گر به کیش و قشم بهر تبلیغ میروند...ما به خلوت با دلارِ نرخ جان آسودهایم!
پس مریدی حکیم به رندی فرمود: «اگر برخی خواهند که این چند روزه دریابند و این ایام به هیاهو گذرانند چه؟! ما را تکلیف چیست و باید چه کنیم؟!!» شیخ سر در گریبان کرد و هیچ نگفت. پس مرید دامن شیخ گرفت که آخر برخی چون ماه صیام به پیشواز رفتند و کمپین پیش از انتخابات برگزار کنند!! تا که سخن مرید به اینجا رسید، شیخ که...
سرویس خواندنیهای «فردا» : در این فروردین که هوا مفرح ذات است،گاه بوق های انکر الاصواتی به سیاست بازی مشغول می شوند و فرح بهار را می زدایند. برای پیشگیری از این امر در ایام نوروز از نصایح بزرگان علم و ادب بهره می گیریم و جامه ذوق در حوض ادب می افکنیم تا اسفند یاران کهنه خو از میان برخیزند و بهاردلان سبک بار به میدان آیند. این شما و این نصایح حکیم سعدی شیرازی ...
*************************
«بس بگردید و بگردد روزگار
دل به دنیا درنبندد هوشیار
اینهمه هیچست چون میبگذرد
تخت و بخت و امر و نهی و گیر و دار
آنچه دیدی بر قرار خود نماند
وینچه بینی هم نماند بر قرار!!
پیش از این در شهنامه هم آوردهاند
رفته است رویینهتن اسفندیار!!
اینهمه رفتند و مای شوخ چشم
هیچ نگرفتیم از ایشان اعتبار!!
دیر و زود این شکل و شخص نازنین
خاک خواهد بودن و خاکش غبار!!
گل بخواهد چید بیشک باغبان
ور نچیند خود فرو ریزد ز بار!!
سال دیگر را که میداند حساب؟
یا کجا رفت آنکه بر سر بود کار؟!
پس مرید عرض کرد، گفته اند : « الناس الی مشی شعاردهندگانشان»، یا شیخ! با این اشعار!! زیبای زنده باد بهار، و این صورت آرایی و چهره پردازی که در آمار ها رفته است شما چه رای دارید :
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
ای برادر سیرت زیبا بیار!
چون خداوندت بزرگی داد و حکم
خرده از خردان مسکین درگذار!!
پیش از آن کز دست بیرونت برد
گردش گیتی زمام اختیار!!
ای که داری چشم عقل و گوش هوش
پند من در گوش کن در سال مار!!!»
پس یکی از مریدان عرض کرد که: «یا شیخ! شما انتخابات پیش روی را چگونه بینید در باب شعارهای پیش از انتخاباتی زنده بادا بهار چه فرمائید؟ که در دم سرود:
« ما به روی دوستان از بوستان آسودهایم
گر بهار آید و گر باد خزان آسودهایم
سرو بالایی که مقصودست اگر حاصل شود
سرو اگر هرگز نباشد در جهان آسودهایم
گر به کیش و قشم آنان، بهر تبلیغ میروند!!
ما به خلوت با دلارِ نرخ جان آسودهایم!
برق نوروزی گر آتش میزند بر خشکبار!
ور گل افشان میکند در بوستان آسودهایم!
تا سخنِ خشکبار به پیش آمد مریدی چون پسته خندان لب گشود و عربده ای بزد و جان به جان آفرین تسلیم کرد!! شیخ مصلح الدین، سعدی شیرازی که گویا از این وقایع و عجایب بسیار دیده بود بی آنکه روی درهم کند ادامت داد که:
گر سیاست میکنند ایشان و، بر سر کابینه اند
ور ملامت میکنند پیر و جوان آسودهایم!
رنجها بردیم و آسایش نبود در این زمان
ترک آسایش گرفتیم این زمان آسودهایم!
سعدیا سرمایه داران از خلل ترسند و ما
گر برآید بانگ دزد از کاروان آسودهایم!!»
پس مریدی حکیم به رندی فرمود: «اگر برخی خواهند که این چند روزه دریابند و این ایام به هیاهو گذرانند چه؟! ما را تکلیف چیست و باید چه کنیم؟!!» شیخ سر در گریبان کرد و هیچ نگفت. پس مرید دامن شیخ گرفت که آخر برخی چون ماه صیام همان شهر الرمضان به پیشواز رفتند و کمپین پیش از انتخابات برگزار کنند!! تا که سخن مرید به اینجا رسید، شیخ که سرشک از دیدگانش سرازیر گشته بود، فرمود:
همی تا برآید به تدبیر کار
مدارا به ایشان به از کارزار
چو دست از همه حیلتی در گسست
به نعمت بباید در فتنه بست!!
دولت از حفظ اسفندیار
همی گویدت زنده بادا بهار!!
چو دستی نشاید گزیدن، ببوس
چه او مرد باشد چه رند و چه لوس
به تدبیر رستم درآید به بند
که اسفندیارش نجست از کمند!!
همو را به فرصت توان کند پوست
پس او را مدارا چنان کن که دوست
حذر کن ز پیکار کمتر کسی
که از قطره سیلاب دیدم بسی
ور او پای جنگ آورد در رکاب
نخواهد به حشر از تو داور حساب!!
پ. خالتور
دیدگاه تان را بنویسید