گزارش خراسان از بازار پرنده فروشان تهران
روز نامه خراسان: کلکسيوني از بزه، خلاف و قانون شکني. از معتاد تزريقي گرفته تا فروشنده هاي خرده پاي مواد مخدر و دلالان حيوانات. اين جا ديدن هر صحنه اي را مي توان انتظار داشت. اين جا ميدان شوش تهران است. بسياري از زنان و دختران دم بخت حتي از شهرستان ها به ميدان شوش مي آيند تا چيني و کريستال بخرند. البته اين وجه مثبت ماجراست چون همان زنان براي رسيدن به بازار کريستال فروش ها حتما با چندين معتاد تزريقي که از شدت اعتياد داخل جوي آب و کنار پياده رو ولو شده باشند مواجه خواهند شد. البته شوش را خيلي ها با اسقاط فروشي هايش مي شناسند، گاراژهاي بزرگي که از قطعات خودروهاي کلاسيک ۶۰، ۷۰ سال پيش تا قطعات خودروهاي لوکس و کمياب را مي توان در آن ها پيدا کرد. اما ما نه براي خريد جهيزيه به شوش رفتيم و نه به دنبال قطعه اي براي خودرو و کارخانه مان بوديم. رفته بوديم سري به بازار پررونق قاچاق و فروش حيوانات و پرندگان بزنيم. حميد، ۲۳ سال بيشتر ندارد. از شدت اعتياد خودش را به سختي کنترل مي کند. کنار پياده رو چمباتمه زده و دو تا قفس با يک جفت مرغ مينا و يک طوطي مريض را براي فروش مقابلش گذاشته است. قيمت مرغ هاي مينا را که مي پرسم با همان لحن کش دارش که اعتياد برايش هديه آورده مي گويد: ميناها جفتي ۱۲۰ هزار تومان. به جان مادرم شب ها با پدر و مادرم صحبت مي کنند، سخنگو هستند نمي دانم چرا اين جا حرف نمي زنند! احتمالا ترسيده اند! حميد تنها نيست. او يک خرده فروش جزء و معتادي است که براي تامين هزينه هاي اعتيادش مجبور به فروش غيرقانوني پرندگان و رنگ کردن کلاغ و فروش به جاي قناري شده است! حرفه اي ترها هم ماشين دارند هم مشتري هايشان را خوب مي شناسند.فروشنده ها همه به ظاهر پرنده مي فروشند اما اغلب حيواناتي را که در طبيعت ايران نفس مي کشند مي توان به بهايي اين جا خريد. خدا مي داند يوزپلنگ هم دارند يا خير.البته دور از ذهن نيست چون اين جا از بچه آهو، جغد، مارپيتون، بچه ميمون، عقاب و سنجاب گرفته تا سگ و موش و انواع پرنده را مي توان معامله کرد. فقط کافي است اطمينان فروشنده ها را جلب کني تا بعدازظهر با يک بچه آهوي زيبا که سازمان محيط زيست براي حفظ گونه اش سرمايه گذاري هاي کلاني کرده به خانه بروي.ما جمعه به ميدان شوش و دروازه غار سابق رفتيم چون بعد از اسبا ب کشي حيوان فروش ها از خيابان مولوي به شوش، فقط جمعه ها در اين مکان مي توان حيوان خريد و فروخت.اما اين جمعه هم زمان بود با اولين جمعه اي که شهرداري منطقه، طرح جمع آوري فروشندگان را در سطح منطقه اجرا مي کرد. درست مثل فيلم هاي سينمايي ماموران شهرداري در گروه هاي ۱۵ نفره از بالا تا پايين خيابان مي رفتند و دستفروشان و دلالان قبل از رسيدن آن ها فرار مي کردند. فرار نه به معناي ترک صحنه بلکه تغيير محل براي مدتي کوتاه. در همين گيرودار سراغ مارپيتون را از يکي از فروشند ه ها مي گيرم. رفيقش سريع مي گويد: دارم، چند تا مي خواهي؟ که ناگهان با چهره اي برافروخته به دوستش تشر مي زند که اين ها مامور محيط زيستند، دنبال دردسر مي گردي؟ نه آقا نداريم پيتون مي خواهي چه کار، هنوز غرولندش تمام نشده بود که با ديدن مامور از مقابل چشمانمان محو شد. طرح جمع آوري فروشندگان حيوانات و پرندگان مشتري هاي دستفروش ها را هم دچار سردرگمي کرده، آقايي که از سر و وضعش مشخص است وضع مالي خوبي ندارد با موتور آمده تا براي دختر تازه متولد شده اش خروس بخرد و قبل از ورودش به خانه ذبح کند. اما او تنها مشتري نيست که ما ديديم. کنار پياده رو با يکي از فروشند ه ها بر سر قيمت سنجاب چانه مي زديم که يک خودروي مدل بالا ترمز زد. آقا موش مي خواهم، داري؟ از همين موش هاي خيابان، خانگي و آزمايشگاهي نمي خواهم از همين هايي که توي جوي ها مي لولند! درخواستش براي فروشنده ها هم عجيب بود. چون مرد حاضر بود براي به دست آوردن ۲ -۳ تا موش چاق و چله پول خوبي هم بدهد.اما از آن جا که در اين منطقه کسي قرار نيست دست خالي به خانه برگردد، کار مرد با يک شماره تلفن و آدرس راه مي افتد تا راحت تر از آن که فکرش را بکند بتواند موش هايش را صاحب شود. حالا قرار است با اين موش ها چه بکند و به جان کدام بنده خدايي بيندازدشان خدا مي داند. ماشين به سرعت راهش را کج مي کند و ما مي مانيم و فروشنده سنجاب. رام شده اش را ۴۵ هزار تومان مي دهد و وحشي اش فقط ۲۰ هزار تومان قيمت دارد.خودش پيشنهاد مي دهد اگر براي بچه ات مي خواهي رامش را ببر چون سنجاب وحشي به انسان آسيب مي زند. عجب بازاري است، بازاري ديدني که شايد نمونه اش در هيچ جا پيدا نشود. بچه ميمون ۵۰۰ هزار تومان، بچه آهو هم هست ولي تا مطمئن نشوند قيمت نمي دهند. آن طرف تر مرد درشت هيکلي توله سگ کوچکي را زير بغلش زده و دنبال مشتري است. اسم هم دارد: پاپي. قيمتش هم فقط ۳۰۰ هزار تومان است. خودش را افشين معرفي مي کند. شماره تماسش را مي گيرم تا بعدازظهر تماس بگيرم و قيمت دو تا بچه آهو را برايم در بياورد. گفته ام شمال کشور باغ دارم و مي خواهم دو تا آهو در باغم نگه دارم. تلفنش را مي دهد و قرار مي شود تا بعدازظهر قيمت آهو را درآورد. يادش به خير قديم ها مرغ عشق و طوطي و قناري ميهمان خانه ها بودند. اما حالا بچه ها، بچه کلاغ مي خرند و در خانه نگه مي دارند. وقتي تلفني از افشين خريد بچه آهو را پي گيري مي کنم مي گويد بچه کلاغ هم دارم. الان بازارش خوب است و خيلي از بچه هاي بالاي شهرنشين براي بازي و سرگرمي بچه کلاغ مي خرند. ماموريت جذابي بود، تهيه گزارش از بازار خريد و فروش حيوانات با آن همه آدم عجيب و غريب. موقع رفتن چشممان به بنر بزرگي که توسط شهرداري در گوشه خيابان نصب شده بود افتاد، بنري که از ساماندهي پرنده فروشان و ايجاد بازار براي اين صنف در منطقه خليج فارس تهران خبر مي داد و تاکيد بر ممنوعيت هرگونه خريد و فروش در اين منطقه داشت. البته شهرداري اتوبوس هم گذاشته بود تا مشتري ها سردرگم نشوند و براي خريد به بازار خليج فارس بروند. بنر، اتوبوسي که خالي بود و ماموراني که به دنبال دستفروشان مي دويدند، تمام اين کارها پاک کردن صورت مسئله است چون فروش چند کبوتر و مرغ عشق يا حتي دو خروس لاري که دستفروش به ۶۰ هزار تومان مي فروختشان تنها ظاهر ماجراست و بايد فکري اساسي براي فرهنگ مردمي که کلاغ نگه مي دارند و به دنبال توله خرس و مار پيتون مي گردند کرد. سازمان عريض و طويل حفاظت محيط زيست بايد فکري به حال شکارچيان غيرمجاز و دلالان و فروشندگان حيوانات کمياب کند تا بعد از جمع آوري اين بازار شاهد پيدايش بازاري جديد در منطقه اي ديگر از تهران نباشيم.
دیدگاه تان را بنویسید