خبرگزاری فارس: «سیدرضا بهاءالدینی» در نهم فروردین 1287 شمسی در قم به دنیا آمد. وی از 19 سالگی در حوزه درس آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی شرکت جست و مورد لطف استاد قرار گرفت. آیتالله بهاءالدینی پس از رحلت استاد، در درس حضرات آیات: سیدصدرالدین صدر، سید محمد حجت کوهکمرهای، سیدمحمدتقی خوانساری و سیدحسین بروجردی حاضر شد و در 25 سالگی اجازه اجتهاد گرفت.
ایشان همزمان با پشت سر گذاردن دروس سطح و ورود به درس خارج، خود تدریس سطوح را آغاز کرد و پس از کسب مدارج بالاتر، حلقه درس خارج خود را تشکیل داد. این عالم ربانی از آن پس به مدت بیش از پنجاه سال، به تدریس و تربیت طلاب در حوزه علمیه قم مشغول شد و تنها در اواخر عمر به دلیل کسالت و بیماری، از آن باز ماند.
آیتالله بهاءالدینی، از نمونههای روحانیان زاهد و عامل بود؛ به نماز شب و رعایت جزئیات مسائل اخلاقی پایبندی بسیار داشت و از علاقمندان عالمان آزاده به شمار میرفت. ایشان شیفته کسانی همچون آیتالله سیدحسن مدرس بود و حتی با حالت بیماری نیز زیارت قبر او در کاشمر را از یاد نمیبرد. این عارف سترگ، در تحمل مصائب و سختیها صبور بود و به خواندن قرآن و ادعیه شوق فراوان داشت. به دفاع از حریم ایران اسلامی اهمیت فوقالعاده میداد و به همین خاطر، به رغم کهولت سن و رنج بیماری، چندین بار در زمان جنگ در جبههها حضور یافت و با نفس رحمانی خود، روحیهبخش رزمندگان اسلام بود. سرانجام این فقیه عارف پس از 89 سال زندگی زاهدانه، در 28 تیرماه 1376 در قم به لقاءالله پیوست و در مسجد بالاسر حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد. زندگی حاجآقا رضا در بیغوله! حجتالاسلام صدیقی درباره این عالم ربانی میگوید: مرحوم آیتالله بهاءالدینی(ره) اهل ذکر و ریاضت نبود اما چشم برزخی داشت و اهل تشرف بود و مکاشفاتی هم داشت. حجتالاسلام والمسلمین وافی تولیت پیشین مسجد جمکران نقل میکند: سالها پیش به همراه آقای مصباح به خدمت آیتالله فکور یزدی
رفتیم و به ایشان عرض کردیم حوزه با این عظمت، درس اخلاقی ندارد و فقط طلبهها درس میخوانند و برای خودسازی، راهنمایی ندارند و بابی هم در این زمینه باز نشده لذا شما بیاید یک درس اخلاق را شروع کنید. ایشان فرمود من از شما محتاجترم اگر کسی را پیدا کردید من را نیز خبر کنید! خیلی ناراحت و نگران شدیم، گفتیم شما چه کسی را پیشنهاد میکنید که ما به خدمت وی برویم ایشان فرمودند: آیتالله بهجت. خدمت آیتالله بهجت که رسیدیم به ایشان عرض کردیم ما به محضر آقای فکور رفتیم و ایشان در پاسخ ما گفت خودمان محتاجتریم، گفتیم فردی را به ما معرفی کنید ایشان شما را معرفی کردند و آقای بهجت نیز گفت من هم همان حرفی را میزنم که آقای فکور گفته است. گفتیم پس تکلیف ما چیست، سرگردانیم و تشنهایم یک آبی به ما نشان دهید! فرمودند بروید پیش حاجآقا رضا. آن روزها مرحوم آقای بهاءالدینی به نام بهاءالدینی مشهور نبود به ایشان میگفتند حاجآقا رضا آسید صفی! نام پدر مرحوم بهاءالدینی آسید صفی بود و ایشان نیز به همین نام مطرح بود. ایشان را در یکی از گوشههای شهر قم یافتیم؛ در یک بیغولهای که درب خانه آن داشت از جا کنده میشد! در زدیم سید آمد پشت در و
ماجرا را برای او تعریف کردیم و گفتیم بالاخره آخرین پناه ما شمایید، شما ما را رد نکنید و ایشان پذیرفت. در ادامه نیز توصیههایی از آیتالله بهاءالدینی را مرور میکنیم.
