢- چهار پنج نفره نشسته بودیم دور میز و داشتیم بحث می کردیم . جوانک آمد و گفت : مسئول غرفه کیهان کدومتونه ؟ گفتم : بفرمایید . گفت : من یک انتقاد داشتم . چرا قطع روزنامه کیهان کوچیک شده ؟ گفتم تو این بیست سی سال که کوچک نشده . گفت : نه ، من مطمئنم که کوچیک شده . آره ... نه ... آره ... نه . بعد گفت : دلیلش اینه که قبلاًکه روش سبزی پاک می کردم سبزیها کاملاً جا می شد اما الان نه ، جا نمی شه ! گفتم : ببین رفیق ! روزنامه کوچیک نشده ؛ سبزیهای قلابی و علف هرز دراز بهت انداخته اند . دکون سبزی فروشیتو عوض کن ! دمش را گذاشت روی کولش و رفت . ٣- با آرایش و مانتو روسری روشن و موهای بیرون از روسری به همراه جوانی که لابد نامزدش بود آمد و اجازه نشستن خواست درست رو به روی من . گفتم بفرمایید . گفت : صحبتتان را با این آقا تمام کنید بعد من سؤالم را می پرسم . ... خب بفرمایید . - من پدری دارم که خیلی به روزنامه کیهان علاقه داره . تا اونجا که اجازه نمی دهد کسی در خانه پایش را روی این روزنامه بگذارد و می گوید این روزنامه با بقیه فرق می کند و حرمت دارد . - خوب ، خدا حفظشان کند . - پدر ، چشمهایش کم سو شده و دیگر نمی تواند خطوط روزنامه شما را بخواند ( الان است که دیگر تکه اش را بیندازد ) ، این است که معمولاً من هر شب سر مقاله های کیهان را برایش می خوانم بخصوص سر مقاله های آقای شریعتمداری را . - خوب ، خدا خیرتان بدهد . - می خواستم بگویم روزنامه شما در خانه ما چنین جایگاهی دارد . حالا من یک سؤال دارم و آن هم این است که آیا امکان دارد من شعرهایم را در روزنامه شما چاپ کنم ؟ - شعر ؟ شعر عاشقانه می گویید ؟ - نه ، دو تا شعر دارم . یکی درباره حضرت امام حسین "علیه السلام" است و یکی هم ... درباره حماسه نهم دی پارسال . ( حالا دیگر توجه اطرافیان و همکاران و چند نفری که پرسشهای دیگری داشته اند به این خانوم جلب شده است ). هم این سؤال مرا جواب بدهید که من این افتخار را دارم که شعرهایم در این دو رابطه در کیهان چاپ شود و هم اینکه اگر جوابتان مثبت است چه موقعی آنها را به دست شما برسانم که درست در مناسبتهای مربوطه چاپ شود و همکارتان نگوید دیر فرستاده اید و زمان برای تأیید و حروفچینی و تصحیح و این حرفها نداریم ؟
دیدگاه تان را بنویسید