لزوم تجدیدنظر در برنامه مدارس
علی سرزعیم
دنیای اقتصاد: شروع مهرماه همواره یادآور اهمیت مقوله آموزش در توسعه کشور است. پس از تحقیقات گری بکر، اهمیت آموزش در شکلگیری سرمایه انسانی به یک باور مسلم در میان اقتصاددانان بدل گردیده ... ... به طوریکه امروزه مشاورین اقتصادی، یکی از مهمترین توصیههاي سیاستی خود برای ایجاد رشد بلندمدت را سرمایهگذاری در امر آموزش ميدانند. نیازی نیست تا به راهی دور برویم! اگر به کشورهای عرب همسایه نگاه کنیم، متوجه ميشویم که آنها چه اندیشهای در سر دارند. کشورهای موفق حاشیه خلیجفارس نظیر امارات، کویت، قطر، بحرین و عربستان به یمن سیاستهاي اقتصادی مناسب توانستند در مقاطعی از زمان، رشدهای قابل قبولي را تجربه کنند. ضعف عملکرد اقتصادی ایران، مشکل عراق، افغانستان، مشکلات کشورهای آسیای میانه و بلوک شرق زمینه ای را برای رشد آنها فراهم آورد، اما از آنجا که دلنگران تداوم این رشد هستند شروع به سرمایه گذاریهاي کلان روی آموزش كردند. دعوت از دانشگاههاي مهم آمریکا و کانادا برای حضور و تاسیس شعبه در کشورهای قطر، امارات و کویت همگی، نشان از عزم جزم آنها در این زمینه دارد. بیتردید راهی مستقیمتر و موثرتر برای توسعه بلندمدت ایران جز از طریق سرمایهگذاری در امر آموزش و پرورش متصور نیست. خوشبختانه امروز کشور در عرصه آموزش گرفتار مشکلاتی که در سالهاي پس از جنگ بود نیست. به عنوان مثال، امروز دیگر مساله اصلی نظام آموزش و پرورش، مدارس سه شیفته نیست و مدرسهسازی به یک دغدغه غیربحرانی تبدیل شده است. آنچه که به نظر ميرسد باید در عرصه آموزش و پرورش در دستور کار قرار گیرد، افزایش کیفی آموزش است. امروز تحقیقات اقتصادی پیرامون رشد نشان ميدهد که گاه دو کشور (مثلا ایران و کره) هر دو به یک میزان از افزایش تحصیلات برخوردار شدهاند، اما در ایران این افزایش سرمایه انسانی به افزایش رشد اقتصادی منجر نشده است. یکی از دلایلی که برای این امر مطرح شده تفاوت کیفیت آموزش است و صرفا تعداد سالهاي تحصیل نمیتواند ملاک کافی برای نشان دادن میزان آموزش باشد، بنابراين اگر ميخواهیم که میوه سرمایهگذاری در امر آموزش؛ یعنی افزایش بهرهوری را واقعا بچینیم باید روی کیفیت آموزش سرمایهگذاری قابل توجهی کنیم. برای نمونه کافی است تا نگاهی به آموزش زبان خارجی بیندازیم. شاید نسل ما در مقایسه با دیگر افراد خارجی غیر انگلیسی زبان بیشترین ساعتهاي عمر را صرف شرکت در کلاسهاي زبان کرده باشند. آموزش زبان انگلیسی نهتنها از راهنمایی وجود داشته و تا مقطع دیپلم هر کس اقلا هفت سال را صرف آموزش زبان ميکند، بلکه انواع و اقسام موسسات آموزشی وجود دارد و کماکان به عنوان یک بیزنس جذاب فعالیت دارد. اما با این حال عموم ایرانیها با مشکل زبان روبهرو هستند و ضعف زبان را یک مشکل در برقراری ارتباط با طرفهاي خارجی و جهان خارج ميیابند؛ در حالیکه بسیاری از ملتهاي اروپایی نظیر سوئدیها، هلندیها و تا حدودی بلژیکیها عموما قادر به تکلم به زبان انگلیسی هستند و این را صرفا مرهون آموزش عمومی در مدارس ميباشند! همه اینها در حالی است که در برخی کشورهای اروپایی دانشآموزان سه زبان خارجی را یاد ميگیرند، اما در ایران نهتنها