موقعیت هادی !

کد خبر: 1127679

موقعیت مهدی یک مینی سریال به سفارش تلویزیون است که بنا به تصمیم تهیه کننده و کارگردان قرار است در قالب یک فیلم سینمایی نمایش داده شود و سپس از تلویزیون پخش شود. اما هادی حجازی فر که مجاهدت‌های شهیدی باکری در این فیلم به تصویر کشیده با تحسین سید محمود رضوی تهیه کننده مطرح و با سابقه سینما مواجه شده است.

موقعیت هادی !

فردا: هادی حجازی فر بازیگر سینما و تئاتر که با آثار مطرحی همچون ایستاده در غبار در نقش حاج احمد متوسلیان مطرح شد در اولین تجربه کارگردانی فیلم بلندش با موضوع شهید مهدی باکری در جشنواره فیلم فجر حاضر شده است. موقعیت مهدی یک مینی سریال به سفارش تلویزیون است که بنا به تصمیم تهیه کننده و کارگردان قرار است در قالب یک فیلم سینمایی نمایش داده شود و سپس از تلویزیون پخش شود.

اما هادی حجازی فر که مجاهدت‌های شهیدی باکری در این فیلم به تصویر کشیده با تحسین سید محمود رضوی تهیه کننده مطرح و با سابقه سینما مواجه شده است.

محمود رضوی در صفحه اینستاگرام خود درباره هادی حجازی فر چنین نوشته است:

 

#موقعیت_هادی !

پرده اول

اولین دیدار

اولین بار هادی را افطار هفتم تیر۹۵ دیدم، افطاری که باعث و بانی ساخت #ماجراینیمروز شد، مرد لاغر و قد کشیده ای که هیچ شباهتی به حاج احمد متوسلیان #ایستادهدر_غبارِ نداشت، خیلی نگاه نگاهش کردم تا باور کنم او حاج احمد فیلم است. در جمع خودشان خوش خنده و با حال و گرم اما با من سرد

پرده دوم

سارق کمال

فیلمنامه #ماجراینیمروز تمام و انتخاب بازیگرها شروع شد، #محمدحسینمهدویان از روز اول اصرار به #هادیحجازیفر برای نقش #کمال داشت، برای من کمال #قهرمان فیلم بود اما در هادی قهرمان بودن را نمیدیدم، قرارداد مالی را بهانه کردم برای نبستن، اما هادی آن نقش را میخواست و بست! روزهای آخر فیلمبرداری کناری کشیدمش و گفتم هر چه پول به بقیه بچه ها داده ام، یک تنه خرابش کرده ‌ای، اما نوش جانت، کمال قهرمان شده بود.

پرده سوم

موسی و کمال

وقت عقد قرار داد #لاتاری امضاء قرارداد #ماجراینیمروزرد_خون را از #جوادعزتی و هادی گرفته بودم، لاتاری حال بچه ها را خوب و آزار و اذیت های بعضی ها حال همه را از #ردخون بد کرده بود، هادی بابت موانع شروع تولید که فلان دستگاه امنیتی بر سر راه ما گذاشته بود، دو فیلم سینمائی از دست داد، اما زیر قولش نزد و دستی که داده بود را تا آخر ایستاد، هر چند که از من دلخور شد، او میدانست که فیلم بی او ساخته نمیشود و دلش نیامد به خاطر هزینه هائی که کرده بودم، با اینکه تاریخ قراردادش به پایان رسیده بود ما را رها کند و برود.

پرده چهارم

شام آخر

داستانهای شب اختتامیه بر روی آنتن #شبکه۳ و حرف های زشت و در خور شان آن مثلا دو منتقد #برنامههفت دنیا را بر سرم خراب کرد، صبح ۲۲ بهمن نمیدانم چه اتفاقاتی افتاد اما میدانم که جشنواره هیچ جایزه مهمی به هیچ کدام از بچه ها نداد و #شامآخر من و بچه ها بعد از اختتامیه دور میز کبابی بهار بود! من از #سینما رفتم و آن تیم برای خود راه های جدیدی را انتخاب کرد!

پرده پنجم

داستان عاشورا

هادی مدتی بعد از شام آخر از این پروژه به آن پروژه رفت، نوشت، بازی کرد، حتی فیلم سینمای اولش را نوشت، اما خوشبختانه پروژه اولش آن شهر بلاصاحب نشد، #عاشورا او را برای ساخت سریال لشکرش انتخاب کرده بود، تنهای تنها بود، از روز اول تا روز آخر، آنقدر تنها که فکر میکنم حدود ده بار پروژه اش خوابید و دوباره به زور و کفش‌های آهنی پایش آنرا راه انداخت، گهگاه من را هم داخل ثواب میکرد و باری را برایم کنار میگذاشت، دقایقی از فیلم را هم دیدم، اما باور نمیکردم کنار هم قرار گرفته سکانس‌ها چیزی باشد که امشب دیدم.

پرده ششم

#موقعیت_مهدی

موقعیت مهدی اعجاز هادیست بر پرده سینما، نقاشی ای زیبا از عشق و آتش و خون و کجاست، #سیدمرتضیآوینی که برای هادی هم قلم بزند و از او بخواهد که “ای بلبل عشق”، درست است که دیر آمدی اما تو هم “جز برای شقایق ها مخوان”، امشب به او گفتم فلان سکانست برای دنیا و‌آخرتت کافیست، امشب دوست داشتم بارها هادی را در آغوش بگیرم و‌دست و پایش را ببوسم، مهم نیست که دیگران بگویند فلانی زیادی ذوق زده شده اما هادی به تصویر کشید که دست آورد ما از دفاع مقدس “بزرگ ترین دستاورد ما انسان هایی بوده اند به نام بسیجی” و مهم نیست دیگران چه خواهند گفت مهم این است که هادی به هر راهی برود روزی آن مرغان دریائی برایش خواهند خواند.

پرده هفتم

پرده آخر

به کارنامه ما سینماگران که نگاه کنیم، مسیر زندگی کاری ما را حاکمان عوض کرده اند، اگر فلان دلاور قدیمی تبدیل به بساز بفروش میشود، اگر فلانی از عرش سینما به مشابه فلان فیلمساز تبدیل میشود، اگر فلان فیلمساز راهش را عوض میکند، اگر فلان فیلمساز همه ژانرها را امتحان میکند و از تخصص خودش دور میشود، اگر فلانی میرود و پشت سرش را نگاه نمیکند، همه و همه از کج فهمی مدیران فرهنگی کشور بوده که جائی که باید او را بغل میکردند لگد زده اند و جائی که باید او را ارشاد میکردند به او جایزه میدهند، این میشود که مسیر هنرمند به دست مدیران کج فهم فرهنگی به جائی میرود که فردا همه میگویند وای فلانی هم فلان شد، امیدوارم در دولت جدید شاهد کج فهمی نباشیم.

در خانه اگر کس است

یک حرف بس است.

 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت