آرمان پرس: بشر از گذشتههای دور، خصوصاً در دورههای ابتدایی حیات خود بدون تولید امکان زندگی نداشت. تولید مواد اولیه برای نیازهای اصلی خود بهویژه غذا جزء اصلی فعالیتهای روزانه او محسوب میشد. به تدریج با پیشرفت فرآیند تولید، این امکان ایجاد شد تا افراد از حوزهی تولید نیازهای اساسی فراغت پیدا کنند چراکه برخی از افراد میتوانستند بیش از نیاز خود از کالاهای اساسی مانند غذا تولید کنند. البته افرادی هم که فراغت مییافتند عملاً باید تولید میکردند اما نه لزوماً در حوزه نیازهای اساسی، چرا که تنها این تولید بود که میتوانست زمینه کسب درآمد و آورده را ایجاد کند، آوردهای که میشد با معاوضه آن سایر نیازهای ضروری را تأمین کرد و ادامه حیات داد. جالب است که همین تاریخچه به صورت فشرده دقیقاً در روند تکامل شرکتها و کارخانههای تولیدی پیشرفته اتفاق میافتد. بسیاری از شرکتهایی که امروز پیچیدهترین تکنولوژیها را تولید میکنند، زمانی از فروش سادهترین محصولات خصوصاً در حوزه تأمین نیازهای اساسی مثل غذا آغاز کردهاند. بهعنوان نمونه، شرکت سامسونگ که امروز یکی از شرکتهای زیرمجموعه آن یعنی سامسونگ الکترونیکس، از
بزرگترین شرکتهای حوزه آیتی در جهان است، کار خودش را از بازرگانی ماهی، میوه و سبزیجات آغاز کرده است. یا شرکت نوکیا از تولید ورقههای نازک از چوب درختان که در صنعت کاغذ استفاده میشود مسیر پیشرفت خود را شروع کرده است. از این رو حتی اگر یک شرکت در تولید آبگوشت بزباش و قرمهسبزی هم مزیت رقابتی داشت، که قطعاً سطح تکنولوژی بالاتری از خام فروشی ماهی یا سبزیجات دارد، در نقطه شروع خوبی قرار دارد اما قطعاً نباید آن را نقطهی پایان بداند.
protectionism-01 «شرکت سامسونگ در سال ۱۹۳۸ - این شرکت که امروزه یکی از شرکتهای زیرمجموعه آن یعنی سامسونگ الکترونیکس، از بزرگترین شرکتهای حوزه آیتی در جهان است، کار خودش را از بازرگانی ماهی، میوه و سبزیجات آغاز کرده است.» دولتها نیز از این قاعده مستثنی نیستند. همه دولتهای پیشرفته زمانی تولیدکننده سادهترین محصولات، خصوصاً در حوزه نیازهای اساسی بودهاند و به تدریج تولید محصولات کارخانهای را در دستور کار گذاشتند و امروز پس از طی یک روند کموبیش طولانی محصولات پیشرفته و با تکنولوژی سطح بالا تولید میکنند. بسیاری از کشورهای منطقه شرق آسیا، از ژاپن در گذشته تا چین در امروز، مثالهای شاخصی هستند که این روند را پیمودهاند و به جایگاه فعلی رسیدهاند. چین بهعنوان یک مثال امروزی روند صنعتیسازی تولید خود را، که کشورهای غربی در بیش از ۱۰۰ سال طی کردهاند، در یک دورهی ۳۰ ساله طی کرده است. چین بدون استراتژی حمایتگرایی ممکن نبود به این نقطه برسد. در واقع در روند تکاملی این دولتها حمایتگرایی یک سیاست ثابت و نخ تسبیح پیشرفت است. این دولتها با وضع تعرفههای سنگین، محصولات خارجی را آنقدر گران
میکردند که به هیچ وجه نمیتوانستند با تولیدات داخلی آنها رقابت کنند. به غیر از وضع تعرفههای مستقیم بر روی تولیدات خارجی، استفاده از یک استراتژی دیگر هم مرسوم است. آنها در قالب یک استراتژی پولی، با دستکاری، ارزش پول خود در مقابل ارز سایر کشورها، ارزش آن را به طرز محسوسی کاهش میدادند. این کار از دو جهت تولیدات یک کشور را حمایت میکند، از یک جهت محصولات یک کشور به قیمتی ارزانتر تولید خواهد شد و با قیمت پایین گوی سبقت را از سایر رقبا خواهد ربود و از جهت دیگر محصولات تولیدی سایر کشورها گرانتر خواهند شد و اگر هم به داخل آن کشور راه یابند با قیمت بالا امکان رقابت با نمونههای داخلی را نخواهند داشت. این موارد، تازه استراتژیهای حمایتگرایی عمومی در دولتها است. دولتها به طور ویژه هم از بعضی از کارخانههای خود بهصورت خاص حمایت میکنند. بهعنوان مثال شرکت تویوتا به مدت ۲۵ سال ضررده بود. در نهایت هم دولت ژاپن مجبور شد تا در سال ۱۹۴۹ این شرکت را دولتی کند. یا نوکیا در فنلاند به مدت ۱۷ سال از حمایتهای دولتی برخوردار بود تا اینکه به سودآوری رسید و در تمام این مدت زیانده بود. یک مطالعه دقیق درروند تکامل
تولید، چه در سطح یک شرکت یا کارخانه و چه در سطح یک کشور، میتواند قاعدههایی کلی به دست دهد: قاعده یکم: مهم نیست که یک شرکت کار خود را در حوزه تولید از کجا آغاز میکند و چه تولید میکند، بلکه مهم این است که تولید کند و در یک روند تکاملی به تدریج تولیدات خود را ارتقا دهد. قاعده دوم: مهم نیست که یک دولت در روند پیشرفت شرکتها و کارخانههای زیرمجموعه خود در دورههای بعضاً طولانی از آنها حمایت کرده است، بلکه مهم این است که آن کشور امروز شرکتها و کارخانههایی را در زیر مجموعهی خود دارد که جهان از تولیدات آنها استقبال میکند و میتوانند فراتر از مرزهای آن کشور با تولیدات سایر کشورها رقابت کنند. در حالیکه شرایط در کشور به سویی میرود که استراتژی درهای باز، نه در تئوری و لفظ بلکه بهصورت عملی اجرا شود، البته به شرط رفع واقعی تحریمها، به نظر میرسد که استفاده از انواع استراتژیهای حمایتگرایی راهحلی گریزناپذیر برای حمایت از تولیدات داخلی و همچنین تقویت تولید در داخل است. در واقع استحصال و فروش نفت در کشور ما همانگونه که گفته شد نقطه آغاز خوبی است اما هرگز نباید نقطه پایان تلقی شود. اینکه با رفع
تحریمها امکان فروش نفت و بازگشت درآمدهای آن سهلتر خواهد شد نباید دوباره خامفروشی آن را به سادهترین راهحل برای تأمین هزینههای کشور تبدیل کند. در صورتی که استراتژی حمایتگرایی بهعنوان مکملی برای استراتژی درهای باز به کار نرود یا به بیان دیگر درهای باز با حمایتگرایی تعدیل نشود، بخش عمدهای از اقتصاد مقاومتی به محاق خواهد رفت.
دیدگاه تان را بنویسید