آموزش انگلیسی، بلکه آموزش عربی نیز وضعیت اسفباری دارد و هیچ توشه ارزشمندی برای دانشآموزان فراهم نمیکند. افزایش کیفیت آموزش صرفا به معنی آن نیست که درسهاي موجود با کیفیت بهتر ارائه شوند، مثلا ریاضیات با کیفیت بهتر ارائه شود یا آزمایشگاههاي مدارس تجهیز شود! بلکه به معنی آن است که در مورد سرفصل دروس یک ارزیابی مجدد صورت گیرد. در چارچوب نظام آموزشی فعلی فرض بر این است که مواد آموزشی دبیرستان باید شخص را مهیای ورود به دانشگاه كند؛ در حالیکه بنا به فرض همه به دانشگاه نخواهند رفت! لذا نباید وقت و عمر کسانی را که قصد ندارند به دانشگاه روند با آموزشهاي تئوریک ضایع نمود. ماموریت اصلی نظام آموزشی باید آماده کردن دانشآموزان برای ایفای نقش شهروندی در یک جامعه مدرن باشد. زندگی در جامعه مدرن امر دشوار و پیچیدهای است که با توسعه بیشتر جامعه این پیچیدگیها گسترش ميیابد. در چنین فضایی، آموزش عمومی و فراگیر باید بتواند نیازهای زندگی در جامعه مدرن را برطرف کند. قطعا آموزش ریاضیات از این حیث که ذهن را برای تفکر منطقی، انتزاعی و استدلالی پرورش ميدهد لازم است، اما این یقینا تنها و حتی مهمترین سرفصل آموزشی نیست! نیازهای به مراتب مهمتری نیز وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. به عنوان مثال، امروزه تقریبا هیچ کار بزرگی نیست که به تنهایی بتوان آن را به اجرا درآورد و همه کارها منوط به همکاری و معاضدت است. یاد گرفتن کار تیمی و آماده شدن برای کار کردن در تیم از اموری هستند که موفقیت و عدم موفقیت افراد، گروهها و حتی شرکتهارا تضمین ميکند. در ایران معروف است که وقتی احزاب کمی بزرگ ميشوند دچار انشعاب ميگردند. شرکتهاي ایرانی وقتی که کمی به سوددهی ميرسند دچار اختلاف ميشوند! دلیل همه اینها، ضعف در کار تیمی است که باید در مدارس فرد را برای آن مهیا كرد. مثال دیگر سواد رسانهای است. بشر مدرن نمیتواند بدون به روز کردن سبد اطلاعاتی خود از احوال جامعه زندگی کند. به همین دلیل ناگزیر از مصرف محصولات رسانهای و استفاده از رسانههاي جمعی است، اما استفاده درست از اینها منوط به داشتن سواد رسانهای است. اینکه چگونه بزرگنماییهاي رسانهای را تشخیص دهیم و مسحور تبلیغات قرار نگیریم، باید در بلندمدت و به شکل مدون آموزش داده شود. مثالهاي دیگر مهارتهاي زندگی نظیر تصمیم گیری، بهداشت و کمکهاي اولیه، چگونگی مهار استرس و فشارهای روانی، حل مساله و حل تعارضهاي جمعی و خانوادگی است. تردیدی نیست که اهمیت هیچکدام از این مقولات نه تنها کمتر از ریاضیات و علوم نیست، بلکه بیشتر است و در زندگی ضروریتر ميباشد. برای نمونه ما عموما تفاخر ميکنیم که دانشآموزان ما از مهارت ریاضی بیشتری نسبت به همتایان خارجی خود برخوردارند (نشانه آن مدالهاي المپیاد ریاضی) اما چگونه است که در عرصه کار همتایان خارجی موفق تر از آب در ميآیند؟ آیا این به این دلیل نیست که مهارت ریاضی صرفا تعیینکننده موفقیت در عرصه کار و صنعت نیست! واقعا ضروری است تا مسوولان آموزش و پرورش با بهرهگیری از تجربه جهانی، اصلاحاتی را در برخی جهتگیریهاي آموزشی اعمال کرده و منابع موجود را صرف بهبود کیفیت آموزش كنند.
دیدگاه تان را بنویسید