روايت رهبر انقلاب از بنايی كه فرمانده شد

کد خبر: 121503

اعضاى خانواده شهيد عبدالحسين برونسي در اسفندماه سال گذشته (1388/12/3) با رهبر معظم انقلاب ديدار و گفت‌وگو كردند.

فارس: رهبر معظم انقلاب اسلامي سير تكاملي زندگي و حضور يكي از شهداي دفاع مقدس را در ديدار با خانواده اين شهيد بيان كردند. به گزارش پايگاه اطلاع‌رساني دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبري، اعضاى خانواده شهيد عبدالحسين برونسي و مسئولان ستاد برگزارى يادواره اين شهيد، در اسفندماه سال گذشته (1388/12/3) با رهبر معظم انقلاب ديدار و گفت‌وگو كردند. پايگاه اطلاع‌رساني حضرت آيت‌الله خامنه‌اي متن بيانات معظم ‌له و حاشيه‌هاي اين ديدار را به مناسبت هفته دفاع مقدس، منتشر كرده است که بيانات ايشان را ذيلاً مي‏آوريم. بسم‌الله الرحمن الرحيم‌ خدا ان‌شاء الله شهيد عزيزمان را - مرحوم شهيد برونسى را، يا همان‌طور كه عرض كرديم اوستا عبدالحسين برونسى را - رحمت كند. اين خيلى براى جامعه‌ ما و كشور ما و تاريخ ما اهميت دارد كه يك شخص خوانده شده‌ به عنوان «اوستا عبدالحسين» - نه دكتر عبدالحسين است، نه به معناى علمى استاد عبدالحسين است؛ بلكه اوستا عبدالحسين است، اهل بنائى و اهل كار دستى و اهل شاگردى فلان مغازه؛ يعنى اوستا عبدالحسين بنا - از لحاظ معرفت و آشنايى با حقايق به جايى مي‌رسد كه قبل از پيروزى انقلاب در ظريف‌ترين كارهاى انقلابى جوان‌هايى كه در مسائل انقلابى كار مي‌كردند شركت مي‌كند- البته من از نزديك در جريان آن كارها نبودم و در آن زمان يادم نمى‌آيد كه با اين شهيد ارتباطى داشته باشم؛ ليكن اطلاع دارم، ميدانم، شنيدم و توى كتاب هم خواندم - بعد از انقلاب هم وارد ميدان جنگ مي‌شود. مي‌دانيد، در دفاع هشت ساله - در مجموعه‌ داوطلبان و سپاه و اينها - هيچ‌كس بعنوان فرمانده و رئيس وارد ميدان نمي‌شد؛ همه بر اساس تلاش خودشان به مقامات بالا مي‌رسيدند؛ يعنى يك نفرى وارد مي‌شد، بسيجى معمولى بود؛ بعد مى‌ديدند آدم قابلى است، مي‌شد فرمانده‌ دسته يا فرمانده‌ گروهان، بعد مي‌شد فرمانده گردان، بعد مي‌شد فرمانده‌ تيپ، مي‏رفت بالا. مديريت جنگ آن زمان هم فقط مديريت نظامى نبود؛ من چون اوايل كار، مدت كوتاهى از نزديك كارها را مي‌ديدم، بعد هم كه از دور، تهران بوديم، ليكن جريان ها را مي‌فهميدم و مي‏دانستم. مديريت، صرفاً مديريت نظامى نبود، مديريت سياسى بود، مديريت فكرى بود، مديريت انسانى و ادبى و اخلاقى بود؛ تا كسى اين چيزها را نداشت، نمي‌توانست مجموعه‌ زيردست خودش را اداره كند و هدايت بكند. اين شهيد عزيز وارد مي‌شود؛ نه معلومات دانشگاهى دارد، نه عنوان و تيتر رسمى و دانشگاهى دارد، اما آنچنان در كار مديريت جنگ پيشرفت مي‌كند كه به مقامات عالى مي‌رسد و شخصيت برجسته‌اى مي‌شود؛ شخصيت جامع‌الاطرافى كه مثلاً فرمانده‌ تيپ مي‌شود، بعد هم به شهادت مي‌رسد. ايشان اگر چنانچه به شهادت نمي‌رسيد، مقامات خيلى بالاتر - از لحاظ رتبه‌هاى ظاهرى - را هم طى مي‌كرد. اينها جزو عجايب انقلاب ماست. جزو چيزهاى استثنايى انقلاب ماست كه ديگر نظير ندارد؛ نمي‌شود هيچ جاى ديگر را با اين مقايسه كرد. همان‌طور كه آقاى استاندار خراسان نقل كردند، من از افرادى شنيدم كه ايشان در آن وقت، براى مجموعه‌هاى دانشجويى و دانشگاهى كه از مشهد مي‌رفتند آنجا، صحبت مي‌كرد و همه را مجذوب خودش مي‌كرد. خود من هم نظير اين را باز ديده بودم. مرحوم شهيد رستمى - كه او هم از شهداى خراسان است؛ يك فرد روستايى و به ظاهر عامى- توى جمعى كه فرماندهان درجه‌ يك نشسته بودند و رئيس جمهور وقت آن روز هم نشسته بود، آمد صحبت كرد و گزارش ميدان جنگ داد، جورى كه همه اين فرماندهان رسمى‌اى كه نشسته بودند مبهوت شدند. استعداد انقلاب براى پرورش شخصيت‌هاى برجسته و افراد، تا اين حد است و اينها را نبايد دست كم گرفت. اينها اهميت انقلاب و عظمت انقلاب و عمق انقلاب را نشان مي‌دهد. ماها به ظواهر نگاه مي‌كنيم، اين اعماق را بايد ديد. وقتى انسان اين اعماق را مى‌بيند آن وقت افق در مقابل چشمش اصلاً يك چيز ديگرى مي‌شود و اين حوادث گوناگونى كه پيش مى‌آيد - اين مخالفت‌ها، اين دشمني‌ها، اين ناخن زدن‌ها و پنجه كشيدن‌ها - ديگر به چشم انسان نمى‌آيد؛ اينها در مقابل آن حركت عظيمى كه دارد انجام مي‌گيرد چيزهاى كوچكى است. به نظر من شهيد برونسى و امثال او را بايد نماد يك چنين حقيقتى به حساب آورد، حقيقت پرورش انسان‌هاى بزرگ با معيارهاى الهى و اسلامى، نه با معيارهاى ظاهرى و معمولى؛ به هر حال هر چه از اين بزرگوار و از اين بزرگوارها تجليل بكنيد زياد نيست و بجاست. ان‌شاءالله اميدواريم كه خداوند كمك كند. خانواده‌ محترم شهيد برونسى هم خانواده بسيار خوبى‌اند؛ همان روحيه‌ معنوى و صفا را در اين خانواده - در دو سه بارى كه از نزديك باهاشان آشنا شدم - من ديدم. همسر ايشان هم خانم صبور و شكيبايى است كه سختي‌هاى دوران مبارزه و بعد دوران جنگ و اينها را تحمل كرده و اين بچه‌ها را بزرگ كرده است. ماشاء الله، آدم پنج تا پسر بچه‌ شيطان را بزرگ كند، چيز كمى نيست. بچه‌هاى شهيد برونسى هم قاعدتاً همچين بچه‌هاى نرم و آرامى نيستند، آنها هم همين‌طور هيجانى هستند؛ اينكه آدم بتواند اين بچه‌ها را اين‎جور بزرگ كند و ماشاءالله به ثمر برساند، خودش خيلى هنر مي‏خواهد. سلام ما را هم به آن خانم برسانيد.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت