برگزاری جشنواره، کار فرهنگی يا مکانی براي بذل سكه؟
با گذشت زمان و ازدياد تعداد جشنواره ها، بيشتر برگزيدگان جشنواره ها را يك عده محدود تشكيل دادهاند كه فقط ترتيب رتبه آوري آنها در در آن جشنواره ها با هم فرق مي كند.
شايد به جرات بتوان گفت كه تعداد جشنواره هاي ادبي، فرهنگي و هنري كه در ايران برگزار مي شود در مقايسه با ساير كشورها كم نظير است، ولي آيا برگزاري جشنواره هايي كه امروزه به وفور در سطح کشور شاهد آن هستيم از حداقلهاي لازم از نظر كيفي برخوردار هستند؟ آيا با سياست گذاري و چشم انداز همراه است يا صرفاً در جهت بالا بردن بيلان كاري و بازيهاي آماري و كمي است؟ به گزارش خبرنگار فرهنگی «فردا»، دغدغه فعاليت فرهنگي، دغدغه ي باارزشي است ولي آيا متولي برگزاري جشنواره بايد شرايط و ويژگي هايي داشته باشد يا خير؟ چرا هر ارگان و سازماني به خود اجازه مي دهد كه به هر بهانه اي جشنواره برگزار كند؟ اهداف خاص فرهنگي را دنبال مي كند يا فقط به دنبال طرح نام خود و تبليغ خود است؟ اگر به برگزاري جشنواره صرفا بعنوان يك كار اجرايي نگاه كنيم، خلاصه مي شود در طراحي يك پوستر براي جشنواره، تبليغات جشنواره در سطح شهر و رسانه ها، تعيين هيات داوري، جمع آوري آثار، داوري، اعلام نفرات برتر، برگزاري اختتاميه و تقدير از نفرات برتر و در نهايت انتشار خبر اختتاميه و اسامي نفرات برتر در رسانه ها. يعني هر فرد يا سازماني بدون حتي داشتن تخصص لازم در آن زمينه، مي تواند با الگوي بالا به همين راحتي جشنواره برگزار كند. اين كار علي رغم مزيت هاي ناچيزي كه دارد در دراز مدت معايب و ضررهاي جبران ناپذيري بر بدنه فرهنگي جامعه وارد مي كند. سطحي و دم دستي شدن موضوعات جشنواره ها و كاهش تاثيرگذاري آن بر جامعه و مخاطبين از معايب بزرگ اين كار است. بايد به مخاطب فرصت داد تا يك جشنواره را در زمان كافي درك كند و با آن ارتباط برقرار كند؛ يا حداقل تفاوت جشنواره يك را از جشنواره دو تشخيص بدهد. به الگوهاي خارجي نگاه كنيد. براي مثال چرا اسكار (صرف نظر از مباحث محتوايي آن) مي تواند تا اين حد و پس از اين همه سال برگزاري، طراوت خود را حفظ كند؟ وقتي آمار برگزاري جشنواره ها بالا مي رود، حضور اهالي فن و متخصصين بعنوان شركت كننده در آنها كمرنگ شده و بيشتر در حد نقشهايی چون دبيري و داوري جشنواره تنزل پیدا میکند كه البته اجتناب ناپذير است. البته اين نگاه خوش بينانه به قضيه است چرا كه بسيار ديده شده، برگزاركنندگان اين جشنواره ها به دليل اينكه در مقام پاسخگويي به اهالي فن برنيايند از افراد صرفاً مجري در نقشهاي كليدي جشنواره استفاده مي كنند نه افراد متخصص و صاحبنظر. چون استفاده از متخصصين همان و نقد كار و مشخص شدن نقاط ضعف كار همان. براي مثال با نگاه به جشنواره جوان ايراني كه امسال اولين سال برگزاري آن و افرادي كه بعنوان دبير براي بخشهاي مختلف انتخاب شده بودند، اين حذف تدريجي متخصصين و بردن آنها در مقام داوري حس مي شود. داوري في نفسه بد نيست ولي در شرايطي كه خيلي از داوران اين سبك جشنواره ها معتقدند نهايتاً نظر برگزاركنندگان است كه نفرات برتر را مشخص مي كند و نه داوران و نگاه به داوران و داوري صرفاً نگاهي تشريفاتيست، اين زنگ خطر بيشتر به گوش مي رسد كه بايد جلوي برگزاري جشنواره هاي اين چنيني گرفته شود. با گذشت زمان و ازدياد تعداد جشنواره ها، بيشتر برگزيدگان جشنواره ها را يك عده محدود تشكيل داده اند كه فقط ترتيب رتبه آوري آنها در در آن جشنواره ها با هم فرق مي كند. يعني جشنواره ها تبديل شدهاند به بستري براي سكه آوري عده اي مشخص! تمديد چندين و چندباره مهلت ارسال آثار به جشنواره ها كه هر روز در رسانه ها خبرهاي آن را ميبينيم و میشنویم آيا معنايي غير از بيميلي و كم رغبتي همان يك عده سكهآور خاص به حضور در جشنوارهها دارد؟ شايد بايد قوانيني وضع شود كه برگزاي جشنواره ها حداقل براي افراد يا سازمانها ممنوع شود و ارگانهايي كه جشنواره برگزار مي كنند تا مدتها بعد از برگزاري يك جشنواره، توليدات محتوايي و خروجي به جامعه داشته باشند؛ نه اينكه آثار و مباحث مطرح شده در يك جشنواره منحصر به چاپ يك كتاب شود و بس. آن هم كتابي كه شايد خود برگزاركنندگان هم يكبار آن را نخوانند.
دیدگاه تان را بنویسید