یادداشتی از علیاکبر عبدالعلیزاده
آوینی زمانهات باش
عروج سیدمرتضی آوینی ۳۰ساله شد. در این ۳۰سال بیش از ترویج اندیشه این نظریهپرداز اندیشه انقلاب اسلامی با او خاطرهبازی کردهایم. این خاطرهبازی نتیجه همان انجام وظیفه رفع تکلیفی و تشریفاتی است که گویی به عنوان سرنوشت ناگزیر بسیاری از نهادهای موظف فرهنگی پذیرفتهایم و دیگر در نقد و تحلیل آن دم نمیزنیم. اگر میگویید نه، امروز باید گردان جوانان آوینی را در صف و ستاد جبهه انقلاب اسلامی میدیدیم.
علیاکبر عبدالعلیزاده (عضو شورای سردبیری روزنامه جام جم): ۳۰سال فرصت کمی نبود تا ساختار نظام فرهنگی کشور اندیشه و نظرات و منویات سیدمرتضی آوینی را به نقشه راه راهبردی با متعلقات کاربردی برای حوزه فرهنگ و هنر اندیشه انقلاب بدل کند و در یک هماهنگی جادویی و کامل از برکات آن در شکلی ساختارمند و نهادی آدمهای متعهد و متخصص و بهروز تربیت کند، نظریه بپروراند و کتاب و داستان و شعر و موسیقی و نمایش و فیلم و دیگر مواهب فرهنگ را مالشی جانانه دهد تا خون تازه به جان خمودهاش بیاید؟ از آن خونهای گرم که پیکره پروار از تجربیات تاریخی و اثرگذاری در تاریخ تمدن بشری یعنی فرهنگ ایران اسلامی را به فراخور شأن و عظمتش به شور درآورد و به سماع بچرخاند؟ آیا نمیشود که چنین شود؟
پاسخ روشن است؛ نه نمیشود؟!
این توقعات بیجا را ببرید جای دیگر، آنجاهایی که برای شخصیتهای جعلی و تاریخ تحریفی و اندیشه یک چشمشان اندیشکده غولآسا و کارآمد تشکیل داده و دنیا را در قبضه گرفته و کاری کردهاند که بسیار کودک و جوان و بزرگ از زن و مرد در سرزمین تمدنپرور ایران غافل از جایگاه خود، همه چیزش بشود «آرمانشهر» غرب وحشی!
اصلا مگر با اهل نظر مقدمتر و تاریخسازتر از آوینی یعنی با بزرگان حکمت ایرانی و اندیشه اسلامی؛ از سهروردی و رودکی و حافظ و سعدی و مولانا و خیام و حکما و علما و الی ماشاءا... چه کردهایم که برای سید شهیدان اهل قلم کنیم؟ همان قدر که حافظ به کار تفأل شب یلدایمان میآید، فقط ! و سعدی را اگر بخوانیم در حد بنی آدم اعضای یک گوهرند... و صرفا برای تفنن میخوانیم و همان قدر که از خیام برای توجیه بیانگیزگی و زبانملال عادیسازی فعل حرام و از مولانا برای ولنگاری در عرفان و دیگر اسطورههای دانش و اندیشه ایران اسلامی بهره میبریم از آوینی هم برای خاطرهبازی و ادای دغدغهمندبودن درآوردن بهره میبریم . سوال تاریخی تکرارشونده در عصر انفجار اطلاعات اما همان سوال ساده تاریخی است ؛ پس حالا چه کنیم؟ پاسخ همان توصیه خردمندان همه اعصار است ؛ همان است که شهید آوینی کرد ، همان که مولانا در غزل ۱۱۹۷ دیوان شمس برایمان گفته :
تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید؟
تو یکی نهای هزاری تو چراغ خود برافروز
که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر
که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز
آوینی مگر همین راه نرفت و به همین توصیه عمل نکرد؟ بعد از مسیری که پیش از اتصال، در و دیوارزنان طی کرد و پس از اتصال به حب امامخمینی(ره) و تحول مگر آستینهایش را بالا نزد و به تفسیر و تصویر و توصیف و تحلیل و تبیین اندیشه انقلاب اسلامی و جایگاهش در جهان امروزی و نقش تمدنی این انقلاب نپرداخت. مگر در کنار این تلاش بیپایان به آفات و تعرضات و خطرات پیش روی مسیر شکلگیری تمدن نوین ایرانی - اسلامی نپرداخت. آنچنان مخلصانه که گویی به بحر بیپایان دانش ازلی ابدی اتصال یافته و کلامش تاریخ مصرف ندارد، شاهد مثال میخواهی ؛ همین که نهادها مبتلا به ترک فعل مزمن فرهنگی سخنش نشنیدند و تامل ننمودند تا به آنچه سیدمرتضی پیشبینی کرده بود مبتلا شدیم. ابتلایی طولانی به قدمت نوشتههای او در زمان حیات و سهدهه پس از شهادت.
امروز هم راه همان راه است و مصائب قدمگذاشتن در این راه همان. تهاجم فرهنگی که او نگرانش بود امروز به جبهه نبرد آشکاری تبدیل شده که از قضا همانطور که سید شهیدان اهل قلم گفت از جنس شناخت و هیبریدی است . حالا خاکریز به خاکریز این جبهه فرهنگی زیر آتش جعلیات و تحریفات ضد فرهنگی است و ارکان این نبرد که همان ارکان فرهنگ است هدف تخریب . صدالبته دشوارتر از تجربه دوران دفاع مقدس. نمیشود در حوزه فرهنگ منتظر پشتیبانی و ترابری و آتش تهیه و مهمات و سلاح و نیروی کمکی رسمی ماند و در این انتظار ، خاکریز به خاکریز عقب نشست.
در جنگ شناختی مثل همه چالشها و آوردگاههای دیگر جنبشهای فردی نتیجه صحنه نبرد را رقم میزنند پس هرکه دل در گرو اندیشه انقلاب و تشکیل تمدن نوین ایرانی و اسلامی دارد پاشنه ور بکشد و بشود گردان تکنفره تبیین . مدل هم الحمدلله زیاد داریم که مصداق و معیار طلاییاش همچنان سیدمرتضی آوینی است. حالا که به لطف فضای اثرگذاری همین جنبشهای فردی سرنوشت نبردهای شناختی را تغییر میدهد و به برکت فضای مجازی و ارتباطات جدید فرصت پدیدآمده که این گردانهای تکنفره از جایجای ایرانی و حتی کشورهای دور و نزدیک به هم دست وحدت بدهند امید اثرگذاری دو صد چندان است . در جبهه فرهنگی نبرد شناختی گردان تکنفره باش، توکل کن و از هیچ بنیبشری توقع یاری نداشته باش و بعد به تماشای معجزات الهی بنشین. انشاءا....
دیدگاه تان را بنویسید