عجیبترین خوابگردیها
خراسان نوشت: مرد میانسال دست هایش را مستقیم گرفته بود و آرام آرام حرکت می کرد، نگاهش انگار روی دور دست ها قفل شده باشد با آن ظاهر عجیبش در خیابان جهت خلاف حرکت خودروها حرکت می کرد. از عرض خیابان که رد شد نزدیک بود با خودرویی که با سرعت زیاد در حال حرکت بود برخورد کند. اما راننده هرطوری که بود با مهارت از کنار او رد شد، صدای بوق ممتد خودرو، انگار مرد را از خواب پراند، مرد انگار که هوش و حواسش سرجایش آمده باشد به سرتاپای خود نگاهی کرد و سراسیمه به سمت خانه اش برگشت. او دچار خوابگردی بود، عادتی که باعث می شد هر شب جانش به خطر بیفتد.
بعضی افرادی که دچار خوابگردی هستند دچار حادثه های باورنکردنی شده اند. به چند نمونه از مهیج ترین این حوادث که خبر آنلاین آن را به نقل از هفته نامه «سرنخ» منتشر کرده است توجه کنید:
صاحب خانه خفه کن
«جان لودیک» اهل تورنتوی کانادا، سال 2005 پس از گذراندن یک شب طولانی در مهمانی، روی کاناپه خانه صاحب خانه به خواب رفت. چند ساعت بعد، جان با تکان ها و فریاد یک مهمان دیگر که اصلاً او را نمی شناخت از خواب بیدار شد، مهمان فریادکشان از دیگران کمک می خواست تا او را از دست جان نجات دهند. جان که خوابگردی داشت زمانی که خواب بود از جایش بلند شده و به طرف مهمان رفته بود تا او را خفه کند. وی وقتی از خواب بیدار شد ادعا کرد که به هیچ عنوان چیزی را به یاد نمی آورد. در ابتدا قاضی دادگاه به حرف های جان مشکوک بود اما وقتی شهادت پزشک وی را شنید به بی گناهی او رأی داد.
طعمه سوسمارها
سال ها بود که «جیمز کارنز» دچار خوابگردی شده بود و همه از این موضوع اطلاع داشتند. سال 1998 برای این مرد 77 ساله هنگام خوابگردی اتفاق بسیار وحشتناکی افتاد. او مثل همیشه بدون این که متوجه باشد از تختخواب پایین آمد، عصایش را در دست گرفت و به سمت برکه نزدیک خانه شان رفت. پیرمرد 77 ساله مستقیم به داخل برکه رفت و وقتی بدنش خیس شد از خواب پرید و تازه متوجه شد که کجا آمده است. اما او در گل و لای برکه گیر افتاده بود و نمی توانست تکان بخورد، بدتر از همه این که برکه پر از تمساح بود. تمساح ها که طعمه خوبی نصیب شان شده بود با دیدن پیرمرد سمت او آمدند. پیرمرد فریادکشان درخواست کمک کرد و با عصایی که در دست داشت سعی می کرد آن ها را دور کند. یکی از همسایه ها وقتی صدای کارنز را شنید پلیس را باخبر کرد. سپس خودش به سمت برکه دوید و با چراغ قوه ای که در دست داشت سعی کرد تا رسیدن پلیس، تمساح ها را بترساند و از برکه دور کند. بالاخره با تلاش پلیس و مأموران آتش نشانی، کارنز خوش شانس از حمله سوسمارها جان سالم به در برد.
خوابیده در جرثقیل
اول آگوست سال 2001 بود. ساعت 2 صبح وقتی جان آلفونسوی انگلیسی در حال عبور از خیابان دالویج بود متوجه شد که دختری بالای یک جرثقیل خوابیده است ولی هر لحظه ممکن است از آن بالا به پایین سقوط کند، او فوراً با مأموران آتش نشانی و اورژانس تماس گرفت و از آن ها برای نجات دختر نوجوان کمک خواست. با این تماس، مأموران به سرعت در محل حاضر و متوجه شدند که دختر نوجوان دچار خوابگردی شده است. با مشخص شدن این موضوع عملیات نجات از قبل خطرناک تر به نظر رسید چراکه آن ها می ترسیدند اگر دختر را از خواب بیدار کنند، او از ترس از بالای جرثقیل به پایین بیفتد برای همین مأموران به آرامی به بالای جرثقیل رفتند و سرانجام دختر نوجوان را نجات دادند. وقتی با خانواده این دختر تماس گرفتند، والدین «مری شلوز» به پلیس گفتند که دخترشان عادت به خوابگردی دارد و سپس خودشان با تلفن همراه مری تماس گرفتند تا وی را از خواب بیدار کنند، اولین زنگ تلفن دختر را از خواب بیدار کرد.
قتل در خوابگردی
«کنت پارکس» اهل کانادا از 20 سالگی به مرض بی خوابی دچار شد. علت بیماری کنت این بود که او را از کار اخراج کردند و چون وی به شرط بندی اعتیاد داشت بدهی کلانی به بار آورده بود که نمی توانست آن ها را پرداخت کند.