در آخرت فقط عمل صالح خریدار دارد حقیقت بندگی، اخلاص است. یعنی اگر همه چیز و همه کار را برای خدا انجام دادید و بقیه را پوچ بدانید، این اخلاص و بندگی است. اخلاص همان توحید عملی است؛ یعنی در اعمال که برای عبودیت حق انجام میدهد، غیر از خدای تعالی کسی در آنها سهمی ندارد. عبادتهای اسلام هم سازنده نفوس انسانی و الهی است. نماز و روزه و حج و جهاد، ...، همه سازندهاند؛ یعنی نهاد انسان را میسازند و باطن او را اصلاح میکنند. در نفوس الهی، شرور و فساد نیست، ولی عباداتی سازنده است که اخلاص در آنها باشد. اگر بشر در عمل خود، غیر خدا را شرکت ندهد، عبادات، او را از مرحله حیوانیت به مرحله انسانیت میرسد. شریک عمل ممکن است مخلوق حق باشد، ممکن است اقتصاد باشد، ممکن است مقام باشد، که اگر در کارهای خدا شرکت کند، عمل را از اخلاص خارج میکند. مقدار کمی از نماز با اخلاص، بشر را از محرمات الهی نهی کند، از غیبت و تهمت نهی کند، باید با آن تقوا و ایمان پیدا کند. اگر کسی نماز خوانده است و دید سازنده نیست، بداند نمازش معیوب است. قبولی اعمال از همین جا تجربه میشود اگر ظواهر و منویات او مورد رضای حق است، این نماز، نماز پاکی است.
عبادات اسلام برای این است که انسان بسازد. در آخرت، اعمال بازارشان کساد است و خریدار ندارد مگر عمل خالص. شیطان به خاطر ما از درگاه خدا رانده شد. وقتی خداوند حضرت آدم (ع) را خلق کرد و فرمود: سجده کنید، همه ملائکه سجده کردند مگر ابلیس که تکبر کرد و سجده نکرد. گفت: خدایا من بهتر از او هستم من از آتش خلق شدهام و او از خاک. آنگاه رانده شد حالا که رانده شد کینه ما را به دل گرفت چون به خاطر ما از درگاه خدا رانده شد گفت: «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»؛ خدایا! به عزتت قسم، همه بنیآدم را گمراه میکنم مگر آن عده که عبادتشان خالص باشد. خالص آن است که به طمع بهشت نباشد، از ترس جهنم هم نباشد، خدا را دوست داشته باشد و برای خدا کار بکند. همان طور که حضرت امیر(ع) برای خدا اطعام کرد، نه توقع مزد دارند نه توقع اینکه مردم تعریفشان را بکنند.
«معصیت» انسان را به شیطان نزدیک میکند انسان از یک طرف به جایی میرسد که جبرئیل هم نمیتواند همراه او برود و از یک طرف مسیری را طی میکند که گرگها هم از پشت سرش بر میگردند و میگویند ما تا این اندازه حاضر نیستیم؛ این هر دو اختیارش دست خود بشر است: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا». خیال نکنید که انسان از روز اول، معصیت کار بوده است اشتباهات، تو را بیچاره کرده است همچنان که بشر از اول معتاد نیست. کجسلیقگی مبتلایش کرده و الان دیگر نمیتواند کاری بکند. کج سلیقگی در اسلام و در راه حق و باطل از همه بدتر است. ما هنوز خدا را نمیشناسیم منشأ آن این است که آلوده هستیم اگر میخواهی خدای تعالی به تو کمک کند و از برکات خدا کمال استفاده را بکنی با حرف نمیشود. در خلوت و جلوت باید محرمات الهی را ترک کرد، باید توطئهها، دروغگوییها، تهمتها، کمفروشیها، کلاه گذاریها و شیطنتها را که اسمش را عقل گذاشتهایم کنار بگذاریم. منشأ همه اشتباهات، خود انسان است ما به آن انسان کامل کاری نداریم چون به آن نمیرسیم. باید همت ما این باشد که کسی را آزرده نکنیم، مال کسی را نبریم، غیبت کسی را
نکنیم و برای نجات از رذایل اخلاقی تلاش کنیم. «عمل صالح» انجام واجبات الهی و ترک محرمات است اینها ایمان را تقویت میکند، معصیت و نافرمانی خدا کار را به جایی میرساند که ایمان را از انسان سلب میکند اینگونه نیست که بگویید ما ایمان داشتیم و الان هم داریم. اگر در مسیر شیطان قرار گرفتی و حرکت شما حرکت شیطانی بود این ایمان هم از شما گرفته میشود؛ «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوءَى أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُون» عاقبت امر مردم معصیت کار این است که دیگر ایمان هم ندارند. معصیت، انسان را به شیطان نزدیک میکند و بندگی خدا، انسان را به خدا.
دیدگاه تان را بنویسید