کافه تاریخ: ویلیام دارسی داستان ضد و نقیض و جالبی دارد . عده ای می گویند او نفت را بو کشید و به طمع ثروت به ایران آمد ، بعضی ها هم قصه های جالبی تعریف می کنند از این ملیونر انگلیسی که از هفده سالگی در استرالیا طلا استخراج می کرده و طلای سیاه هم همین جوری توی تورش افتاده است . ویلیام ناکسی دارسی ، تبعه انگلیس که سال ها با فک و فامیلش در استرالیا طلا استخراج می کرد از ژولیس رویترز درباره منبع غنی نفت در ایران می شنود .
ویلیام دارسی داستان ضد و نقیض و جالبی دارد . عده ای می گویند او نفت را بو کشید و به طمع ثروت به ایران آمد ، بعضی ها هم قصه های جالبی تعریف می کنند از این ملیونر انگلیسی که از هفده سالگی در استرالیا طلا استخراج می کرده و طلای سیاه هم همین جوری توی تورش افتاده است . ویلیام ناکسی دارسی ، تبعه انگلیس که سال ها با فک و فامیلش در استرالیا طلا استخراج می کرد از ژولیس رویترز درباره منبع غنی نفت در ایران می شنود . رویترز در یک مهمانی سیاسی در حالی که سرش گرم و بی حواس بود ، به گنجی اشاره می کند که در زیر زمین های ایران خوابیده و دارسی که اهل گنج است ، کلمات را در هوا می قاپد.آن مهمانی کذایی بر می گردد به اواخر 1899 یا اوایل 1900 میلادی در انگلیس . به هر حال تقریبا همه تاریخ نویسان ، از آن بالایی ها بگیر تا این پایینی ها ، همه قبول دارند که در حقیقت وقتی هوتوم شیندلر هلندی ، اثری از آثار نفت و قیر و ذغال سنگ را در ایران کشف کرد ، اولین جرقه های ماجراهای نفتی در ایران زده شد ، گرچه آن قرارداد هلندی استخراج نفت که از پی آن آمد ، نتیجه ای هم نداشت . اما حداقل ثابت کرد که در سرزمین گرم جنوب ایران جواهرات سیاهی
وجود دارند که برقشان همه جور کلاغی را پی خودش می کشد . مثل آقای دارسی انگلیسی و بقیه اعوان و انصارش در سالهای آخر قرن نوزدهم
دیدگاه تان را بنویسید