برای همین از فکر این همه بدهی به بی خوابی دچار شد اما او علاوه بر بی خوابی مشکل دیگری هم داشت و آن هم این بود که در اندک زمانی که می خوابید هم نمی توانست در تختخوابش بماند و خوابگردی می کرد. 23 ماه می 1978 کنت از تختخوابش بیرون آمد، به پارکینگ خانه رفت و نیمه شب 22 کیلومتر رانندگی کرد تا به خانه خانواده همسرش برسد. او وقتی به مقصد رسید وارد خانه شد و بدون این که یک کلمه حرف بزند مادر همسر خود را زمانی که در خواب بود به قتل رساند و پدر همسرش را با ضربات چاقو و میله آهنی به شدت زخمی کرد. کنت پس از ارتکاب این جنایت به اداره پلیس رفت و خودش را معرفی کرد.
با تحقیقاتی که پلیس انجام داد معلوم شد که کنت دچار خوابگردی است و هنگام ارتکاب قتل و حمله به خانواده همسرش، به هیچ عنوان متوجه کاری که انجام می داده نبوده است.
او یک سال در زندان بود تا این که دادگاه به بی گناهی وی رأی داد و او آزاد شد.
غذا درست کردن در خواب
عادت خوابگردی لزلی کازاک زن 55 ساله اهل انگلیس یک شب ممکن بود به قیمت جان او تمام شود. لزلی به باشگاه ورزشی می رفت و برای این که وزن کم کند مجبور بود ساعت غذاخوردن خود را تغییر دهد. او عادت داشت شب ها وقتی خوابگردی می کند نزدیک به 2500 کالری غذا بخورد و از همه خطرناک تر این که وی در خواب، اجاق گاز را روشن می کرد تا غذا درست کند.این کار لزلی نه تنها برای خودش بلکه برای دیگر اعضای خانواده نیز خطرناک بود. زیرا اگر شیر گاز را باز می گذاشت ممکن بود همه خفه شوند. نه تنها خطر خفگی با گاز بلکه خطر مسمومیت هم لزلی را تهدید می کرد زیرا او گاهی اوقات هنگام خوابگردی چیزهای غیرخوراکی مثل وازلین، روغن پا یا پودر لباسشویی را هم می خورد. او روی در اتاقش زنگی کار گذاشته بود تا وقتی در اتاق را باز می کند زنگ به صدا درآید و او را از خواب بیدار کند اما این کار هم فایده ای نداشت و او برای درمان مجبور شد نزد متخصص برود.
یخ زدن در خوابگردی
«تیموتی بروگمان» اهل شمال ویسکانسین آمریکا هیچ وقت در عمرش دچار خوابگردی نشده بود اما سال های زیادی بود که از بی خوابی رنج می برد. یک روز در تابستان وی در حال رانندگی با کامیون بود که ناگهان خوابش برد و با یک درخت تصادف کرد، پس از این حادثه، پزشک برای این که بروگمان بهتر بخوابد چندین قرص خواب آور برایش تجویز کرد، دارویی که پزشک تجویز کرده بود به نوعی اعتیادآور بود.
اما در دستورالعمل آن نوشته بود که اگر صحیح مصرف شود هیچ خطری فرد مصرف کننده را تهدید نمی کند. بروگمان هم چنان به مصرف قرص هایش ادامه می داد تا این که ژانویه 2009 دچار خوابگردی شد. شب بسیار سردی بود و برف همه جا را سفیدپوش کرده بود، دما به زیر صفر رسیده بود ولی بروگمان لباس گرم به تن نداشت و فقط یک پیژامه به تن داشت. او بدون این که متوجه باشد از خانه بیرون رفت و تا صبح به خانه برنگشت. فردای آن روز وقتی خانواده اش همه جا را به دنبال وی جست وجو کردند، جسد بروگمان را درحالی که یخ زده بود، میان برف ها پیدا کردند.
پدرکشی در خوابگردی
سال 2003، جسد «ادوارد لاوی» 83 ساله در باغچه خانه شان توسط همسایه ها پیدا شد. آثار کوفتگی هایی روی بدن لاوی دیده می شد که نشان می داد به شدت وی را کتک زده اند. هیلی زود، کارآگاه پلیس، پسر لاوی به نام «جولز» را به جرم قتل پدرش دستگیر کرد. پسر جوان در بازجویی های پلیس ماجرای باور نکردنی را تعریف کرد. او گفت که خانواده اش سابقه خوابگردی دارند. از طرفی لاوی مرد خشنی بود و همیشه با خانواده اش مشاجره داشت. در شب مرگ لاوی، جولز مثل همیشه دچار خوابگردی شده بود و پدرش که متوجه این موضوع نبود با دیدن پسرش شروع به داد و فریاد و کتک زدن او کرد. جولز که خواب بود و اصلاً نمی فهمید در حال انجام چه کاری است، به پدرش حمله ور شده و او را زیر مشت و لگد گرفته و تا سرحد مرگ وی را کتک زده بود. جولز در این پرونده از اتهام قتل تبرئه شد.
دیدگاه تان را بنویسید